تحلیل داستان فیلم خوک مانی حقیقی

[ad id='39844']

فیلم خوک مانی حقیقی با بازی لیلا حاتمی و حسن معجونی

کافه سینما – آریان گلصورت: خوک یک کمدی اگزوتیک و دیوانه‌‌وار است که در آن از سهل‌انگاری‌های فیلمِ قبلی حقیقی یعنی پنجاه کیلو آلبالو خبری نیست. البته اگر انتظار فیلمی در سطح پذیرایی ساده و یا اژدها وارد می‌شود (که رویکرد پست‌مدرنی فیلمساز در آن‌ها به ثمر نشسته بود) را دارید، خوک چندان شما را به وجد نخواهد آورد. هر چند حضور چنین فیلمی در بخش اصلی جشنواره برلین می‌تواند این نکته را به دیگر فیلم‌سازان سینمای ایران گوشزد کند که حتما نیاز نیست فیلم‌های‌‌‌تان در ظاهر و مضمون جهان سومی به نظر برسند تا در جشنواره‌های مطرح بین‌المللی مورد توجه قرار گیرند. خوک به هیچ عنوان شبیه فیلم‌های معمول ایرانی نیست و ایده‌های بصری خلاقانه و میزانسن‌های متنوع حقیقی، ظاهری رادیکال و متفاوت به آن بخشیده است.

ولی خب این ویترین رادیکال چون با یک سیر دراماتیک منسجم همراه نمی‌شود، به رویکرد فرمی مشخصی نیز ختم نشده است. حقیقی تلاش کرده فیلمی کمیک با اتمسفری هذیانی بسازد و در آن ایده‌های تماتیک مدنظرش را با بی‌قیدی بامزه‌ای مطرح کند. از شوخی با مناسبات حاکم بر سینمای ایران تا طعنه به فضای روشنفکری و البته انتقاد از سطحی‌نگری فرهنگی مردم در یک جامعه پوشالی. خوک واکنش فیلمساز به جهان متناقض اطراف‌اش است. شخصیت اصلی آن نیز کارگردانی ممنوع‌الکار با بازی بسیار خوب حسن معجونی است که ناتوان از درک آن چه پیرامونش می‌گذرد، دچار توهم و بحران هویت شده. او نمی‌تواند جایگاه خود را در نسبت با محیط و آدم‌ها پیدا کند و درگیر تنافض‌های شدید در زندگی حرفه‌ای و روابط شخصی‌اش است. همه این‌ها را که می‌گذاریم کنار ایده اولیه داستان، که به نوعی شوخی با قتل‌های زنجیره‌ای نیز به حساب می‌آید، شاهد یک شروع امیدوارکننده از فیلم هستیم. اما هر چه می‌گذرد، می‌بینیم که خوک در ایده‌های اولیه‌اش متوقف مانده و در فقدان یک روایت یکپارچه، بسیار بلاتکلیف ادامه پیدا می‌کند. به گونه‌ای که هیچکدام از خرده پیرنگ‌های فیلم‌نامه نمی‌توانند به یک کلیت منسجم و قابل ارجاع برسند.

این نقطه ضعف تا اندازه‌ای خودش را پس از گذشت نیمی از فیلم به رخ می‌کشد، که ریتم را دچار مشکل کرده و مخاطب را کنجکاو می‌کند که حقیقی چطور می‌خواهد به یک جمع‌بندی برسد؟ اما خوک با اینکه شخصیت‌ها و تک سکانس‌های جذابی دارد، در پایان نه چندان اقناع‌کننده‌اش، نه به رویکردی قابل ارجاع می‌رسد و نه پیشنهادی برای مخاطب‌اش دارد که در نسبت با ایده‌های مضمونی فیلم، به یک موضع مشخص سیاسی و اجتماعی ختم شود. پایان‌بندی خوک، همه چیز را در سطح کنایه به تاثیرپذیری افکار عمومی از فضای مجازی نگه می‌دارد و فیلم در نهایت نمی‌تواند به انتظارات فرمی‌ای که از ابتدا برای ما ایجاد کرده، پاسخی شایسته بدهد. آن وقت است که متوجه می‌شویم که با اثری در ظاهر رادیکال و در باطن محافظه‌کار طرف بوده‌ایم که در پس ظاهر پر زرق برق‌اش، نشانی از جسارت و صراحت دیده نمی‌شود. سوال اصلی این‌جاست که در موقعیت به تصویر کشیده شده در فیلم و در میان حس انتقام‌جویانه و نفرت مردم از سلبریتی‌ها و انفعال و ناتوانی روشنفکران، سیستم اقتدارگرا در کجا ایستاده است و چه تاثیری در به وجود آمدن این وضعیت متناقض و مسخره دارد؟ این سوالی است که فیلم قابل بحث حقیقی، از پاسخ دادن به آن طفره می‌رود و در پایان نیز دیواری کوتاه‌تر از مردم پیدا نمی‌کند.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *