نقد بررسی فیلم های دنیای سینمایی مارول

[ad id='39844']

[quote]اولین قسمت از سه گانه ثور درباره تبعید شدنش توسط اودین ، پدرهمگان است و در همین هنگام برادر ناتنی ثور به نام لوکی در صدد تصاحب تاج و تخت می باشد و توطئه هایی در سر دارد …[/quote]

. ثور: دنیای تاریک (Thor: The Dark World) 

در سپتامبر سال ۲۰۱۱ تام هیدلستون بازیگر نقش لوکی اعلام کرد که بار دیگر به ایفای نقش خواهد پرداخت و در اواخر همین سال آلن تیلور به عنوان کارگردان این قسمت انتخاب شد. ثور : دنیای تاریک در نوامبر ۲۰۱۳ در آمریکا اکران شد اما متاسفانه زیاد مورد تحسین منتقدان و هواداران واقع نگردید اما به هر حال توانست به فروش نسبتا خوب ۶۴۴ میلیون دلاری در سطح جهان برسد که خود موفقیتی از لحاظ گیشه برای کمپانی سازنده بود.

همانطور که ذکر شد این فیلم نتوانست انتظار هواداران را برآورده کند و از ضعف های متعدد و بزرگی نظیر شخصیت منفی تک بعدی و ضعیف ، بازی نه چندان خوب ناتالی پورتمن، کم لطفی به شخصیت هایی مثل هایمدال ، فیلمنامه نسبتا آشفته و شیمی متوسط ثور و جین فاستر رنج میبرد. البته ناگفته نماند که یک سری ویژگی ناب همانند جلوه ای ویژه و اکشن و بازی های قابل قبول شخصیت های اصلی و در کل داستان نسبتا سرگرم کننده را دارا بود که فیلم را از تبدیل شدن به یک فاجعه نجات داد. ضمن اینکه مثل همیشه اثری fun را شاهد بودیم. 

 

۱۸٫ مرد آهنی ۲ (Iron Man 2) 

تونی استارک پس از فاش کردن هویتش از طرف دولت ایالات متحده آمریکا تحت فشار قرار میگیرد و در همین اوضاع یک متخصص اسلحه که خود کارخانه تولید سلاح دارد همراه با یک دانشمند روس متحد میشوند تا فناوری مردآهنی را علیه خود تونی استارک بکار گیرند…

پس از موفقیت قسمت اول مردآهنی ، بلافاصله خبر ساخت قسمت دوم آن تایید شد و جان فاورو برای بار دوم در جایگاه کارگردانی نشست.

آیرون من ۲ پتانسیلی بیشتر از چیزی که به آن تبدیل شد را داشت. در حین دیدن فیلم به راحتی میتوان تشخیص داد که ما شاهد فیلمنامه ای دارای اشکال هستیم که سطح فیلم را نسبت به قسمت قبلی پایین میاورد. همانند بیشتر فیلم های دنیای سینمایی مارول ویلن گاها حالات کلیشه ای به خودش میگیرد و شخصیت های مکمل هم برخی اوقات به حاشیه میروند. در هر حال باید قبول داشت که فیلم مرد آهنی ۲ شاید فیلمی سرگرم کننده باشد اما میتوانست بسیار بهتر از چیزی که ساخته شد انتظارات بینندگان را برآورده کند.

 

۱۷٫ هالک شگفت انگیز (The Incredible Hulk) 

به نوعی میتوان گفت که هالک شگفت انگیز دنباله همان هالک ساخته شده در سال ۲۰۰۳ توسط انگ لی میباشد اما این بار با عوامل سازنده جدید ! نسبت به محصول سال ۲۰۰۳ ، این اثر از لحاظ اکشن فیلمی خوش ساخت تری است که بازیگرانی مانند ادوارد نورتون در آن به ایفای نقش میپردازند. هالک شگفت انگیز انگار دقیقا طبق همان فرمول قسمت اول پیش میرود : اوایل فیلم شاهد درگیری بروس بنر با قضیه تبدیل شدنش به هالک هستیم و اواسط فیلم نیز حول مبارزات هالک با نیرو های ژنرال راس را میبینیم که وسط این مبارزات و تعقیب و گریز ها چاشنی درام بین بروس و بتی اضافه میشود ( این رابطه در قسمت دوم نسبت به قسمت قبلی ضعیف تر به تصویر کشیده شده بود ، قسمت اول بار درام بیشتری داشت ) و پایان فیلم هم مبارزه ای بین هالک و غول اصلی فیلم میبینیم! در کل بی انصافی است که این فیلم را در رده فیلم های ضعیف یا متوسط قرار داد زیرا با وجود اینکه خلاقیت آنچنانی مورد استفاده قرار نگرفته بود و یک روایت کلیشه ای داشت اما از برخی لحاظ مانند بازیگری و کار های فنی ، سرگرم کننده بودن و ریتم درست فیلم و… به خوبی عمل کرد بطوری که میتوان هالک شگفت انگیز یک فیلم در رده خوب به یاد کرد و شخصا با نمره وبسایت متاکرتیک ( ۶۱ از ۱۰۰ ) موافقم! ضمن اینکه جلوه های ویژه عالی هم داشت و البته یک مبارزه معرکه بین هالک و ابومینیشن!

 

 

۱۶٫ ثور (Thor )

اولین قسمت از سه گانه ثور درباره تبعید شدنش توسط اودین ، پدرهمگان است و در همین هنگام برادر ناتنی ثور به نام لوکی در صدد تصاحب تاج و تخت می باشد و توطئه هایی در سر دارد …

قبول دارم که برخی از سکانس های ثور  نزدیک میشوند و بیش از حد تینیجری بود و در مجموع این فیلم میتوانست بسیار حماسی و جذاب تر باشد اما به هر حال در ثور توانایی دیدن منظره هایی زیبا و فانتزی ، مبارزاتی هیجان انگیز و شخصیت هایی متنوع و عالی مانند خود لوکی و ثور هستیم. ضمن اینکه مارول با استادی دنیای جدیدی به نام آزگارد را به ما معرفی کرد که واقعا قابل قبول بود . و همچنین برقراری ارتباط خوبی بین بخش زمین و بخش ازگارد. اما شاید بزرگترین مشکل فیلم این بود که ثور خیلی زود سر عقل میاد و دست از غرورش میکشه.

 

۱۵٫ مرد مورچه ای (Ant Man) 

من هم مانند بسیاری از هواداران از کنار کشیدن ادگار رایت از سکوی کارگردانی نا امید شدم و در کل امید زیادی به این پروژه نداشتم اما برخلاف تصورات من و عموم مردم مردمورچه ای به هیچ وجه فیلم بدی از آب در نیامد! حواشی پیرامون مردمورچه ای انتظارات را پایین آورد اما محصول نهایی کاملا سرگرم کننده و مخاطب پسند شد. فیلم پر است از شوخی ها و صحنه های خلاقانه و جالب که مخاطب در حین دیدنشان اصلا احساس خستگی نمیکند.

انت من فیلم بی نقصی نیست; قابل پیش بینی بودنش از نقاط ضعفش میباشد که در کل مدت زمانی این ضعف بین فیلم های ابرقهرمانی مشترک بود اما جدیدا این ضعف در دنیای سینمایی مارول اصلاح شده است! همچنین اگر به روابط درام و عاشقانه فیلم بیشتر بها داده میشد و برخی از ایرادات فیلمنامه ای رفع میشد مرد مورچه ای میتوانست حتی بهتر باشد.

 

۱۴٫ مرد آهنی ۳ (Iron Man 3) 

میتوان گفت که مرد آهنی ۳ نسبت به دو قسمت قبلی خود تفاوت هایی دارد. مانور اصلی این قسمت روی شخصیت پردازی و پرداخت به مشکلات کاراکتر تونی استارک است. در ایرون من ۳ تحت تاثیر حضور بازیگران جدیدی چون ” بن کینگزلی ” و ” گای پیرس ” قرار میگیریم که با بازی عالی به بهبود فیلم کمک شایانی کردند. داستان این قسمت از سری مردآهنی درباره اتفاقات پس از انتقام جویان است که در آن تونی استارک به دلیل اثرات ناشی از جنگ با بیگانگان دچار اختلال روانی و بی خوابی شده و طی اتفاقاتی که برای بادیگارد و دوست وی ، هپی هوگان افتاده با گروه تروریستی به رهبری شخصی به نام ماندرین درگیر میشود.

نسبت اولین فیلم از مجموعه ایرون من ، این قسمت ضعیف تر است اما پیشرفتی کاملا محسوسی در مقایسه با قسمت دوم داشته بطوری که فیلمنامه با توجه به قسمت قبلی خیلی بهتر بوده ! اما همچنان دارای ضعف هایی میباشد که میتوان به هماهنگ نبودن نیمه پایانی فیلم و از دست دادن تمرکز داستان در اواسط فیلم اشاره کرد. البته خیلی ها میگن قطعا آیرون من ۳ سرگرم کننده ترین و fun ترین فیلم در سه گانه مرد آهنی است.

 

۱۳٫ انتقام جویان: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron) 

انتقام جویان، قوی ترین قهرمانان زمین برای بار دوم گرد هم میایند تا با دشمنی مشترک به نام اولتران که تونی استارک اشتباها در خلق آن نقش داشته مبارزه کنند…

همگی ما عصر اولتران را به عنوان دنباله ای قابل قبول از اونجرز میشناسیم. در طول مدت زمان این فیلم مخاطب کاملا سرگرم خواهد شد و مبارزات وجلوه های ویژه و داستان و اکشن همگی دست به دست هم میدهند تا بیننده را میخکوب کنند و در این کار موفق هم میشوند. در عصر اولتران شاهد پیشرفت چشمگیر برخی از کاراکتر های فرعی گروه مانند هاکای و رومانوف هستیم و در عین حال شخصیت هالک در یک سیر نزولی قرار دارد! رابطه رومانوف و بروس بنر / هالک غیر منطقی و غیر قابل هضم به تصویر کشیده شده که از نکات منفی فیلم به حساب میاید. همچنین اولتران با اینکه خوب بود اما باز هم از طرف نویسندگان خلاقیت میطلبید. به هر حال باید قبول کرد که دومین فیلم از انتقام جویان تازگی و شگفتی قسمت اول را نداشت اما همچنان اثری جذاب و زیباست. ضمن اینکه خیلی هم خوب برای وقایع آینده MCU زمینه چینی میکنه و شخصیت های جدید و مهمی هم بهمون معرفی کرد.

 

۱۲٫ نگهبانان کهکشان ۲ (Guardians of the Galaxy Vol. 2)

چندی پس از اعلام خبر ساخت قسمت دوم پروژه موفقیت آمیز نگهبانان کهکشان توسط نویسنده این فیلم ، حضور کرت راسل تایید شد و بالاخره پس از جنجال ها و شایعات ایجاد شده نسخه دوم نگهبانان در مه ۲۰۱۷ اکران و مورد تحسین منتقدان و علاقمندان سینما قرار گرفت اما نه به اندازه قسمت نخست! اکثرا جدیدترین قسمت نگهبانان کهکشان را فیلمی جذاب و خنده دار اما نه به تازگی و طراوت قسمت اول قلمداد کردند. جیمزگان به خوبی از پس مسئولیتش برآمد ولی مقداری کم لطفی به شخصیت های چون درکس شده بود. برخی شوخی ها هم بیجا بودند. اما در عوض خبیثی داشتیم معرکه به نام «ایگو». صحنه مرگ ماندگار یاندو هم که به تاریخ پیوست و ماندگار شد. جلوه های ویژه هم که کاندید اسکار شد و خیلی ها میگفتن حقش رو خوردند.

 

۱۱٫ کاپیتان آمریکا : نخستین انتقامجو (Captain America: The First Avenger) 

چه چیزی خوشایند تر از آن است که یک فیلم بلاک باستری ابرقهرمانی را که از کمیک بوک های کاراکتر محبوب مارول ، کاپیتان آمریکا اقتباس شده را با سبک کلاسیک و تقابل خیر و شر به شیوه فیلمهای قدیمی دید؟ جو جانستون هوشمندانه عمل کرد هواداران خوشحال ساخت. کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام جو در دهه ۴۰ میلادی جریان دارد و داستان یک مرد پاک نیت و درستکار اما از لحاظ فیزیکی ضعیف را روایت میکند که توسط آزمایشاتی به قدرت فرابشری دست میابد و به کمک دوستانش به جنگ با هایدرا ( زیر سلطه نازی ها ) میرود.

داستان همزمان روایت گر دو شخص است، دقیقا به سبک کلاسیک ، یکی کاپیتان آمریکا که با استفاده از قدرتش مدافع انسانیت و خوبی میشود، و دیگری رد اسکال که با استفاده از همان قدرت ، به دلیل بد ذات بودن و طمع فراوانش دست به صدمه زدن به مردم برای منافع خویش میزند. با اینکه اصل کار شاید کلیشه ای بنظر برسد اما مارول و کارگردان اثر ، جو جانستون با عوامل بسیاری نظیر فضاسازی جذاب ، داستان سرگرم کننده ، بازی های عالی ، اکشن ، نحوه شخصیت پردازی و… مخاطب خود را راضی نگه میدارد. شخصیت پردازی عالی و جذاب کاپیتان آمریکا که به عقیده همگان حتی از دنیای کمیک هم بهتر است از این فیلم شروع شد و باهاش واقعا همذات پنداری کردیم. رد اسکال هم دارای ظرافتهای شخصیتی زیادی شده بود که باعث میشد به دلمون بشینه. 

 

۱۰٫ ثور: رگناروک (Thor: Ragnarok) 

هیچکدام از قسمت های سه گانه ثور از تمام پتانسیل خود استفاده نکردند ( حتی رگناروک )! در حقیقت ایده ها خوب بودند اما سازندگان توانایی به نمایش گذاشتن یک اثر حماسی و متحیر کننده را نداشتند. حال برخی از این دلایل به سیاست های کلی مارول برمیگردند و برخی دیگر به طرز فکر و توانایی سازندگان !

نسبت به فیلم های ثور و ثور: دنیای تاریک ، رگناروک حال و هوای دیگری دارد و میزان فان بودنش بسیار بیشتر است. با دیدن این فیلم پی میبرید که خلاقیت بیشتری در رگناروک مورد استفاده قرار گرفته و در کل شاهد فیلم خیلی جذاب تر و لذت بخشی هستیم. جدیدترین قسمت از مجموعه ثور از لحاظ بصری / فنی بی نقص و از دیدگاه فیلمنامه و داستان نسبتا خوب عمل میکند.

رگناروک پیشرفت محسوسی نسبت به فیلمهای ثور داشته و بسیار سطح بالاتر و بهتر در همه زمینه های مختلف ظاهر میشود بگونه ای که بیننده اصلا متوجه مدت زمانی که حین دیدن فیلم گذشت نمیشود.

شخصیت پردازی ها در این فیلم تغییر قابل توجهی کرده اند اما به دلیل عملکرد آگاهانه سازنده ، این موضوع به ضعف فیلم موجب نمیشود و در عوض میتوان به حرکت جسورانه تعبیر کرد!رگناروک مبارزات را به صورت متفکرانه ای به تصویر میکشد و در طول فیلم به یاد پانل های کمیک بوکی میوفتیم. متاسفانه ویلن عمق چندانی ندارد و کلیشه ای میشود و همچنین برخی از کاراکتر ها مانند سه جنگجو بیهوده تلف شدند. 

 

۹٫ دکتر استرنج (Doctor Strange) 

دکتر استرنج ، یکی از شخصیت های درجه یک مارول که بسیار منتظر حضورش در سینما بودیم سر انجام در نوامبر ۲۰۱۶ در سینما ها به نمایش درآمد. داستان فیلم روایت گر چگونگی تبدیل شدن استیون استرنج جراح ، به دکتر استرنج استاد هنر های عرفانی می باشد. پس از انتخاب بازیگر مطرح سینما و تلویزیون بندیکت کامبربچ در نقش دکتر استرنج ، فرایند تولید از سال ۲۰۱۴ شروع و در سال ۲۰۱۶ پایان یافت.

اگر نگاهی به کادر بازیگران بیندازیم خواهیم فهمید که بازی های فیلم اگر فوق العاده نبود بعید میشد! در فیلم دکتر استرنج ما شاهد جلوه بصری فوق العاده ای هستیم که بطرز اعجاب انگیزی خلق شدند . ضمن اینکه دکتر استرنج یکی از فیلم های متفاوت دنیای سینمایی مارول است که به خودی خود جز نقاط قوت حساب میشود اما همچنان در این فیلم نیز ضعف اساسی مارول یعنی شخصیت منفی ضعیف و کلیشه ای رفع نشده ! کلیسیوس از کاراکتر های غیر قابل درک و بی هویت شمرده میشود. و دیگر اینکه باید به رابطه دراماتیک دکتر استرنج و کریستین و برخی از شخصیت های مکمل بیشتر بها داده میشد. اما در عوض شاهد روایت یکی از بهترین اریجین ها در طول تاریخ فیلم های کمیک بوکی بودیم و البته شاهد یک سری از خلاقانه ترین و به یاد ماندنی ترین جلوه های ویژه و صحنه های نبرد.

 

۸٫ مردعنکبوتی: بازگشت به خانه (Spider-Man: Homecoming) 

چندی بعد از جنجال های بسیار درباره توافق مارول و سونی بر سر حقوق استفاده از کاراکتر مردعنکبوتی ، بالاخره در فیلم کاپیتان آمریکا : جنگ داخلی انتظارات به پایان رسید و ما مردعنکبوتی را در کنار دیگر ابرقهرمانان مارول دیدیم. انتخاب تام هالند حواشی های مخصوص به خود را به همراه داشت و طرفداران را متعجب ساخت! بسیاری معتقد بودند که هالند از پس از این نقش بر نمیاید اما هنگام دیدن فیلم مردعنکبوتی: بازگشت به خانه حرف های خود را پس گرفتند و به تمجید از وی پرداختند.

شایان ذکر است که تونی استارک / مردآهنی نیز در این فیلم حضور دارد و نقش یک راهنما و پیشکسوت سبک زندگی ابرقهرمانی ( ! ) را برای پیتر پارکر دارد. درست است که فیلم نتوانست آنچنان که باید ، ابهت مردعنکبوتی و مبارزات و جنگ های ماندگار را نشان دهد و همچنین نکات مهمی قبیل نقطه عطف زندگی پیترپارکر ( مرگ عمو بن ) و تاثیرات آن را فراموش کرده بود و… اما در کل با شخصیت پردازی های قوی و جنبه فان و همچنین داستان و فیلمنامه تقریبا سطح بالا با توجه به شرایط توانست ضعف های خود را پنهان کند. مایکل کیتون نیز در نقش کرکس به بازی میپردازد و درمجموع بازگشت به خانه  دارای ویژگی هایی مثل فیلمنامه قابل قبول ، سطح بازی بازیگران ، جلوه های ویژه و همچنین داستان رضایت بخش است. ضمن اینکه دقیقا شخصیت پردازی مرد عنکبوتی/پیتر پارکر را که در کمیک های اولیه اسپایدرمن شاهد بودیم را به نمایش میگذارد. و البته که یکی از بهترین پیچش های تاریخ فیلم های کمیک بوکی را در این فیلم شاهد بودیم (منظورم پیچش “والچر پدر لیز آلن است” میباشد).

 

۷٫ مردآهنی (Iron man) 

مردآهنی ، نخستین فیلم دنیای عظیم سینمایی مارول که خود نقطه شروعی برای موفقیت های پیاپی مارول بود درباره تونی استارک میلیاردر عیاشی که یک کارخانه اسلحه سازی دارد و با فروش انواع و اقسام تجهیزات نظامی روز به روز به ثروت خود می افزوند اما ناگهان توسط گروهکی تروریستی گروگان گرفته میشود و تونی برای نجات جان خود یک زره آهنی نیرومند میسازد و موفق میشود که از مخمصه ای که دچارش شده بود نجات پیدا کند…

همان طور که در مقدمه مقاله ذکر شده کار مارول با ساخت مردآهنی کلید خورد. شاید تعجب کنید اما جالب است بدانید که ۱۸ سال قبل از منتشر شدن فیلم مردآهنی ، کمپانی های مختلفی در صدد ساخت این فیلم بودند اما هیچگاه موفق نشدند! به هر حال در سال ۲۰۰۶ مراحل تولید با همکاری مارول و پارامونتپیکچرز آغاز شد. ساخت فیلم با ایده های مبتکرانه فاورو ( کارگردان ) مانند بدیهه سازی دیالوگ ها و اجازه دادن به رابرت داونی جونیور برای اضافه کردن طنز های مخصوص خود به فیلمنامه پیش میرفت و حتی زمانی که مراحل ساخت شروع شده بود فیلمنامه هنوز کامل نبود! در هر حال هوش و عملکرد عجیب فاورو و دیگر عوامل هنگام ساخت ، نهایتا منجر به موفقیت بیشتر فیلم شد! کاراکتر تونی استارک در فیلمش یک شخصیت خشک و تک بعدی نیست و دیگر ارکان اصلی نیز به بهترین شکل ممکن انجام شد. نقطه قوت اصلی فیلم این بود که به بهترین نحو ممکن شخصیت پردازی جذابی از تونی استارک ارائه کرد که عاشقش شدیم!

 

۶٫ نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy)

واقعاً چه کسی فکر میکرد روزی برسد که فیلمی درباره این شخصیت های نسبتا گمنام در کمیک بوک ها ساخته و مورد تحسین همگان واقع شود ؟

نگهبانان کهکشان به کارگردانی جیمز گان ، اثری متمایز و از لحاظ فنی شاهکار نسبت به فیلمهای مارول می باشد. فیلم پر است از خلاقیت ها و لحظات تاثیرگذار و صدالبته فان! فیلمنامه با توجه به اینکه کماکان ضعف مارول یعنی شخصیت منفی نه چندان درخشان را داراست اما به لطف فضا سازی ، کار های فنی تحسین برانگیز، داستان جالب، کاراکتر های خارق العاده ، شخصیت پردازی عالی ، بازی ها و صدا پیشگی های خوب و… کاری با بیننده انجام میدهد که ضعف فیلم را فراموش نماید و در پایان فیلم نیز دلش برای کاراکتر ها تنگ شود! این کار هنر و ذهنی خلاق را میطلبد که خوشبختانه جیمز گان از این نظر حرف ندارد. نگهبانان کهکشان هنوز هم گرم ترین و دوست داشتنی ترین فیلم مارول است.

 

۵٫ کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier)

از نظر من سه گانه کاپیتان آمریکا و انتقام جویان بهترین مجموعه های MCU هستند حال اگر کمی با دقت نگاهی به کیفیت ساخت بکنیم خواهیم فهمید که مجموعه کاپیتان آمریکا کمی بهتر از انتقام جویان عمل کرده ! همانطور که گفتیم قسمت اول کاپیتان آمریکا با عنوان اولین انتقامجو توسط جو جانستون ساخته شد اما بنا بر دلایلی مارول دیگر قادر به همکاری با این کارگردان نبود و در نتیجه سراغ گزینه های بعدی یعنی جو و آنتونی روسو رفت و پس از مذاکره با آنها ، رسما این دوبرادر را به استخدام خود درآورد. در نهایت سرباز زمستان در آوریل ۲۰۱۴ اکران و مورد استقبال هواداران و منتقدین سینما قرار گرفت.

اکشن فیلم نفس گیر و میخکوب کننده و همچنین تغییر سبک فیلم هم نسبت به فیلم اول یک نوع تازگی و تنوع ایجاد کرد! سازندگان به خوبی از پس به نمایش گذاشتن یک قهرمان با یک روحیه و خلق وصف نشدنی که حتی از کمیک ها هم بسیار بهتر خلق شده برآمدند. قسمت دوم کاپیتان آمریکا با توجه به اینکه فیلمی برپایه فقط یک شخصیت بود اما موفقیت خوبی را در گیشه به دست آورد. این فیلم از عمق و چند لایه گی خاصی برخوردار بود و هنوز هم با کلاس ترین فیلم مارول به شمار میاد!

 

۴٫ پلنگ سیاه (Black Panther)

پیش از این کاراکتر پلنگ سیاه را در جنگ داخلی دیده و پسندیده بودیم اما این بار در این فیلم شاهد زادگاه او و بازی های تاج و تخت هستیم. بلک پنتر قطعا متفاوت ترین ساخته مارول است ! در واقع پلنگ سیاه چیزی فراتر از یک فیلم ابرقهرمانی / کمیک بوکی رایج می باشد ، فیلمی که قصد بیان مسائل و حقوق سیاسی را دارد. قبل تر فیلمی این چنینی از مارول ندیده بودیم.

با اینکه فیلم پلنگ سیاه دارای لایه های سیاسی –اجتماعیست اما هرگز لطمه ای به فیلمنامه وارد نمیشود ، از سرگرم کننده بودن خارج نمیشود و همچنان فیلمی بلاک باستری اما با تم هنری است که با شخصیت پردازی های ویژه و در ضمن ویلن عالی و قابل درک ، بازی های بهتر ( با این تفاوت از دیگر فیلمها که در این فیلم واقعا لحظاتی وجود داشت که هنری عمیق تر از بازیگر را به نمایش و به اصطلاح بازیگر را به چالش بکشد ) و چاشنی های مختلف دیگر ( درام عالی و … ) خود را تبدیل به اثری خوش ساخت و قابل تامل و دوست داشتنی میکند که بین همنوعانش نظیرش را ندیده ایم.

 

۳٫ کاپیتان آمریکا : جنگ داخلی (Captain America: Civil War) 

هنگامی که به دیدن فیلم های انتقام جویان مینشستیم میدیدیم که گاها قهرمانان با هم جدل دارند حالا چه لفظی چه فیزیکی ما کیف میکردیم. درست است نمیخواستیم که قهرمانان از هم جدا شوند و این اتحاد نابود شود اما ته دلمان میگفتیم که اگر با هم مبارزه کنند چه میشود ؟ یا در ذهنمان بعضی اوقات فکر میکردیم که به راستی مرد آهنی قوی تر است یا کاپیتان آمریکا ؟ قصد من پاسخ این پرسش یا راه انداختن بحث نیست بلکه میخواهم به موضوع تناقض بپردازم. وقتی فیلمی را میبینیم احتمالا برایمان پیش میاید که با خود بگوییم که اگر فلان چیز اتفاق میفتاد چه ؟ و مثال هایی مثل این…

به هر حال بعد از پروژه پر سود سرباز زمستان ، مارول بار دیگری حاضر به همکاری با برادران روسو شد و این بار پروژه عظیمی تحت عنوان جنگ داخلی معروف در دنیای کمیک با روسو ها قرار داد بست. همانطور که پیش بینی میشد جنگ داخلی نیز به موفقیت و شهرت مارول بسیار افزود. جنگ داخلی به هیچ عنوان کلیشه ای نیست ، غیر قابل پیش بینی و کاملا سرگرم کننده و هیجان انگیز است. برادران روسو از تمامی پتانسیل این پروژه استفاده کردند و حرفی برای گفتن نگذاشتند.

 

۲٫ انتقام جویان (The Avengers) 

آرزوی هر کمیک فنی هنگام تشکیل دنیای سینمایی مارول این بود که همه این قهرمانانی که هرکدام فیلم های اختصاصی خودشان را داشتند ( مرد آهنی، هالک ، ثور و کاپیتان آمریکا ) را در قالب یک فیلم منسجم بصورت متحد کنار هم باشند و با تهدیدی بزرگ مقابله کنند چون به هر حال کیست که دوست نداشته باشد قهرمانان محبوبش در یک فیلم بلاک باستری همه چیز را منفجر کنند و پوزه دشمنان بیگانه را به خاک بمالند؟ انتقام جویان به کارگردانی جاس ویدون دقیقا همان چیزی بود که باید میشد. جلوه های ویژه شگفت انگیز و تعامل های مجذوب کننده، بزن بزن به سبک سوپرهیرویی ، ویلن خوب که خود نقطه قوتی به حساب میایند و صد البته بازیگرانی که حسابی در نقش های خود جا افتاده اند و روایت داستانی تابع اصول سینما … واقعا مهیج است ! جاس ویدون بر خلاف کسانی مثل «نولان» ، کاملا سبک کمیک بوکی خاص خودش رو به دنیای سینما تحمیل کرد (در حالی که امثال نولان ترجیج میدن سبک سینمایی رو بر سبک کمیک بوکی غالب کنند).

 

۱٫ انتقام جویان : جنگ بینهایت (The Avengers: Infinity War ) 

نتیجه ۱۰ سال تلاش پایان ناپذیر و انکارنکردنی مارول با کادری عظیم از بازیگرانی گران قیمت و حرفه ای ( که اکثرا توسط خود مارول معروف شده اند ) که وقتی تریلر آن منتشر شد مو به تن هوادران را سیخ کرد. عجیب است… باید این تعداد از کاراکتر را در فیلمی گرد هم آورد ، داستان را طوری طراحی کرد که اولا جامع و ثانیا برخلاف کلیشه های غالب بر فیلمهای ابرقهرمانی باشد، به گونه ای روی ویلن کار کرد که لقب بهترین را بین همتایان بگیرد ، ده ها عامل را سنجیده و کنترل کنند … اغراق نیست که بگوییم برادران روسو غیر ممکن را ممکن کردند. برای کسانی که فیلم را هنوز ندیده اند میگویم: جنگ بینهایت فیلمی فوق العاده احساسی است و به گونه ای ساخته شده که غیر قابل پیش بینی ( مانند دو اثر قبلی روسو ها ) و خارق العاده از همه لحاظ است. حتما پس از دیدن فیلم حس عجیبی دارید ، حسی که پس از ۱۰ سال مقدمه چینی و منتظر ماندن برای نبرد حماسی پایانی شما را احاطه میکند.

اول از هر چیز باید گفته شود که جنگ بینهایت در بین فیلم های مارول سنت شکنی کرده و کاملا ویلن محور ساخته شده! کاملا سرگرم کننده ، لذت بخش و احساسی، پر از زد خورد و مبارزات بزرگ و متعدد می باشد که از هر نظر شگفت انگیز عمل میکند. رویداد های فیلم نیز به خوبی خلق و به تصویر کشیده شده و ما در چندین و چند جای فیلم لحظات حماسی و مهمی را میبینیم. فیلمنامه جنگ بینهایت را بدون شک میشود پر زحمت ترین فیلمنامه موجود بین آثار کمیک بوکی خطاب کرد. این همه پیچش داستانی و تعداد غیر قابل تصور از قهرمانان ( ! ) برای یک فیلم و ایجاد غافلگیری های حیرت آور کار هر نویسنده ای نیست! شخصیت پردازی ها نیز که تمرکز ویژه ای بر روی ثانوس دارند بسیار خوب است.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *