نقد بررسی فیلم کتاب مصور ژان لوک گدار

[ad id='39844']

[stextbox id=’warning’]میتوان گودار را تصور کرد که روزهای متمادی مشغول فشردن شاسی ها و سوییچ ها برای کشف آن لحظات مدنظرش بوده که از حق نگذریم بسیاری ازین نکات درگیر کننده و گاهی تراژیک از آب در آمده اند به وجهی که از دل بازیگوشی بصری “کتاب مصور” تفسیر ایدئولوژیک گوداریستی را میتوان سراغ کرد.[/stextbox]

 

فیلم کتاب مصور ژان لوک گدار

اگر تصاویر پایانی “کتاب مصور” و نمای مرد مدهوش در حال رقص و پایکوبی تا مرز از پای افتادن (برگرفته از فیلم “عشرتکده” مکس اوفولس) آخرین یادگار دوران فعالیت هنری ژان لوک گودار باشد اختتامیه درخوردی برای فیلمسازی خواهد بود که عمر هنریش مصروف خلاقیت در عرصه صدا و تصویر و خلق لطیف ترین هارمونی ها در کنار زننده ترین ناهمگونی ها شده است.
کتاب مصور نیز در راستای آثار دیریاب اخیر گدار “بدرود زبان” و “فیلم سوسیالیسم” بطور کامل معجونیست از آثار تصویری از پیش موجود (فیلمهای داستانی، مستندهای دهشتناک و فیلم های خبری) بعلاوه روکشی از موسیقی و گفتارمتنی گزنده با صدای شخص گودار. اگرچه این فیلم نیزهمچون آثار ویژه به فرد و تحلیل ناپذیر قبلی جز مخاطبان فوق خاص و گوداریستها تماشاگری نخواهد یافت (حتی شاید تنها در بخشی از همین جمعیت اندک با اقبال روبرو گردد) اما میتوان اذعان داشت از جهاتی فیلم حاضر نسبت به آثار خلفش به دلیل استفاده از مقادیر معتنابهی از کلیپ های جذاب فیلم های مختلف و صدای زمخت گودار روی فیلم تا اندازه ای سهل الوصولتر است، گویی پیرمرد ۸۷ ساله در اتاق تدوین منزلش در سوییس مشغول بالا پایین کردن صحنه های جانی گیتار و Kiss Me Deadly و سرگیجه بوده است که الساعه دستیارش با کوله باری از کلیپ های خبری خشن و مستند از راه رسیده است!!
با استفاده از امکانات و تجهیزات مدرن گودار با فراغ بال هر بلایی خواسته سر تصاویر آورده و تعریض رنگ و اکسپوژرها و ریتم و لحن تصاویر را بازیچه کرده است از قطع ناگهان موسیقی در اوج خود ابایی ندارد این شیطنت موذیانه برای برجسته سازی تراژدی نهفته در دل تصاویر گذرا رخ میدهد، میتوان گودار را تصور کرد که روزهای متمادی مشغول فشردن شاسی ها و سوییچ ها برای کشف آن لحظات مدنظرش بوده که از حق نگذریم بسیاری ازین نکات درگیر کننده و گاهی تراژیک از آب در آمده اند به وجهی که از دل بازیگوشی بصری “کتاب مصور” تفسیر ایدئولوژیک گوداریستی را میتوان سراغ کرد.
وجه تسمیه عنوان یکی از بخش های فیلم “اندیشیدن با دست ها” یک عطف رندانه به اهمیت تدوین و تقطیع فیلم است که آن را باید هسته مرکزی و نقطه کانونی گودار در بازنمایی تصاویر موجود برای رهیافت به بدیل معنایی خود دانست چنانچه در فرازی از فیلم گودار به طرز آزار دهنده ای تصاویر کشتار سینمایی و حقیقی را ترکیب کرده است (برای اولی اغلب از فیلم های خویش مایه گذاشته و برای دسته دوم از تصاویر اعدام های سبعانه داعش برداشت کرده است) در چم و خم این تصاویر تجسمی از طبیعت انتخابی و موزاییکی قوه حافظه بشر الهام می شود در کنار اشاره بی پرده و عریان دغدغه ای اساسی به نام مرگ.
با این اوصاف گودار در مقام راوی بیش از یک متفکر سیاسی دارای منطق خطیبانه، چرب زبانی حرّاف به نظر میرسد که تصاویر جلوه گرش گاهی از طبع گودار همیشگی دور شده و گاهی مصداق بصری همان ذائقه آشنای گودار است، این بده بستان ها دقیقن به اندازه ای لحاظ میشود که بیانگری آشکار در حد نه چندان سخاوتمندانه ای رخ دهد این امساک گودار تا جاییست که تنها برای بخشی از گفتارهایش زیرنویس انگلیسی در نظر گرفته اما در عین حال سرنخ های کلاسیک گودار در این فیلم نیز رسوب کرده همچون نقطه نظرش به تاریخ که در عین انتزاعی بودن حکم امضای شخصی او را دارد و حتی اگر رویکرد فُرمالیستی گودار همچون تاکی تناور پیچاپیچ باشد این مولفه به وضوح قابل ردیابیست.
بعد از گذشت یکساعت با طمأنینه فیلم روی حماسه معروف بهشت گمشده اعراب گرایش سهل و ممتنع فیلم دچار دگردیسی شده و تناقضات حاصل از صراحت و ابهام همزمان به اوج خود رسیده و جملات قصار و منویات گودار نیز رویهم تلنبار میشود، عدم یکپارچگی القا شده ازین بیبست دقیقه به گونه ایست که به نظر فیلمی مجزا از شق بلندتر قبلی شاهدیم. اگرچه در قطعه پایانی برای تماشاگران مبهوت تجدید قوای مختصری فراهم شده اما در نهایت سعادت برقراری ارتباط معنادار با این جهان به غایت شخصی و در مقاطعی طاقت فرسا و حوصله سربر نصیب مخاطبان وفادار و مؤمنی میشود که تمام مسیر را دوشادوش گودار پیموده و نیمه راه بعد از آخر هفته ای در نیم قرن پیش (ایهام نام یکی از فیلمهای عطف گودار) از قطار بیرون نپریده اند!!

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *