وضعیت فیلمهای مستند در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر خیلی بهتر از اوضاع سینمای داستانی بود. طبیعتاً همه این فیلمها درجه یک نبودند اما میتوان گفت هیچ یک از این مستندها فاقد دیدگاه، ایده یا پیشنهاد جالبی نبودند. فیلمسازان تکراریسازِ سینمای داستانی (به جز معدودی که سعی میکنند به جای تکرار بدون خلاقیت مد روز به سراغ دیدگاههای شخصیشان یا ایدهها و پرداختهای تازهتر بروند) کافی است همین ۱۱ مستند پذیرفته شده در جشنواره فجر امسال را تماشا کنند: کلی ایده برای نوشتن فیلمنامههای بلند در همین مستندها وجود دارد. این یادداشت در مورد سه مستند درجه یکی است که در جشنواره سی و پنجم فجر به نمایش در آمدند.
آوانتاژ (محمد کارت)
محمد کارت در تازهترین ساختهاش به سراغ گروهی از معتادان کارتنخواب رفته که برای ترک اعتیاد به یک مرکز بازپروری منتقل میشوند. کارت موفق میشود ابعاد مختلفی از زندگی این افراد را به نمایش بگذارد: از دلایلی که ممکن است به اعتیاد یک فرد منجر شوند تا سختیهایی که آن فرد به علت اعتیاد تحمل میکند و در نهایت انگیزهای که او را به سمت ترک سوق میدهد. اما مهمتر از آن، نگاه احترامآمیز کارت به این آدمها است. سازنده آوانتاژ اصلاً سعی نمیکند از غصهها و مشکلات آنها سوءاستفاده یا ماجرا را به در آوردن اشک تماشاگران برای غربت این شخصیتها محدود کند. قرار نیست وارد حریم شخصی این افراد شویم که چند قطرهای اشک بریزیم و سپس آنها را فراموش کنیم. کارت جوری ما را با آن آدمها همراه میکند که نه تنها به سختی میتوانیم آنها را به دست فراموشی بسپاریم، بلکه در انتها حتی میتوانیم از اراده آنها الگو بگیریم؛ رویکردی تحسینبرانگیز برای فیلمی که به سادگی ممکن بود با چنگ انداختن به رقیقترین احساسات شرقی ما، از تماشاگر سوءاستفاده کند. همین رویکرد کارت نشاندهنده تعهد اجتماعی حقیقی اوست؛ کسی که به جای استفاده از شخصیتهای مستند برای خودنمایی، واقعاً دارد سعی میکند تصویری از آنها ارائه دهد که نه فقط به تماشاگر، که در درجه اول به خود آنها در ادامه راه کمک کند. کارت حتی به این هم اکتفا نمیکند و در انتها اشارهای به وضعیت نامشخص آن سرای بازپروری هم میکند تا شاید بتواند تلنگری به مسئولان بزند؛ هر چند متأسفانه به نظر نمیرسد مسئولان مخاطب اصلی این مستند خوب باشند.
صفر تا سکو (سحر مصیبی)
باز هم با مستندی روبهرو هستیم که راهی خلاف مسیر سوءاستفادهگر سینمای ایران را میپیماید. این مستند که به شرح بخشی از زندگی سه خواهر سرشناس ووشوکار ایران – شهربانو، سهیلا و الهه منصوریان – در مسیر آمادهسازی برای مسابقات جهانی ووشو در سال ۲۰۱۵ میپردازد، میتوانست خیلی راحت ماجرایی از تلخکامی زنان ایرانی در دل جامعهای سنتی با قواعد مردسالارانه باشد (در همین جشنواره امسال چند مورد از این فیلمهای سوءاستفادهگر مشاهده شده که از قضا برخی از آنان را زنان ساخته بودند). اتفاقاً این مستند پتانسیل رسیدن به این نقطه را هم دارد؛ دو خواهر کوچکتر از فهرست تیم ملی ووشوی ایران خط میخورند و شهربانو هم کار سختی برای آمادهسازی دارد. اما مصیبی مسیری دیگر را در پیش میگیرد و تا قهرمانی شهربانو منصوریان در رقابتهای قهرمانی جهان پیش میرود. او حتی به این اکتفا نمیکند و برشی چند دقیقهای از موفقیت هر سه خواهر در رقابتهای آسیایی سال ۲۰۱۶ را هم به نمایش میگذارد؛ چند دقیقهای که کاش از نظر روایی به درستی به بقیه فیلم متصل میشدند تا حالا با مستند بهتری روبهرو باشیم اما در همین نسخه هم با مستندی روبهرو هستیم که به جای پرداختن به «نتوانستن»ها، راهی برای موفقیت در دل همین جامعه مشکلدار به نمایش میگذارد. تدوین هوشمندانه فیلم و دوربین ناآرام مصیبی هم نقش مهمی در انتقال حس پیروزمندانه این مستند ایفا میکنند.
بزمِ رزم (سید وحید حسینی)
بزمِ رزم یک مستند «پژوهشی» حقیقی و درجه یک است. حسینی در تازهترین اثرش روند شکلگیری موسیقی انقلابی را از ماههای منتهی به پیروزی انقلاب تا پایان جنگ پی میگیرد. تعدد مصاحبهشوندگان و توجه درست فیلمساز به مقدمات حسی و سیاسیِ منتهی به خلق این موسیقی، بسته اطلاعاتی بسیار جالبی را از یک دوره بسیار ملتهب مملکت فراهم کرده است. تصاویر آرشیوی به کار رفته در فیلم فقط محدود به ویدیوهای بسیار جذابی از ضبط و خلق تعدادی از ماندگارترین آهنگهای انقلابی اواخر دهه ۵۰ و نیمه اول دهه ۶۰ نمیشود بلکه برشهایی از التهابهای سیاسی و اجتماعی این دوران را هم به نمایش میگذارد؛ تمهیدی که به خوبی با رویکرد فیلمساز مبنی بر ارتباط تحولات مملکت با موسیقی خاص خلق شده در آن دوران همخوان میشود. باند صوتی فیلم هم پر از ترانههای بسیار مهمی است که برخی ماندگار شدهاند و تعدادی دیگر شاید برای خیلی از مخاطبان به سادگی قابل شناسایی نباشند. حسینی از برخی از انواع موسیقیهای شکلگرفته در دهه ۶۰ به سرعت عبور میکند و این به یکدستی مستند خوب او ضربه میزند اما همین الآن هم نقاط قوت مستند به سختی قابل انکار هستند: حسینی سوژهاش را در میانه راه رها نمیکند، نگاهی تک بعدی به ماجرا ندارد و دیدگاههای مختلف را در مورد نقاط ضعف و قوت موسیقی حماسی دوران جنگ مورد توجه قرار میدهد. بزمِ رزم میتواند سندی تاریخی از یک دوران تاریخی از سرگذشت هنر موسیقی در ایران باشد.