متری شیش و نیم سعید روستایی
سی و یک نما_ سعید روستایی که با ابد و یک روز غوغایی به پا کرد و دل منتقدان و مخاطبان را به دست آورد؛ به تازگی درخواست پروانه ساخت فیلم جدید خود “متری شیش و نیم”را داده است.
این فیلم که چون ساختهی قبلی روستایی به طبقات پایین جامعه میپردازد داستانی از بحرانهای اجتماعی را روایت میکند.
نکتهی جالب توجه “متری شیش و نیم” حضور دوبارهی پیمان معادی و شهاب حسینی در کنار هم بعد از فیلم “جدایی نادر از سیمین” است. پیمان معادی در این فیلم علاوه بر بازیگری در سمت تهیه کننده نیز حضور دارد. باید منتظر اخبار بیشتری از این فیلم که جزئیاتش هم جذاب است بمانیم.
درباره سعید روستایی
سعید روستایی میتوانست در اختتامیه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر که بهمن ماه سال گذشته برگزار شد، لحاف و تشک روی سن سالن همایشهای برج میلاد پهن کند و همان بالا با سیمرغهای بلورینش به خوابی خوش برود از بس که برای دریافت جایزه روی صحنه رفت.
این همه موفقیت و یکشبه راه صدساله رفتن هم شیرین است و هم ترسناک؛ بلاتشبیه اورسن ولز ـ بازیگر و کارگردان برجسته تاریخ سینما ـ با «همشهری کین» شروع کرد و بعد هرچه ساخت، نتوانست این موفقیت را تکرار کند. ببینید دیگر اوضاع چطور بود که حتی «اومبرسونهای باشکوه»، «بانویی از شانگهای» و «نشانی از شر» هم در مقایسه با قصه زندگی چارلز فاستر کین کارساز نبودند. فیلمهایی که اگر هر کارگردان دیگری آنها را ساخته بود برای همیشه قدر میدید؛ اما برای کسی که همشهری کین ساخته و به قله رسیده، فراتر از دامنه کوه رفتن، پیروزی محسوب نمیشود. در ایران خودمان هم واروژ کریم مسیحی، یک «پرده آخر» در آن ابتدای کار ساخت و بهقدری خوب بود و تحسین شد که حتی خودش هم به این نتیجه رسید که پرده آخر هنرنمایی او در فیلمسازی همین است. سالها طول کشید تا او به شهامت و صرافت ساخت فیلم دومش، «تردید» برسد و بیفتد؛ فیلمی که با وجود امتیازاتی، در عیارسنجی با پرده آخر مقایسه شد و کم آورد.
امیدواریم چنین سرنوشتهایی برای فیلمهای بعدی گریبانگیر روستایی نشود، هرچند از خدایش هم باشد ولز و کریم مسیحی شدن. اما بحث اینجاست که «ابد و یک روز» کجا و بلاشبیه، پرده آخر کجا و بلاتشبیه تر ابد و یک روز کجا و همشهری کین کجا؟ ادعایی هم در این زمینه نیست البته جوان ۲۷ ساله و دانشآموخته سینما، در نخستین گام حرفهایاش و با حمایت و همکاری کلی سینماگر کاربلد، فیلمی خوب و قابل تامل و تاثیرگذار ساخت که هم خوشایند مردم بود و هم از سوی داوران و منتقدان تحسین شد. در طول تاریخ جشنواره فیلم فجر کمتر فیلمی توانسته نظر توامان داوران و مردم را جلب کند، اما ابد و یک روز با کسب ۹ سیمرغ در بخشهای سودای سیمرغ و نگاه نو، بشدت مورد تائید داوران قرار گرفت و مزد محبوبیت مردمیاش را هم با برنده شدن سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران دریافت کرد.
اما روستایی از کجا پیدایش شد؟ او پیش از ابد و یک روز، چند فیلم کوتاه خوب و خوش ساخت را کارگردانی کرد که نشانههایی از نبوغ و خلاقیت داشت و میشد پیشبینی کرد بزودی دست به کارگردانی فیلم بلند بزند. «مراسم»، «شنبه» و «خیابان خیلی خلوت» برخی از این فیلمها هستند. موقع تماشای خیابان خیلی خلوت در جشنواره فیلم کوتاه تهران به دوست همراهم گفتم چه فیلم خوشساخت و حال خوب کنی. میان انبوه فیلمهای متفرعن و بیهوده دگراندیش، فیلمسازی پیدا شده بود که جوانی و خلاقیتش را برای روایت قصهای جذاب به کار گرفت. هرچند او هم متاثر از فرهادیسم این سالهای سینمای ایران بود، اما چینش و ترکیب اجزای فیلمش ایراد چندانی نداشت و اثرش بیلکنت پیش میرفت. قصه درباره یک موقعیت و تصادف بود که پای پلیس راهنمایی و رانندگی و بستگان طرفین را به ماجرا باز میکند. هرچند این فیلم، ظرفیت داشت فصلی از یک فیلم بلند سینمایی باشد، اما به دلیل پرداخت درست جزئیات و اجرای باورپذیر و کارگردانی ماهرانه، تماشاگر را تا پایان فیلم نگه میداشت. هوتن شکیبا، لیندا کیانی، علیرضا استادی و سعید چنگیزیان، بازیگران آن فیلم نیمه بلند بودند و البته یکی از نقشهای مهم و جالب فیلم را هم نوید محمدزاده بازی میکرد. همان کسی که روستایی در ابد و یک روز هم سراغ او میرود و نقش برادر کوچک و معتاد به شیشه یک خانواده فقیر و جنوب شهری را به او میسپارد. محمدزاده هم قدر این موقعیت را میداند و با بازی خوبش، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره را به دست میآورد.
ابد و یک روز، هرچند برنده جایزه بهترین فیلمنامه هم شد، اما شاید نتوان در تعریف قصه، خلاصه یک خطیاش را به خط دوم رساند. به معنای دقیقتر این اثر، فیلمی مبتنی بر پرداخت، کارگردانی و فضاسازی است. مهمترین امتیاز فیلم را باید در باورپذیری روابط یک خانواده بدبخت و بیچاره و انتقال درست حال و هوای قصه و شخصیتها دانست. روستایی موقعیتهای بشدت سیاه و تلخ را با برخی گفتوگوهای نمکین تلطیف و برای تماشاگر خوشایند میکند. برای همین مخاطب در لحظاتی، هم متاثر میشود و هم به اتفاقات فیلم میخندد و کیست که نداند خندیدن مردم به دردهایشان، نسخه موفقی در سینمای این روزهای ماست؛ بویژه مردمی که شب و تیرگی طبقهشان ازلی، ابدی و محتوم است و چارهای برای رهایی از آن ندارند.
ابد و یک روز، این روزها اکران عمومی موفقی را پشت سرمی گذارد و روستایی به دلیل این که نخستین گام در سینمای حرفهای را محکم برداشته، چه از نظر بازخورد منتقدان و چه استقبال مردم و میزان رضایت تماشاگر، در ابرها سیر میکند. با این حال و ضمن اذعان به استعداد و توانایی روستایی و تشویقی متناسب با فیلم خوبی که ساخته، سینمای او را باید در آینده و در پروسهای مستمر ارزیابی کرد و در گامهای بعدی فیلمسازی است که میتوان تحلیلی درستتر از سینما و جهانبینیاش ارائه کرد.
نقل قولها
مسعود فراستی: «ابد و یک روز» بدترین و خطرناکترین فیلم جشنواره فجر بود. این فیلم از نظر هنری هیچ جایگاهی ندارد، چرا که سیاهی در آن موج میزند. اما از نظر و نگاه سیاسی فیلم قابل توجهی است و در برابر چنین آثاری باید نقد هنری و فرهنگی و تند داشت، نه این که شعار سیاسی داد. اگر این فیلم به جشنوارههای خارجی راه یابد قطعا جوایزی را دریافت خواهد کرد، چرا که نگاه سیاهنمایی و وطنفروشی در آن بهوفور دیده میشود. چون دنیای غرب به فیلمهای ما نگاه هنری ندارد.
رامتین شهبازی: «ابد و یک روز» در فضایی بین ناتورالیسم (طبیعتگرایی) و رئالیسم (واقعگرایی) است؛ از این جهت که جزئیات را رعایت کرده و در اجرا، بازی را به بازیگران میسپارد به فضای ناتورالیسم نزدیک میشود و از طرف دیگر چون بازی و شخصیتها مابهازاهای بیرونی دارند و نزدیک به فضای جامعه هستند، فیلم فضایی رئالیسم دارد.
نقد فیلم متری شیش و نیم
«متری شش و نیم» برخلاف «ابد و یک روز» دنبال تاثیرگذاری عاطفی بر بیننده نیست. فیلم جز در سکانسهای پایانی فاصله خود را با شخصیتهایش حفظ میکند و بیشتر بر وضعیت متمرکز است تا بر کاراکترها. همچنین هرچقدر «ابد و یک روز» متمرکز بر یک لوکیشن و مکان بود و داخل خانه داستانها و آدمهایش را میساخت و به ندرت از خانه خارج میشد، اما در «متری شش و نیم» اتفاقا در بزرگ دیدن اتفاقات و صحنهپردازیهای عظیم اصرار دارد. صحنههایی مثل یورش نیروی انتظامی به منطقهای که معتادان بین لولهها بیتوته کردهاند از عمد در مقیاسی بزرگ و با سیاهیلشکرهای فراوان طراحی شده. این مقیاس بزرگ، ویژگی و در عین حال نقطه ضعف «متری شش و نیم» هم هست.
«متری شش و نیم» با یک صحنه هیجانانگیز تعقیب پیاده شروع میشود که پایانی به شدت تلخ و غیرمنتظره دارد. پایانی که هشدار میدهد در ادامه با فیلمی روبرو هستید که ممکن است شما را آزار بدهد. و اصلا میخواهد که آزار بدهد. نیمه اول «متری شش و نیم» یک داستان دزدوپلیس جذاب است. پلیسها به سرکردگی صمد دنبال کسی هستند که سرنخ همه فروشندههای جزئی و کلی در نهایت به او میرس
سکانس به سکانس فروشنده بزرگتری گیر پلیسها میافتد و آنها را به ناصر خاکزاد نزدیکتر میکند و سرانجام در سکانس پنت هاوس موش و گربهبازی به اوج خود میرسد. زمانی که آنها ناصر را میبینند که بیخبر از آن چه در خانه اتفاق افتاده وضعیت مناسبی ندارد. اما بعد از این صحنه است که رویکرد فیلم به کلی تغییر میکند و از “پلیسها دنبال سرکرده دزدها هستند” تبدیل میشود به کش و قوس با مجرمی که بیرون از زندان پشتیبانی خیلی خوبی دارد (برخلاف پلیسها که قوانین در جهت بستن دست و بالشان است) و در یک سوم پایانی صرفا به ناصر (نوید محمدزاده) و آن چه شخصیت و انگیزههای او را تشکل داده میپردازد. هرچقدر از فیلم میگذرد پیمان معادی کمرنگتر و نوید محمدزاده پررنگتر میشود. خوب یا بد، استراتژی فیلم دزد و پلیسی به شیوه مخمصه مایکل مان نیست.
پایان فیلم خیلی به تعویق انداخته شده. برای فیلمی با زمانی بسیار طولانی نسبت به عرف معمول در سینمای ایران، پایان کشدار داشتن ضعف بزرگی است. چندین بار به صحنههایی میرسیم که تصور میکنیم این بار دیگر داستان تمام شده و تیتراژ پایانی روی تصویر میآید اما سعید روستایی دلش نیامده در همین جا کار را ببندد و باز ادامه داده است.بهترین پایان را برای فیلم صحنه ملاقات پیش از اعدام و نگاه نوید محمدزاده به حرکات ژیمناستیک خواهرزادهاش میدانم هرچند همانجا هم ممکن بود دیر باشد و خیلیها صحنههای زودتری را برای پایان مناسب بدانند. با توجه به طاقت معمول بیننده سینمای ایران و اینکه بعد از دوساعت فیلم دیدن احتمالا خسته شده، چنین پایانی خاطره بدی از فیلم به جا میگذارد.
هر سه ستاره اصلی «ابد و یک روز» اینجا در «متری شش و نیم» هم حاضر هستند. پیمان معادی و نوید محمدزاده که به درستی نمیتوان مشخص کرد کدام یک نقش اول هستند و پرینازا ایزدیار در نقشی کوتاه و تک سکانس که جای چندانی برای عرضه تواناییهای او ندارد. نوید محمدزاده به وضوح چاقتر از همیشهاش است و اعتماد به نفس و حامی بودنش نسبت به خانواده را به خوبی به نمایش میگذارد. در چهره پیمان معادی دو چیز همیشه بارز است. یکی مصمم بودن او و دیگری اینکه ترکیب چهره و صدایش مردسالاری را به ذهن نمیآورد. نمیتوان تصور کرد پیمان معادی در حال انجام خشونتی بیرحمانه باشد یا به زنی امر و نهی کند یا بزن بهادر باشد.
برای چنین نقشی این ویژگیها اولا باعث میشود ایستادن او در مقابل پیشنهاد بسیار وسوسهکننده مالی را بپذیریم اما در مقابل برای ایفای نقش پلیسی خشن علامت سوالی جلوی ما قرار میدهد. نمیتوان با اطمینان گفت اگرشهاب حسینی در این نقش قرار میگرفت چه اتفاقی میافتاد.
بازیگران نقشهای فرعی هم همه در کار خود بسیار موفقند و یک بار دیگر متوجه میشویم وقتی کارگردانی قادر به بازی گرفتن باشد همه در کار او میدرخشند و اگر قادر به بازی گرفتن نباشد حتی ستارهها هم در کار او بیفروغند.
متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی
متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سع متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی متری شیش و نیم سعید روستایی