نقد بررسی داستان فیلم لاتاری محمد حسین مهدویان

[ad id='39844']

آیا فیلم جدید مهدویان نژاد پرستانه و ضد عرب است

بنای نوشتن درباره لاتاری نداشتم. چونکه برای دیدنش لحظه شماری کرده بودم و حالا مایوس از حد انتظارم ظاهر شده بود. اثر فیلمساز جوانی که  چند فیلم قبلی اش را ستوده بودم. البته این نظر بدین معنا نیست که آثار یک فیلمساز همه باید شاهکار باشند ولی انتظار می رود که در بدیهیات کم نیاورد یا کوتاه نیاید. بهر صورت،   لاتاری به دستمایه ای پرداخته که همواره، هم  در سینما و قبلتر، ادبیات، جواب داده و  هم جزو علایق ام بوده و هست: غیرت.
همیشه سینمای پرداخته به آدم های به ته خط رسیده ای که حالا مجبور به اقدام فردی می شوند را دوست داشته ام. آدم هایی که درون سیستم دست به پاک سازی می زنند. برای ناموس و وطن و رفیقشان ایثار می کنند، هرچند نظام رسمی تاییدشان نکند، برای همین در ۱۸ سالگی سرم را قیصری زدم و برای آژانس شیشه ای تا جای ممکن قلمم را روی کاغذ لغزاندم و هورا کشیدم. و البته برای همین، به  موضوع فیلم لاتاری هم، ستاره  متوسط دادم.
طی دو روز گذشته برخی دوستان جوان می پرسیدند که چرا  به لاتاری ستاره کم دادم  و یا اینکه چرا درباره اش  ننوشتم، تا اینکه دیشب مهدویان در هفت، صحبت هایی درباره فردوسی کرد، که چه خوب می شد که نمی کرد. تازه بیشتر فهمیدم که چرا لاتاری آن طور که باید نشده و چرا به دل من ننشسته است. بیلی وایلدر می گوید : “مهم نیست که یک کارگردان قابلیت نویسندگی داشته باشد اما بسیار مهم است که بداند چطور باید بخواند”.
لاتاری، اشکالات بدیهی فرمی دارد که باید از آن ها گذشت چرا که ممکن است سلیقه ای تعبیر شود و بگویند این دوربین، این میزانسن، این دکوپاژ، این جزییات تکراری بی چفت و بست، سلیقه من است یا آن فصل های اضافی جوانک کز کرده در خیابان و موتورسواری خیابانی و نماهای لرزان از فاصله با آدم های فیلم، برای فلان منظور بوده است و به این وسیله ساختمان لرزان اثر را توجیه کنند، پس، از این ها عبور می کنم. ضمن اینکه عناصر و موتیف های تکرار شونده منجر به سبک با موارد لاتاری متفاوت است که بحثش طولانی است. اما مگر می شود از ضعف های مبرهن محتوایی و فقدان شخصیت پردازی اش هم گذشت و این همه دم دستی پرداختن به همه چیز را نادیده گرفت.

دلال دختران با چه افعالی هیولا شده که حالا موسی با تیزی اش به جان اعراب بیفتد مگر اینکه کارگردان فردوسی را نژادپرست بداند و نداند که ناسیونالیست بودن نژادپرستی  نیست یا نداند که اعراب فلک زده خود مستعمره مستکبران هستند و عرب ستیزی، مسلمانی نیستاساسا مگر می شود فیلمسازی روابط و مناسبات آدم ها را درست در نیاورد (علت و معلول) و قبل از همه آدم سمپاتیک خلق نکند و توقع داشته باشد که مخاطب با او همراهی کند. اگر در فیلم «ابد و یک روز» خواهر فروشی تکاندهنده است برای اینکه اول فیلمساز تماشاگرش را به آدم هایش وابسته کرده است حالا خواهرفروشی قابل تاثیر است. کجای موسی کاریزماتیک است؟ چه فعلی از او می بینیم که نشانه استواری بر اصولش باشد. برخوردش در زمین فوتبال؟ اگر فلان مربی قدیمی فحش می داده یا … اول چند بار با جوانان کله پاچه می خورده بعد در زمین لگد هم می زده است. در نمونه های اورژینال وطنی اش، یعنی قیصر و آژانس، قیصر و فرمان و خان دایی و … قابل لمس و باورند. حاج کاظم و عباس درک می شوند. موسی و جوان مو رنگ کرده چه صنمی با هم دارند؟ دلال دختران با چه افعالی هیولا شده که حالا موسی با تیزی اش به جان اعراب بیفتد مگر اینکه کارگردان فردوسی را نژادپرست بداند و نداند که ناسیونالیست بودن نژادپرستی  نیست یا نداند که اعراب فلک زده خود مستعمره مستکبران هستند و عرب ستیزی، مسلمانی نیست. کدام فرد از جماعت پنجاه و هفتی وارد چنین مناسبات حتی غیر عرفی (نمی گویم غیر شرعی) با دیگرانی می شود که موسی می شود. او که هنوز جوان را به خوبی نمی شناسد چه برسد به اینکه به او دل بسته باشد چونکه مرتب او را تست می زند. کدام دختری برای بهبود وضع مالی پدرش حاضر است برود مدلینگ شود آنهم دختری تحصیل کرده و دو زبانه؟ کدام پدر با غیرتی حاضر می شود دخترش برای پول به خارج سفر کند؟ مگر اینکه کارگردان بخواهد سیر قصه و رویدادها را جعلی خلق کند. نمی شود که ما روابط و مناسبات دختر و پسر و پدر را مخدوش (نمی گویم غیر اصولی یا غیر شرعی) ترسیم کنیم و توقع داشته باشیم فیلم ماندگار شود. می شود رویکرد تین ایجری و عشق خیابانی در پیش بگیریم  بعد یک پنجاه وهفتی را بیندازیم وسط که برو عرب کشی؟ کمال ماجرای نیمروز بعد از به دل نشستن ترمز می برد و به سراغ کسانی می رود که ما از آنها تنفر داریم. موسی این قدر آدم بی مغزی هست که همه چیز را رها کند؟ و برای دختری که از دایره محبوب ها خارج است، عرب ها را  قلع و قمع  کند؟ یعنی این آدم انقلابی دور و بر خودش را نمی بیند؟ این همه سال چکار می کرده؟ چرا کنار کشیده تا مفاسد اجتماعی و فاصله طبقاتی به جایی برسد که پدر، دخترش را بفروشد (نگویید که پدر ورشکسته است و نمی دانسته و …)  و صد البته مرتب نفرمایید که ما یک فیلم قصه گو ساختیم و بس. درباره لاتاری حرف بسیار است که بماند به وقت اکران.

   
پانوشت ها :

* شاید بشود از منظری به مهدویان حق داد چرا که در برابر مجری قرار داشت که با لو دادن پایان فیلم، آنهم روی آنتن تلویزیون! عصبی شده بود. رشیدپور دراین چند شب گاف های زیادی داده مانند اینکه در بحث فیلم های ضد جنگ خودش را به کوچه دیگری زده و جنگ دفاعی و استعماری را مخدوش طرح کرد یا از میان فیلم های جنگی کلاسیک تا سرباز رایان و حتی دانکرک بهترین فیلم  های جنگی را پیانیست و فهرست شیندلر معرفی کرد.
**دوستان طی روزهای گذشته جابجا گفته اند که یک فیلم قصه گو ساخته اند و همین. دوستان! خانم جین فاندا در دهه ۸۰ نقشی اسکاری را نپذیرفت چرا که در داستان زنی مورد تجاوز قرار می گرفت و فاندا گفت شاید که کسی ترغیب به تجاوز شود. همچنان که فقط یک فیلم مانند ای تی توانست نظر جهانیان را نسبت به موجودات فرا زمینی تغییر دهد.  
بعد التحریر:
با این حال به خاطر موضوع غیرت به فیلم لاتاری دو ونیم ستاره دادم چرا که براین باورم باید ما فیلم های غیرتمدارانه بیشتری بسازیم. اما نه اینکه از غیرت استفاده ابزاری کنیم.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *