نقد بررسی داستان فیلم اسرافیل آیدا پناهنده

[ad id='39844']

 

این فروغ فرخزاد بود که در گفت و گوی مشهورش با ایرج گرگین گفت: «اگر بخواهیم در مورد عشق صحبت کنیم، برای مثال پرسوناژ مجنون که همیشه سمبل پایداری و استقامت در عشق بوده، از نظر من که درباره عشق یک جور دیگر فکر می کنم، واقعا پرسوناژ مسخره ای است. وقتی که علم روانشناسی آن را برای من خرد و تجزیه و تحلیل می کند، به من نشان می دهد که مجنون عاشق نبوده و یک بیمار بوده و دوست داشته خودش را آزار دهد.»

فروغ، تصویر متفاوتی از عشق را پیش روی ما قرار می داد و از آن عاشق و معشوق ادبی و کهنه تاریخی به عشقی زمینی تر میل می کرد. حالا سال های سال از آن روزی که فروغ این جملات را گفته گذشته است. اما جدال سر عشق، سر نگاه کردن به عشق، هنوز پابرجاست. عشقی که به سرانجام می رسد و یک جور پایان خودش دارد از داستان های ما و فیلم هایمان غایب است؛ هرچه هست دوری و فراق از یار است و حسرت دیدار؛ همان نگاهی که از دل ادبیات کهن ایرانی بیرون آمده، عشق و عاشقی محتوم و تراژیک که هیچ چشم اندازی جز نابودی هر دو طرف ندارد.

آیدا پناهنده

در سینما وضع از این هم بدتر است؛ دور و برمان را که نگاه کنیم فقط فیلم هایی می بینیم که عشق، اتفاق ناگواری است. سینمای ما هیچ توجه به کمدی رمانتیک ها ندارد، هیچ عشقی را با سرانجام خوب و خوش نمی پسندد و ترجیح می دهد ظالم و مظلومی در داستان بسازد و تماشاگر را در زجر و رنج شریک کندو. اصلا انگار لذت تماشای فیلم عاشقانه سهیم شدن در رنجی است که هیچ وقت تمام نمی شود. اما همین نوع فیلم ها هم مدت هاست که در سینمای ما حضور ندارند. عجیب نیست که فیلم عاشقانه نداریم و بیش از هر چیز به خشونت، تباهی و زجر چنگ زده ایم؟

فیلم های عاشقانه، هرچه باشند درباره مکالمه عاطفی دو انسان اند و وقتی خبری از این نوع فیلم ها نیست نباید احساس خطر کنیم؟ این روزها که همه از هم عصبانی اند فیلمی اکران شده که کمی از عشق و عاطفه بگوید: «اسرافیل» ساخته آیدا پناهنده یک فیلم عاشقانه است، اما این عشق، با وجود ناکامی اش، پیچیده تر از آن چیزی است که از دل کتاب های ادبی ما و از شعرهای شعرا بیرون آمده باشد. پیچیدگی که گرچه به سنت وصل است اما نشانه ای از دوره مدرن هم دارد. یک جور سردرگمی، گیجی و ناکامی در تمنا و خواست. «اسرافیل» فیلمی است که به یک داستان عاشقانه از سه زاویه دید نگاه می کند.

عشق زنانه/ عشق مردانه

فکر کنید چه فیلم هایی را از کارگردان های زن ایرانی دیده ایم؛ دسته اول فیلم هایی هستند که زن ها را در مواجهه با معضلات اجتماعی قرار می دهند، زنانی که از بخت بد باید با مصائب مختلف دست و پنجه نرم کنند و معمولا هم از قالب مادر/ معشوق بیرون بیایند. نمونه روشن این فیلم ها آثار رخشان بین اعتماد هستند که داستان بیش از هر چیز بر محور زن/ مادرهای گرفتار است. دسته دوم فیلم هایی است که به مشکلات حقوقی زنان اشاره می کنند؛ همان فیلم هایی که معمولا به مسائل حضانت، حقوق برابر و… می پردازند و خب، مشهورترین آنها فیلم های تهمینه میلانی است.

این فیلم ها، مثل دسته اول کارکردی اجتماعی و اصلاح گرایانه دارند، فیلم هایی اند مناسب شرایط روز ما، که برای اصلاح ساخته شده اند. اما دسته آخر از بُعد اخلاقی و آموزشی به جهان می نگرند، فیلم هایی هستند که کارگردان نگاه نگران زنانه/ مادرانه به مسائل دارد و وجه آموزشی شان از طرح موضوع تا ارائه راه حل گسترده است. پوران درخشنده سردم‌دار این گروه است و تمام و کمال خودش را به این فیلم ها وابسته می داند. به این ترتیب تقریبا فیلم سازی را به یاد دارید که از عشق، عشق زمینی بگوید؟ بله، سال های دور، وقتی رخشان بین اعتماد جوان بود فیلم شگفت انگیزی به نام «نرگس» ساخت که عشق در آن حرف اصلی بود.

فیلم نرگس

اما حالا سال هاست که از آن زمان گذشته. کارگردانی مثل نرگس آبیار هم وجه مادرانه را به وجه عاشقانه زن ترجیح می دهد و بین کارگردان های زن کمتر کسی است که دغدغه عشق داشته باشد. شاید چون عشق موضوعی پرابهام است، شاید چون جامعه خیلی دلش نمی خواهد یک زن از عشق بگوید. هرچه هست زن های فیلمساز از عشق دور شده اند و این تعدادی از کارگردان های مرد هستند که به عشق می پردازند. عشق از نگاه زن فرق دارد با آنچه که مرد می بیند:

فیلم عاشقانه «در دنیای تو ساعت چند است؟» با همه مهری که به مخاطبش منتقل می کند ظرافت های زنانه ندارد. تازه فیلم صفی یزدانیان از گرم ترین و بهترین عاشقانه هاست وگرنه هنوز خیلی ها شیوه کهن پرداختن به عشق را ترجیح می دهند و دورماندن عاشق و معشوق از یکدیگر را بیشتر می پسندند. این وسط اما کارگردان جوانی هست که با دو فیلم بلندش سراغ این مضمون آمده: آیدا پناهنده. او زن هایش را بر سر دوراهی قرار می دهد: زن/ مادر یا زن/ همسر/ معشوق. هر انتخابی تاوان دارد و این تاوان چنان سهمگین است که کل درام را تحت تاثیر قرار می دهد.

داستان اولین فیلم پناهنده «ناهید» درباره زنی بود که علاوه بر مادر بودن، دوباره عاشق شده بود. پناهنده این دوگانگی را در دومین فیلمش هم تکرار کرده: ماهی هم بعد از گذشت سال ها که مادر شده، دوباره پای عشق قدیمی اش به میان آمده. «اسرافیل» داستان یک عشق قدیمی را روایت می کند و یک عاشقانه زنانه محسوب می شود. ماهی پسرش را از دست داده و مردی که سال ها قبل عاشقش بوده، به ایران بازگشته است. در هر دو فیلم پناهنده، عشقی از دست رفته را می بینیم که به طریقی احیا می شود. فیلم های او تلاش می کنند تصویر زن را با تمام مشکلاتی که دارد، محکم و استوار نشان دهند.

ماهی با وجود غمی که دارد و عشق قدیمی اش که با دیدن بهروز دوباره در دلش بیدار شده، ذره ای از رفتار یک زن شکست خورده را نشان نمی دهد. پناهنده در گفت و گویی درباره تاثیر خودش در فیلم هایش گفته است: «کاراکترهای فیلم هایم بسیار زیاد از من تاثیر پذیرفته اند. زمانی که می خواهم فیلمنامه فیلم هایم را به نگار درآورم، بخشی از خودم را هم می نویسم. این را هم بگویم که فقط خودم در فیلم هایم حضور ندارم، تمام کسانی که می شناسم هم در فیلم های من دیده می شوند. ماهی (هدیه تهرانی) به تدریج نبردی را با خانواده اش، فضایی که در آن زندگی می کند و از همه مهم تر، با خودش آغاز می کند.

ماهی وسوسه می شود مردی را که در جوانی دوست داشته ملاقات کند و در نهایت بر تردیدش غلبه می کند اما نمی داند که دیگر دیر شده و در زندگی آن مرد، دختر جوانی هست و جایی برای او نیست. سارا (هدی زین العابدین) هم به شکل دیگری برای تغییر مبارزه می کند. سارا فرار نمی کند؛ ظاهرا چاره ای جز رفتن و مهاجرت ندارد. مهاجرت همیشه به معنای انفعال نیست. گهی رفتن و نماندن، بزرگ ترین نبرد یک انسان است؛ وقتی دیگر چاره ای نیست.» پناهنده برای دومین فیلمش تصمیم گرفته با یک تهیه کننده زن همکاری کند و شاید این موضوع هم از نگاه زنانه اش نشأت می گیرد.

مستانه مهاجر را که بیشتر به عنوان تدوینگر در فیلم های سینمایی می شناسیم، در فیلم «اسرافیل» برای نخستین بار تهیه کنندگی را تجربه کرده است. البته او پیش از این در فیلم «هلن» به کارگردانی علی اکبر ثقفی به عنوان یکی از سرمایه گذاران حضور داشته اما «اسرافیل» حضور جدی او در این عرصه به حساب می آید. مهاجر در همین رابطه در گفت و گویی مطرح کرده است: «با اینکه «اسرافیل» فیلم خیلی سنگینی بود ولی خودم آن را دوست دارم و فکر می کنم بهترین نتیجه را با کمک همه عوامل گرفتم. سختی ای که در این مسیر برای من وجود داشت، همان سختی های کار بود و شرایط و مسائلی پیش نیامد که بگویم چون زن هستم با این اتفاق ها رو به رو شده ام.»

گذشته و امروز

آیدا پناهنده پیش از اینکه فیلم «ناهید» را کارگردانی کند، نویسندگی و تهیه کنندگی چندین فیلم کوتاه داستانی، مستند و تله فیلم در کارنامه اش داشته است. او فیلم «ناهید» را در سال ۹۳ کارگردانی کرد که نویسندگی اش را همراه با ارسلان امیری برعهده داشت. اولین نمایش «ناهید» در بخش نوعی نگاه شصت و هشتمین جشنواره فیلم کن بود که جایزه آینده درخشان را دریافت کرد. فیلم های کوتاه پناهنده به اسم «روشنایی های شهر»، «تاج خروس»، «گلدان های زمستانی» و «چراغ خورشیدی» که

در فاصله سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ ساخته و موفق به کسب جوایز مختلفی از جشنواره های داخلی و بین المللی شده اند، از دی ماه در گروه «هنر و تجربه» به نمایش درآمده اند. نخستین فیلم آیدا پناهنده «ناهید» در جشنواره های بین المللی زیادی حضور پیدا کرد و توانست مورد توجه قرار بگیرد و موفقیت های جدیدی را تجربه کند. این فیلم برنده جایزه بهترین فیلم انجمن منتقدان سینمای فرانسه- جشنواره بین المللی فیلم های مستقل بوردو ۲۰۱۵ شد و همچنین جایزه فیلم پردازی دوربین کوچک طلایی جشنواره فیلم برادران ماناکی ۲۰۱۵ را به دست آورد.

فیلم ناهید

«ناهید» همچنین برنده جایزه راجر ایبرت- جشنواره بین المللی فیلم شیکاگو ۲۰۱۵- شد و در جشنواره براتیسلاوا توانست در دو بخش بهترین بازیگر مرد (نوید محمدزاده) و بهترین کارگردانی جایزه دریافت کند. فیلم «اسرافیل» هم مدتی قبل در بخش مسابقه جشنواره گوتنبرگ سوئد حضور داشت. «اسرافیل» در سومین جشنواره فیلم های ایرانی کانادا شرکت کرد که در نهایت، جایزه بهترین فیلم جشنواره به مستانه مهاجر رسید و جایزه بهترین دستاورد فنی برای تدوین را نیز هایده صفی یاری دریافت کرد. اواسط پاییز هم این فیلم برای حضور در جشنواره فیلم های آسیایی هنگ کنگ انتخاب شد.

شخصیت ها و نام ها

دومین فیلم آیدا پناهنده نسبت به فیلم قبلی این کارگردانی، بازیگران بیشتری دارد. هدیه تهرانی، پژمان بازغی، مریلا زارعی، هدی زین العابدین، سهیلا رضوی و علی عمرانی بازیگران فیلم «اسرافیل» هستند. تهرانی در فیلم جدید پناهنده شمایل گذشته اش در فیلم های سینمایی که روزگاری ستاره سینما به حساب می آمد را دوباره، به نمایش گذاشته است. ماهی شخصیتی آرام، درون گرا و با غمی جبران ناپذیر دارد. او پسرش را از دست داده و همزمان عشق قدیمی اش هم برگشته است.

تهرانی در «اسرافیل» نقش معاون مدرسه را بازی می کند که در زندگی کاری اش هم دچار بدشانسی می شود و به دلیل تنبیه یکی از دانش آموزان، سمت خود را از دست می دهد. تهرانی با بازی در این فیلم نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. پناهنده در مورد حضور تهرانی در این فیلم گفته است:

«از زمانی که مشغول نوشتن فیلمنامه «اسرافیل» بودیم، هدیه تهرانی حضور داشت. تهرانی یک کاریزمایی دارد که من از نوجوانی دوست داشتم و ستایشش می کردم، یک زن قدرتمند بود که کافی بود در کلوزآپ ها حرف هم نزند. برای نقش ماهی هیچ انتخاب بازیگری نداشت. او زمانی که فیلمنامه را خواند، برایم عجیب بود که نه با لهجه مشکلی داشت، نه با لباس هایش و نه با اینکه هیچ گریمی نداشت. تهرانی برای حضور در فیلم «اسرافیل» درگیر قصه بود و می گفت این یک فیلم انسانی است و من دوست دارم درباره این مسائل صحبت شود.»

یکی دیگر از نقش های متفاوت فیلم «اسرافیل» مریلا زارعی است که از لحاظ روانی تعادل ندارند و از آن نقش هایی محسوب می شود که کمتر در کارنامه کاری او به چشم می خورد. مادی که همراه با دختر و پسرش زندگی می کند و رفتار متعارفی ندارد و به مراقبت نیاز دارد. هدی زین العابدین هم در این فیلم نقش دختری را ایفا می کند که دوست دارد با تغییر شیوه زندگی اش، به آرزوهایی که در سر پرورانده، دست پیدا کند. دختری که سرنوشت مادر و برادرش خیلی برایش اهمیت ندارد و فقط به آینده خودش فکر می کند.

ویژگی فیلم های پناهنده

شهرهای کوچک

پناهنده معمولا برای روایت قصه فیلم هایش شهرهای کوچک را انتخاب می کند. این کوچک بودن جهان فیلم را کوچک می کند و کمک می کند تا دنیای آن واقعی شود. چطور؟ مثلا اینکه عشق ماهی و بهروز که در سال های دور دهان به دهان در میان مردم شهر چرخیده، دیدار آنها را به یک خبر تازه و مهم بدل می کند. از طرف دیگر حالا که بهروز بعد مدت ها به ایران برگشته مدام در مقابل ماهی قرار می گیرد و هیچکدام نمی توانند از یکدیگر فرار کنند. چرا؟ چون جغرافیای کوچکی انتخاب شده و هر دو ناگزیر از دیدن هم اند.

روایت فیلم

«اسرافیل» یک داستان دارد اما این داستان سه تکه مجزا با شخصیت های مرتبط به هم دارد. فیلم راوی داستان زندگی سه نفر است. فیلم با اتفاقی ناگوار برای ماهی آغاز می شود و بعد در ادامه به زندگی سارا می پردازد و در انتخاب هم نوبت به بهروز می رسد. این فیلم سه داستان مرتبط را به صورتی که هرکدام نسبتی با دیگری برقرار می کنند، نشان می دهد. تکه اول «اسرافیل» پر از مکث است. این مکث و کندی و تعلل کمک می کند تا ما با موقعیت ماهی و خلایی که او حس می کند رو به رو شویم. با سکوتی که انگار سراسر زندگی اش را گرفته است.

بازی ها

تهرانی در فیلم «اسرافیل» کم دیالوگ است و گوش هایی تیز برای شنیدن دیالوگ هایش لازم است. او بیشتر با نگاهش حرف می زند، ته لهجه شمالی دارد و طرفدارانش را بیشتر به یاد فیلم های قدیمی اش می اندازد. مریلا زارعی هم با گریمی متفاوت در «اسرافیل» ظاهر شده است. زنی که هوش و حواس درستی ندارد و متوجه نیست در اطرافش چه می گذرد و درک درستی از وضعیت فعلی خود ندارد.

لوکیشن فیلم

پناهنده علاوه بر فیلم «ناهید»، در «اسرافیل» هم لوکیشن فیلم برداری را شهر شمال انتخاب کرده است. لوکیشن فیلم «ناهید» به طور کامل در شمال بود اما در فیلم «اسرافیل» بخشی از داستان در تهران هم اتفاق می افتد. با دیدن «اسرافیل» به تماشای قاب های چشم نواز و سرسبز از شمال می نشینیم. پناهنده درباره انتخاب شمال به عنوان لوکیشن فیلم هایش در گفت و گویی دلیلش را شخصی می داند و می گوید: «امیدوارم در فیلم بعدی ام از این فضا فاصله بگیرم.»

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *