نقد بررسی فیلم بازیکن شماره یک آماده ۲۰۱۸ استیون اسپیلبرگ

[ad id='39844']

نقد فیلم Ready Player One

آخرین‌باری که استیون اسپیلبرگ همزمان روی دو پروژه‌ای که زمین تا آسمان با هم فرق می‌کردند کار می‌کرد زمانی بود که بلافاصله بعد از درام هولوکاست‌محورش «فهرست شیندلر»، سینماروها را در مقابل شگفتی‌های دایناسورها در «پارک ژوراسیک» قرار داد. حالا او درست بلافاصله بعد از «پُست» (The Post) که به جر و بحث یک سری آدم کت و شلواری سر چندتا کاغذ می‌پردازد، سراغ یک بلاک‌باستر تابستانی دیگر رفته است. «بازیکن شماره یک آماده» که براساس کتابی از ارنست کلاین ساخته شده یکی از فیلم‌هایی بود که هیچکس فکرش را نمی‌کرد روزی شاهد یک اقتباس سینمایی از روی آن باشیم. این کتاب اگرچه برنده‌‌ی جایزه‌های گوناگونی بوده و توسط منتقدان به عنوان یک سفر نوستالژیک تمام‌عیار مورد تحسین قرار گرفته، ولی با اینکه برادران وارنر در سال ۲۰۱۰، حتی قبل از انتشار کتاب، حق آن را خریداری کرده بود، با این حال تاکنون شرایط ساخت این فیلم پیشرفت قابل‌توجه‌ای نکرده بود. شاید یکی از دلایلش به خاطر این بود که هنوز هالیوود به حدی که امروز شاهدش هستیم، درگیر فرهنگ عامه‌ی دهه‌ی هشتاد نشده بود. اما موفقیت غول‌آسای سریالی مثل «چیزهای عجیب‌تر» (Stranger Things) که اصلا ماهیتش از صفر براساس آن دوران بنا شده، فروش بلا‌ک‌باسترگونه‌ی «آن» (It)، تبدیل شدن سریال «مردم علیه اُ.جی.سیمپسون» (People v. O.J. Simpson) به یکی از پرگفتگوترین سریال‌های ۲۰۱۶ که این پرونده‌ی جنایی دهه‌ی هشتادی را دوباره باز می‌کرد، لقب گرفتن سریال‌هایی مثل «آمریکایی‌ها» (The Americans)‌ و «هالت اند کچ فایر» (Halt and Catch Fire) به عنوان دوتا از بهترین‌های تلویزیون که اولی در جنگ سرد و دومی در فضای انقلاب کامپیوتر جریان دارند، مورد تحسین قرار گرفتن اپیزود «سن جونیپرو» از «آینه‌ی سیاه» (Black Mirror) که از تم دهه‌ی هشتاد بهره می‌برد و ریبوت شدن خیلی از فیلم و سریال‌های دهه‌ی هشتادی مثل «اسلحه مرگبار» (Leathal Weapon) و «استار ترک» (Star Trek) و موفقیت دنباله‌هایی مثل «مد مکس: جاده‌ی خشم» (Mad Max: Fury Road) و «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049)، باعث شدند تا سال‌های اخیر را به دوران طلایی بازگشت پرقدرت فرهنگ عامه‌ی گره‌خورده با دهه‌ی هشتاد به مرکز توجه تبدیل کند. بنابراین چه زمانی بهتر از حالا برای ساخت و اکران هرچه سریع‌تر «بازیکن شماره یک آماده» که از آن به عنوان یکی از خدایانِ حوزه‌ی سرگرمی‌های دهه‌ی هشتادی یاد می‌کنند.

چه زمانی بهتر از حالا برای ساخت و اکران هرچه سریع‌تر «بازیکن شماره یک آماده» که از آن به عنوان یکی از خدایانِ حوزه‌ی سرگرمی‌های دهه‌ی هشتادی یاد می‌کنند

بالاخره داریم درباره‌ی کتابی حرف می‌زنیم که مخصوص کسانی نوشته شده که فرهنگ عامه را بلیعده‌اند. این کتاب نه فقط دارای چندتا ایستر اگ از سرگرمی‌های دهه‌ی هشتاد است و نه فقط از حال و هوای آن دوران بهره می‌برد، بلکه فرهنگ عامه‌ی دهه‌ی هشتاد در لحظه لحظه‌اش جاری است. داستان در آینده‌‌‌ای جریان دارد که سیاره‌ی زمین با وجود پیشرفت‌های تکنولوژیکش در وضعیت خوبی در زمینه‌ی منابع انرژی به سر نمی‌برد. جنگ و بیماری و انفجارهای اتمی به یک روتین عادی تبدیل شده است. خوشبختانه یک طراح بازی میلیاردر، بازی‌ای واقعیت مجازی به اسم «اویسیس» ساخته که از یک بازی معمولی آغاز به کار کرده و حالا حکم بزرگ‌ترین منبع سرگرمی آدم‌های این دنیا را ایفا می‌کند. مخصوصا برای آدم‌هایی که به فرار از واقعیت‌های افسرده‌کننده‌ی دنیای واقعی، خیلی بیشتر از هرکس دیگری نیاز دارند. نکته‌ی جذاب اویسیس این است که این بازی در واقع حکم پلتفرم مرجعی را دارد که می‌توان همه‌ی سرگرمی‌های قدیمی و جدید را روی آن تجربه کرد. حکم مخلوطی را دارد که همه‌ی سرگرمی‌های دوران‌های مختلف در آن ترکیب شده است. بنابراین گذاشتنِ کلاه واقعیت مجازی روی سر و وارد شدن به آن مساوی است با روبه‌رو شدن با سیلی از نمادهای دنیای سرگرمی. از کریتوس از «خدای جنگ» (God of War) و نیتین دریک از «آنچارتد» گرفته تا کینگ کونگ و جوکر و فردی کروگر و مگاگودزیلا و سونیک و «ماتریکس» و «غول آهنی» و موتور قرمز «آکیرا» و «غارتگر» و «بازگشت به آینده» و «جنگ ستارگان» و وای که نفسم گرفت! اویسیس اما چیزی بیشتر از یک بازی چندنفره‌ی آنلاین کلان است. اویسیس حکم یک دنیای جایگزین مجازی را برای تمام آدم‌های این دنیا دارد که بازی‌کنندگان در آن به مدرسه و دانشگاه می‌روند، در چت روم‌های سه‌بعدی دور هم جمع می‌شوند و برای سفر به سیاره‌های دورافتاده به امتیاز تجربه نیاز دارند.

داستان از جایی آغاز می‌شود که صاحب اویسیس می‌میرد. او وصیت می‌کند هرکس بتواند ایستر اگی را که در بازی‌اش مخفی کرده پیدا کند، تمام دارایی‌ها و ارث و میراثش را به دست می‌آورد. جنگ چندین ساله‌ی کاربران اویسیس برای پیدا کردن آن آغاز می‌شود. نتیجه فیلمی است که استیون اسپیلبرگ آن را بعد از «آرواره‌ها» (Jaws) و «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan)، سخت‌ترین فیلمی که ساخته لقب داده است. چون علاوه‌بر اینکه پروسه‌ی به دست آوردن حق و حقوق استفاده از تمام این کاراکترها و نمادها و آی‌پی‌ها و برندها برای استفاده در فیلم دشوار بوده است، بلکه خود اسپیلبرگ می‌گوید حجم تصویرسازی‌های کامپیوتری در این فیلم به حدی زیاد است و رسیدن به انسجام بین تصاویر دیجیتالی و واقعی به حدی سخت بوده که او در حین ساخت این فیلم، هر شب فقط قادر به خوابیدن برای سه چهار ساعت می‌شده. چون بی‌وقفه در حال فکر کردن به راهی برای پشت سر گذاشتن چالش‌های روز بعد بوده است. به قول اسپیلبرگ، ساخت این فیلم از الگوی از پیش انجام شده و امتحان پس داده‌ای بهره نمی‌برده، بلکه او از طریق یک عالمه امتحان و خطا، در حین ساختن آن، ساختش را یاد گرفته است. یکی دیگر از چالش‌هایی که فیلم با آن روبه‌رو شده این بود که آیا «بازیکن شماره یک آماده» (Ready Player One) به یک سینمای خوب تبدیل می‌شود یا تمام جذابیت و دلیل وجود داشتنش به گرد هم آوردن یک سری کاراکترها و نمادهای پرطرفدار خلاصه می‌شود؟ آیا فیلم داستان و مضمون قابل‌توجه‌ای برای ارائه دارد یا فکر می‌کند ایده‌ی مسابقه دادن با ماشینِ زمانِ «بازگشت به آینده» در حالی که تیرکس و کینگ کونگ در حال نابود کردن شهر هستند کفایت می‌کند؟ خبر خوب این است که اکثر منتقدان باور دارند که نباید نگران این موضوع باشیم. چرا که «بازیکن شماره یک آماده» به همان اندازه که با ارجاعاتش به فرهنگ عامه خوش می‌گذارند و اکشن‌های منحصربه‌فرد تحویل‌مان می‌دهد، به همان اندازه هم داستان تاثیرگذاری برای روایت دارد.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *