نقد فیلم ددپول ۲ ( Deadpool 2018)

[ad id='39844']

بررسی و تحلیل فیلم Deadpool 2018

فیلم سعی دارد تا با دادن هدفی جدید به «وید ویلسون» از تکرار مکررات فرار کند و باعث نشود در باتلاقی مثل برخی از فیلم ها و سریال های ابرقهرمانی گیر بیافتد و دست و پا بزند و با این کار داستانی جدید روایت کند. اساسا پس از پایان های خوبی که در قسمت های قبل رخ می دهد؛ تمرکز و پرداختن به رابطهٔ شخصیت اصلی و معشوقه اش را کمی سخت می کند مخصوصا برای شخصیتی مانند «ددپول» که در اکثر مواقع خط قرمزی برای کارهایش ندارد! به همین علت است که فیلم سعی داشت این خط را حذف نماید و داستانی جدید روایت کند. فیلم در انجام این کار کاملا موفق عمل کرد؛ چون هدف جدیدی که برای ضدقهرمان داستان به وجود آورد، خط قرمزی جدید برای او ایجاد نکرد.

پس بنابراین این فیلم با این که تا حدودی از فرمول فیلم قبلی پیروی می کند اما مخاطب را خسته و کسل نمی کند. نگرانی هایی که برای ازدیاد شخصیت های فرعی وجود داشت و به بهترین نحو رفع شد، چون دقیقا همان کاری را کرد که در کمیک های ددپول اتفاق می افتد؛ یعنی کراس اور ها حکم تفریح و شوخی را دارند و فقط به روایت داستان کمک می کنند. این موضوع برای «کیبل» و «دومینو» هم صدق می کند، یعنی توقع نداشته باشید که اوریجین آن ها به طور کامل روایت شود. حضور این دو شخصیت در فیلم دقیقا با حضور همتایانانشان در کمیک ها برابر است اما با این حال می شد به گذشته «کیبل» بیشتر پرداخت

تنها مشکلی که برای «کیبل» وجود داشت اون کاری بود که پس از پایان فیلم انجام داد؛ بالاخره به هدفی که می خواست رسید اما با این حال از رفتن به آینده خودداری کرد و کمی از جدیت در هدفش را کاهش داد.

یکی از بهترین صحنه های اکشن مربوط به «دومینو» بود که دقیقا خلاف فیلم های مقصد نهایی اتفاق می افتاد. در کل اکشن فیلم یکی از نقاط قوت فیلم بود و چیزی جز این از «دیوید لیچ» انتظار نمی رفت. در جایی که می بایست هیجان انگیز باشد هیجان انگیز می شد مثل مبارزه ددپول و «کیبل» زمان جا به جایی زندانیان جهش یافته؛ که حس اکشن «جان ویک» را بر می انگیخت. درجایی که باید کثیف و خونین می شد، همین کار را انجام می داد؛ مثلا جنگی که بین «کیبل» و ددپول در زندان میوتانت ها افتاد، یکی از کثیف ترین و خونین ترین مبارزات فیلم بود که اکشن فیلم «بلوند اتمی» را تداعی می کرد. اما متاسفانه مبارزهٔ بین «جاگرنات» و «کلاسوس» (که خود ددپول هم باهاش شوخی کرد) یکی از تصنعی ترین صحنه های اکشن فیلم بود. «جاگرنات» نیز مانند همتای کمیکی اش دشمنی یک بعدی است که فقط به تخریب پیرامونش می پردازد که البته نکته مهمی نیست چون این فیلم، فیلمی دشمن محور نبود.

حضور «نگاسونیک تینیج وارهد» می توانست بهتر باشد. رابطهٔ او با «یوکیو» یکی از بی احساس ترین و بی خود ترین رابطه هایی بود که در فیلم وجود داشت، انگار یکی از دست اندرکاران فیلم به زور آمپولی غیرضروری تزریق کرده باشد و فقط برای گول زدن بیماران انجام شده باشد!!! بقیه اعضای گروه X-Force هم حضور خنده داری دارند یعنی اساس جمع کردن گروه فقط به منظور اضافه کردن فان بیشتر به فیلم بوده است. حضور «وسل» با بازی «تی جی میلر» نسبت به شماره قبل کمتر شده است و می توانست بهتر باشد. «دوپیندر» نیز مانند قسمت قبل خوب می درخشد و هنوز هم می خواهد متحول شود و در پایان فیلم به نوعی به این خواسته اش می رسد.

رایان رینولدز جاذبهٔ اصلی فیلم است که مانند قسمت قبل به بهترین نحو ددپول را وفادارانه به تصویر می کشد و همان کاریزمایی را که قبلا دیده بودیم تکرار می کند و هنوز تازگی خود را از دست نداده است. ویژگی های او نیز دست نخورده باقی مانده: ضدقهرمانی ورّاج! همین ویژگی است که او را با دیگر شخصیت های ابرقهرمانی متمایز می کند. به همین علت بود که در این فیلم چندبار قدرت هایش را از دست داد ولی از بذله گویی اش نکاست و حتی به چالش های فیلم، چاشنی جدیدی اضافه کرد. حال این سوال پیش می آید که آیا با این اوصاف و با تعداد بالای شوخی ها و جوک ها از شور مزگی به در می شوند یا خیر؟ مانند قسمت قبل اکثر دیالوگ ها و شوخی هایی که در فیلم اتفاق می افتد خوب از آب در می آیند و حتی بهتر از قسمت قبل عملی می شوند. تنها ایرادی که می توان از جوک ها گرفت قدیمی بودن برخی از آن هاست و این اتفاق اجتناب ناپذیر بود، چون فیلمنامهٔ فیلم حدود دوسال پیش به نگارش درآمده است و در این امر نمی توان بروز عمل کرد.

اساس فیلم بر مسخره و ترول کردن فیلم های با محوریت «ولورین» بنا شده و این از همان ویژگی هایی است که در کمیک های ددپول اتفاق می افتد. لذا وقتی نوبت ددپول می رسد با بچه ای بی تربیت و بی تجربه ای طرفیم که مانند «میستیک» یا «لورا» اگر هدایت نشود آینده ای تاریک را در پیش رو خواهند داشت. همین بی حد و مرز بودن بچه است که به سدی برای ددپول تبدیل نمی شود. حتی مرگ ددپول در پایان فیلم دست از سرمان بر نمی دارد و شاید با اولین یا دومین شوخی به خنده در نیاییم اما در آخر لبخند را بر لبانمان جاری می کند و ما را از نگرانی در می آورد. علت اصلیٍ این که کراس آور ها حتما باید در خود فیلم ددپول اتفاق بیافتد، بی حد و مرز حرف زدن اوست. منظور این است که زیادی نباید به دلمان صابون بزنیم تا ددپول را در کنار «انتقام جویان» یا «افراد-ایکس» ببینیم چون فضا طالب چنین چیزی نیست.

موسیقی فیلم در بعضی مواقع بر خلاف فیلم قبل با صحنه جفت و جور نمی شوند و یکی از معدود مشکلات فیلم می باشد. مثلا وقتی اعضای X-Force از هواپیما خارج می شوند موسیقی انتخاب شده کمی تو ذوق می زند.

مشکل دیگر فیلم همان مشکلی است که اکثر فیلم های X-men محور دارند؛ خط زمانی از هم گسیخته! زمانی که اعضای افراد ایکس متشکل از «پروفسور ایکس»، «سایکلاپس»، «کوئیک سیلور» و … را مشاهده کردیم؛ این مشکل خیلی به چشم آمد، زیرا بازیگران دوران جوانی آنها در فیلم حضور داشتند و در کمال تعجب ددپول در زمان حال رخ می داد.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *