نقد بررسی کامل فیلم ثور رنگاروک

نقد بررسی کامل فیلم ثور رگناروک محصول تازه کمپانی مارول

[ad id='39844']

این نقد اسپویلر ندارد.

من چند روز پیش موفق شدم این فیلم را در سالن سینما و به صورت سه بعدی تماشا کنم. اینهم از نقد بنده.

خلاصه داستان:

ثور که در گوشه پرتی از عالم زندانی شده است ( به دست سورتور) ولی موفق میشود خودش را آزاد کند. او به ازگارد برمیگردد و میبیند که برادرش لوکی با فریب دیگران جای پدرش را گرفته است. سپس به همراه لوکی به زمین میروند تا پدر (اودین) را پیدا کنند. بعدش هم اتفاقاتی میفتد که باعث میشود چکش نیرومند او (میولنیر) توسط هلا نابود شود و سر از سیاره ای به نام سکار در بیاورد. حالا باید با شرکت در مسابقات گلادیاتور مانند بر رقیب قدیمی خودش هالک پیروز شود و به ازگارد برگردد تا جلوی هلا را بگیرد و همچنین جلوی وقوع راگناروک (پایان ازگارد) را بگیرد. این وسط او به کمک ولکرای که سابقا با ازگارد ارتباطاتی هم داشته و به دنبال گرفتن انتقام از هلا است، نیاز پیدا میکند و …

هالک و ثور

خب … راستش من با کمی ترس و لرز وارد سالن سینما شدم. چون میترسیدم این فیلم نتواند من را راضی کند. یعنی شنیده بودم زیاد از حد کمدی هستش و بار شوخی ها زیاده. بنابراین میترسیدم که نکنه این مساله باعث بشه نتونم با لحظات مهم و عاطفی فیلم ارتباط مناسبی برقرار کنم. اما خوشبختانه اصلا اینطور نبود. در واقع ثور: راگناروک یکی از جامع ترین و کمیک بوکی ترین فیلم هایی بود که تا به حال دیده بودم. اونایی که فکر میکردند این فیلم نمیتونه به ذات کمیک بوک های ثور و شخصیتش وفادار باشه کاملا در اشتباه هستند . چون اتفاقا این فیلم کاملا حس و حال کمیک بوکی داره . یعنی مملو از لحظات و تصاویر و سکانس هایی هستش که بوی انرژی و حس و حال اغراق آمیز کمیک بوک های سوپرهیرویی میدهند. از ادای احترام به استاد جک کربی و طراحی های او و یا دیگر خالقین کمیک های برتر ثور مثل والت سایمنسون هم هر چی بگم بازم کم گفته ام. چون این فیلم انگار ساخته شده تا تجسم عینی کمیک های جک کربی بر صحنه سینما باشه.

شخصیت پردازی ثور به عنوان شخصیت اصلی داستان دچار تغییرات زیادی نسبت به دو فیلم قبلی خودش شده ولی من اصلا باهاش مشکلی نداشتم. ثور درست مثل هر شخصیت دیگری در دنیای کمیک یا سینما و تلویزیون حق داره که رشد کنه و دچار تکامل بشه. اگه در فلان فیلم طور خاصی بوده پس قرار نیست تا ابد همانطور باقی بمونه. اتفاقا من خوشم میاد که دیگه اون خدای عصا قورت داده ازگاردی نیست. چون او با زمینی ها در ارتباط بوده و خلق و خوی آنها را به خودش گرفته اما همچنان در ته وجود خودش رگه هایی از آن شاهزاده وظیفه شناس و هنوز کمی مغرور همیشگی دیده میشه. منتهی از نظر من توسعه شخصیتی او در طول فیلم وقتی رخ میده و وقتی صورت میگیره که متوجه حرف پدرش میشه که ازگارد خودش به خودی خود اهمیتی نداره و این مردمش هستند که بهش هویت میدن و ثور هم در آخر سعی میکنه آنها را نجات بده و اون تصمیم خیلی بزرگ رو میگیره.

ثور خدای رعد وبرق

گفتم که این فیلم یکی از جامع ترین فیلم های کمیک بوکی هستش که تا به حال دیده ام. منظورم از جامع بودن یعنی چی؟ یعنی لحنش هم میتونه فان باشه و لایت و هم دارک و خفن. فیلم پر از صحن های شوخی بامزه است و در عین حال پر از صحنه های جدی و دارک و خفن. شوخی ها بسیار خلاقانه هستند و به قول معروف لحظات دیدنی زیاده و از طرفی هر وقت هم لازم باشه حس و حال فیلم جدیی یا عاطفی میشه . حالا کارگردانش (تایکا وایتیتی) چطور این کار رو کرده من نمیدونم ولی راگناروک فیلمی هستش که هم شما رو میخنداند و هم شما را متاثر میکند و تحت تاثیر قرار میدهد. واقعا نمیدونم چطوری این کار را کرده اند ولی انصافا باید به مارول آفرین گفت که اینچنین همه جانبه تماشاچی را با خود همراه میکنند. من تقریبا آخرای فیلم بود که با خودم گفتم اون لحظه ماندگاری که باید از قهرمانان اصلی یعنی هالک و ثور ببینیم بالاخره کی از راه میرسه. یعنی میترسیدم اون لحظه ای که تو فیلم های ابرقهرمانی آدم رو به وجد میاره و من بهش میگم لحظه Oh” “YEEEEESSSSSSSSS!!! از راه نرسه ولی از راه رسید و عجب لحظه ای هم بود. منظورم اونجایی هستش که ثور درمانده و بی یاور اسیر هلا شده و ناگهان به تجسم عینی رعد و برق تبدیل میشه و دمار از روزگار افراد هلا درمیاره . هالک هم همین لحظه رو وقتی با اون گرگ عظیم الجثه به نام Fenris میجنگه پیدا میکنه.

حالا که صحبت از هالک شد باید بگم من از این نسخه از هالک را واقعا دوست داشتم. من رو یاد کمیک های برتر هالک به قلم «پیتر دیوید» انداخت. یعنی اون تصویر کلیشه ای از هالک را که ازش در ذهن داشتیم رو کاملا پاک میکنند و درست مثل پیتر دیوید که از به وجود آوردن تغییرات جذاب در هالک ابایی نداشت ، وایتیتی هم همین کار را میکند و هالکی که در فیلم میبینیم دیگر اون هیولای بی مغز و تک بعدی نیست و تماشاچی باهاش ارتباط برقرار میکنه. ضمن اینکه حس میکنیم چرا از بودن در سیاره سکار لذت میبره چون برخلاف کره زمین مردم اون سیاره دوستش دارند و نامش را فریاد میزنند و اونجا محبوبیت داره. به خاطر همینه که اگه اشتباه نکنم وقتی تبدیل به بروس بنر میشه متوجه میشیم که دوساله تو حالت هالکه (یعنی دقیقا از بعد از وقایع فیلم عصر الترون) . ولی همین بروس بنر وقتی میدونه که اگر بار دیگر به هالک تبدیل بشه شاید دیگه نتونه به حالت انسانی خودش برگرده، در انتهای فیلم اون فداکاری رو میکنه و برای نجات زن و بچه های بی پناه دوباره هالک میشه و با Fenris میجنگه. و همینه که اون لحظه Oh YEEEEESSSSSSSSS!!! را به یاد ماندنی و تاثیر گذار میکنه. من از تعامل بروس بنر با ثور یا هالک با ثور هم خیلی خوشم اومد. کلا تعاملات شخصیت ها بسیار جالب از آب درآمده اند.

و اما لوکی. او کسی هستش که باید باشه. نه کمتر و نه بیشتر. در این فیلم درست همان لوکی سابق بود. مکار و حیله گر که نمیشه بهش اعتماد کرد ولی انگار ته دلش بدش نمیاد کار خوبی هم بکنه. او برخلاف فیلم های قبلی، ستاره فیلم نبود . شایدم دیگه به حضورش عادت کرده ایم و برامون عادی شده. در عوض ولکرای که نقشش را تسا تامپسون با استادی تمام بازی میکنه ستاره جدید دنیای سینمایی مارول هستش. او یک یاغی هستش که اولش انگار هیچ چیز و هیچ کسی برایش مهم نیست. فقط پول براش مهمه و مشروب ولی وقتی از سرگذشتش آگاه میشویم برامون جذاب تر میشه. ضمن اینکه خیلی هم کله شقه و آدم رو یاد «هان سولو» در فیلم های اولیه “جنگ ستارگان” میندازه. از اون شخصیت هایی هستش که به قول معروف روح دارن و همین باعث میشه تماشاچی نسبت بهش کشش پیدا کنه و ازش خوشش بیاد.

ولکرای

ولی به نظرم نقطه اصلی فیلم مربوط به هلا میشه. البته خانم کیت بلانشت بازیگر بزرگیه و نقشش رو خوب بازی میکنه ولی باید قبول کرد شخصیت هلا عمق چندانی نداره. از اون دسته ویلن هایی هستش که میشه گفت کلیشه ای هستش و فقط باید داستان فیلم را جلو ببرند و انگیزه درست و درمون و منطقی ندارند . به همین دلیل مخاطب نمیتونه باهاش همذات پنداری کنه. او کسی هستش که از گذشته تاریک اودین نشات گرفته و حالا برگشته تا مثل سابق خون و خونریزی به پا کنه و ازگارد را به شکوه و جلال از دست رفته اش برگردانه. همین!

البته انصافا صحنه های اکشن هلا واقعا عالیه. کلا این فیلم صحنه های اکشن و جلوه های ویژه بینظیری داره که در میان فیلم های کمیک بوکی واقعا برجسته و دیدنی هستند. ظاهر هلا و نوع بازیگری خانم بلانشت باعث شده اند که حداقل از نظر بصری یک ویلن تماشایی باشه. اون سکانس مبارزه ثور با هالک که شگفت انگیزه. نفس گیر و تماشایی. یکی از بهترین سکانس های مبارزه و اکشن در تاریخ فیلم های ابرقهرمانی که تا لحظه آدم رو مشتاق نگه میداره و نمیدونیم که بالاخره کی برنده میشه.

یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم به نظرم اینه که دو تکه به نظر میرسه. یعنی نیمه سیاره سکار و قضیه مبارزات گلادیاتوری با نیمه مربوط به ازگارد و هلا خوب به هم وصل نمیشوند و کمی از هم گسیخته هستند. اتفاقا شاید اگر ما بیشتر بخش ازگارد را میدیدم هلا هم خبیث بهتری میشد. اما در نهایت خوشم اومد که سورتور را خوب به پایان فیلم ربط دادند.

دیگر شخصیت های فرعی مثل گرند مستر یا کورگ و اسکرج هم عالی بودند. گرند مستر که با بازی استاد جف گلدبلام شدیدا تماشاییه. کورگ هم که واقعا صحنه های بامزه ای در فیلم داره و اسکرج هم با اون فداکاری که اخر فیلم میکنه خودش را در دل تماشاچی جا میکنه و اون لحظه ماندگاری را که در تاریخ کمیک های مارول جایگاه ویژه ای داره (و در این مقاله راجع بهش توضیح داده شده) بی هیچ گونه نقصی به تصویر میکشه. و تا یادم نرفته بهتون بگم که این بهترین شخصیت پردازی بود که تا به حال از هایمدال در فیلم های ثور دیده بودیم. او بالاخره یک نقش در خور نام و جایگاه اقای ادریس آلبا پیدا کرد.

یکی دیگر از نقاط قوت فیلم اینه که بر خلاف تصورات ما ربط چندانی به جنگ بینهایت یا سنگ های بینهایت نداره. سازندگان فیلم در طول مدت زمان آن فقط به روایت داستان اصلی میپردازند و اصلا سعی نداشته اند حتما برای فیلم های مارول زمینه سازی کنند. من همین حس را موقع تماشای محافظین کهکشان ۲ در سینما داشتم . چون فکر میکردم اون فیلم هم حتما برای جنگ بینهایت زمینه چینی میکنه ولی اینطور نبود و جیمز گان با حوصله قصه خودش رو روایت کرد. این نشون میده مارول به استودیویی کارگردان محور تبدیل شده است که اجازه میده کارگردان کار خودش رو بکنه و فیلم خودش رو بسازه بدون اینکه بخواد تو کارش دخالت بکنه. ثور راگناروک هم فیلمیه کاملا با مختصات اقای تایکا وایتیتی. او هر کاری که دلش خواسته با این فیلم کرده! و البته یادمون نره که این فیلم شماری از بهترین و خنده دارترین کامئو (حضور کوتاه و افتخاری) ها را در دنیای سینمایی مارول داره. از حضور باحال دکتر استرنج گرفته تا مت دیمون (آره درست شنیدید، مت دیمون!) و استن لی که یکی از بهترین کامئوهای خودش را در این فیلم داشته!

نقد فیلم ثور راگناروک

در کل ثور فیلمی هستش که خیلی جسوره. از اینکه متفاوت باشه و شخصیت هایی که باهاشون کاملا آشنا هستیم را تغییر بده هیچ ترسی نداره و در نهایت موفق میشه. این فیلم باعث تعجب شما خواهد شد. اتفاقاتی در آن میفته که نمیتونم بهتون بگم چون شما را اسپویل میکنه ولی وقتی خودتون ببینید به جسارت مارول و تایکا وایتیتی واقف میشوید و به خودتون میگید مگه همچین چیزی امکان داره؟ اما مهم اینه که همه اتفاقات باعث پیشرفت و بلوغ هر چه بیشتر شخصیت ها میشوند و پسرفت نیستند. هر کی هم خلاف این رو میگه نه چیزی از دنیای کمیک سرش میشه و نه دنیای سینما.

و در آخر یک حسرته که باقی میمونه و اونم اینه که ای کاش جک کربی زنده بود و این فیلم رو میدید …. البته نه … حسرتی نیست چون اون حتما این فیلم رو داره میبینه … از اون بالا ….

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *