نقد بررسی سریال دلدادگان

[ad id='39844']

[quote]دلداگان از فصل اول زیاد دیده نشد و خیلی ها تازه از نیمه های فصل اول و حتی فصل دوم آن را تماشا کردند و به اهمیت آن پی بردند. داستان سریال که از همان ابتدا جذاب بود، کارگردان و فیلمنامه نویس هم از ابتدا هیچ تغییری نکردند و ریتم داستان هم در هر دو فصل یکسان پیش میرفت پس دلیل اصلی چه بود؟[/quote]

 

 

یکی از مهم ترین ویژگی های دلداگان که آن را از سایر سریال هایی که در حال حاضر روی آنتن هستند متمایز میکند، جذابیت داستان است. داستان در فصل اول با یک عشق نامتعارف شروع میشود و دو جوان از دو طبقه اجتماعی متفاوت را در یک رابطه عمیق عاطفی نشان میدهد؛ رابطه ای که طبق برنامه ریزی قبلی و کاملا عمدی شروع شده و سررشته اش به انتقامی میرسد که ریشه در گذشته های دور دارد.

فصل دوم هم باز هم روایت عشق و عاشقی و هجران و شکست است. این بار در برهه ای کاملا متفاوت از تاریخ، شکست روحی و عاطفی یک زن از نامزد سابق و دوست صمیمی اش را میبینیم که او را واردار میکند تحت هر شرایطی به دنبال انتقام باشد و حالا نقشه هایش را در فصل سوم عملی میکند.

اگر پای موارد مختلفی که در بخش های بعدی درباره اش صحبت میکنیم به میان نمی آمد و فصل اول، خیلی خوب و درست توسط مخاطبان دیده میشد، خیلی راحت تر میتوانستیم درباره جذابیت داستان آن صحبت کنیم چون خیلی ها تازه از فصل دوم به جذابیت سریال پی بردند و داستان را دنبال کردند.

جذابیت از فصل دوم

دلداگان از فصل اول زیاد دیده نشد و خیلی ها تازه از نیمه های فصل اول و حتی فصل دوم آن را تماشا کردند و به اهمیت آن پی بردند. داستان سریال که از همان ابتدا جذاب بود، کارگردان و فیلمنامه نویس هم از ابتدا هیچ تغییری نکردند و ریتم داستان هم در هر دو فصل یکسان پیش میرفت پس دلیل اصلی چه بود؟
اشتباه مهم منوچهر هادی در فصل اول دلدادگان این بود که روی بازیگران جوان و تازه کاری دست گذاشت که تبحر چندانی در بازیگری نداشتند. سریال ضربه اصلی را از بازی تصنعی این دو جوان خورد.

بخش اصلی داستان فصل اول در ارتباط با دو نقش امیر و ارغوان پیش میرفت و با اینکه در کنار آنها بازیگران با تجربه زیادی حضور داشتند اما نهایتا این انتخاب های اشتباه، عملا راه به چشم آمدن سریال را بستند.

برخلاف فصل اول، بازیگران فصل دوم، بسیار درست و بجا انتخاب شده بودند. کل سریال در اختیار چند بازیگر کاربلد بود و حتی بازیگران تازه کار مثل بازیگر نقش افسانه، خواهر فرزانه هم به خوبی از پس نقششان بر می آمدند.

استفاده درست از سوژه تکراری

کل داستان انتقام در دلدادگان حول یک سوژه تکراری رخ میدهد که پیش از این نظیرش را در سریال های مختلف دیده ایم. اینکه شخصیت اصلی به هر دلیلی اعم از سوختگی صورتش را از دست میدهد و با عمل جراحی به شکل و شمایل دیگری در می آید.

نمونه ای که همه ما به خاطر داریم سریال تولدی دیگر است. فریبا متخصص در یک تصادف رانندگی میسوزد و بعد از عمل جراحی تبدیل به لعیا زنگنه میشود. یا در سریال فوق سری بازیگر نقش رضا پاپتی با چند عمل جراحی خودش را شبیه به سرهنگ نیروی انتظامی با بازی مهدی فخیم زاده میکند.

دلدادگان با اینکه روی الگوی همین سریال هایی که موضوعشان فس آف بوده پیش میرود اما اصلا تکراری به نظر نمیرسد. این بار با زنی روبرو هستیم که با وجود سوختگی صورتش فقط برای تغییر هویت دست به عمل جراحی میزند.

فرزانه بدون عمل جراحی هم میتواند با همان صورت به زندگی ادامه دهد اما ترجیح میدهد برای رسیدن به هدف اصلی اش یعنی انتقام، تغییر هویت دهد. انتخاب لیندا کیانی و پانته آ بهرام برای این منظور کاملا هوشمندانه است.

نوآوری در ساخت

یکی از مهم ترین ویژگی های سریال، ساختار سه فصلی آن است. طبیعتا کارگردان سریال میتوانست کل داستان را در یک فصل پیش ببرد و با استفاده از یک فلش بک، یکی یکی ماجرا ها را توضیح دهد و شخصیت ها را معرفی کند.

درست مثل اتفاقی که همین چند وقت پیش در سریال آنام با آن روبرو بودیم اما ترجیح داده به جای آشفته کردن ذهن مخاطبان، از ساختار سه فصلی استفاده کند.

در واقع منوچهر هادی، درست وسط ماجرای اصلی سریالش یک پرانتز باز کرده تحت عنوان فصل دوم، پیشینه کاراکتر ها و گذشته داستان هرکدام را برای ما تعریف کرده. هادی می دانسته استفاده از فلاش بک در یک سریال میتواند مخاطبان را خسته کند یا منظورش را به طور کامل به آنها نرساند.

البته همانطور که در بخش پیش‌در‌آمد اشاره شد، نیاز بود تا برای برقراری اتصال میان فصل دوم و سوم، شبکه سه تمهیدی می اندیشید و یکبار دیگر کل اتفاق های فصل اول و دوم را به طور خلاصه مرور میکرد چون همانطور که گفتیم خیلی از مخاطبان تازه از فصل دوم به این سریال پیوسته اند و حالا یک مقدار گیج شده اند.

پیش بینی ها

بعد از پایان فصل دوم سریال و مشخص شدن هویت ارغوان، حالا دیگر همه میدانند با بازی انتقام فرزانه از مالک و مرضیه رو به رو هستند و انگار منتظرند باز هم غافلگیر بشوند. پنجشنبه شب بلافاصله بعد از پخش قسمت اول فصل سوم، صفحه اینستاگرام سریال دلدادگان، محل انتشار گمانه زنی های زیادی درباره هویت امیر شد.

خیلی از مخاطبان معتقدند که سهیل، پسر فرزانه و نادر، در آن آتش سوزی نمرده و مالک و مرضیه او را پیش خودشان نگه داشته اند و حالا امیر، همان سهیل است.

البته خیلی ها نوشته‌اند وقتی فرزانه تا این حد روی زندگی مالک و مرضیه تمرکز داشته، چطور نفهمیده آنها پسری بزرگتر از ارغوان ندارند و به این مسئله شک نکرده! صحبت های مالک و مرضیه درباره اینکه امیر فرزند خودشان نیست در قسمت اول فصل سوم به این گمانه زنی ها دامن زده.

البته خیلی ها کماکان معتقدند امیر فرزند خود مالک و مرضیه است و ارغوان و امیر حالا خواهر و برادرند برای همین هم فرزانه تلاش میکند تا آنها رابطه عاطفی با هم برقرار نکنند.

 

 

[ad id='39844']

10 دیدگاه دربارهٔ «نقد بررسی سریال دلدادگان»

  1. این فیلمش خیلی غیر اخلاقی بود نمونه اش ارغوان به هاتف خیانت میکنه مگه اول نامزد هاتف نبود قرار بود باشه ازدواج کنه بعد میاد دختره هوس باز از امیر خوشش میاد اینم از وزارت دروغ فرهنگ ارشاد اسلامی که مجوز فیلم میده

  2. انتقاد زیاد داشت اما بیشتر از همه قسمت پایانیش بود که هیچ سرجاش نبود و نامشخص بود که چی به چی شد

  3. فیلمش اصلا قشنگ نبود..مگه میشه ماشین از اون بالا بره توو دره ولی زنده بمونن .. یکی شون حداقل باید میمرد….

  4. یادم میاد وقتی فصل۲ شروع شد و عنوان «مالک: آرش مجیدی» رو دیدم جا خوردم و با خودم فکر کردم چطور؟! حتی چهره و صداشونم شبیه نیست تا برسه به بازیشون. آقای مجیدی میتونه بیننده رو احساساتی کنه، بخندونه، وقتی عصبانی میشه بیننده هم عصبانی میشه، وقتی تو فکر فرو میره بیننده هم تو فکر فرو میره و خلاصه انگار مایی که پشت تلویزیون نشستیم خودمونو میتونیم هر لحظه جای اون بذاریم. حالا اونطرف آقای رایگان با صدایی بم و بدون احساس و بدون شیرین کاری هاییه که مجیدی با ظرافت همیشه توی کارهاش استفاده میکنه و شخصیت رو با نمک میکنه. درسته آدما طی زمان تغییراتی میکنن ولی این دو نفر شخصیت متفاوتی ارائه دادن که خب شاید تقصیر کارگردان هم بوده باشه!

  5. پایان بندی بد تاحدی بخاطر حاضر نشدن خانم بهرام بود. ولی مشکل اصلی من بازی بد مسعود رایگان است که هیچ سنخیتی با شخصیت مالکی که آقای آرش مجیدی بازی کرده نداشت. اگر حتی فرض کنیم فصل ۲ را ندیده ایم و فقط بلاهایی که سر مالک آمد و سختی هایی را که متحمل شد شنیده باشیم، آقای رایگان نمیتواند مالک قصه ما باشد. بهیچ عنوان. حتی وقتی خبر مرگ دوستش سید را میشنود ببینید چه واکنشی دارد. هیچ! کارگردان مجبور است با ترانه اصفهانی و فلاش بک به گذشته بیننده را احساسی کند! کاری که آقای رایگان نتوانست انجام دهد و این نقش مناسب ایشان نبود.

  6. از انتقادهای وارد به این سریال اینه که در فصل دوم نادر باهمه خلاف ها و جرم هایش مظلوم و عاشق نشان داده شده و این ضعف بزرگی است اولا کسی که اینقدر عاشق خانواده اش است عقلا نباید اینجور ناراحتی ای برایشان بوجود اورد با توجه به این که عاقبت کار را هم میداند. دوما طبق روایات این نوع عشق ورزیدن به خانواده ستوده شده و عاقبت نیکو بدنبال دارد اما این سریال چیز دیگری را نشان میدهد

    1. سلام ب همگی
      من عاشق این سریالم واقعا سریال عالییییییییییییییییی بود♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
      همین چهارشنبه هفته پیش تموم شد
      خواستم بگم عالی میشه اگ فصل چهارمشم بسازین
      خیلی فیلم ها هستن ک بعد چند سال کارگردان تصمیم گرفته که فصل دیگر اون هم بسازه و پخش بشه مثلا مثل پایتخت قبلا فصل اوش پخش شد چند سال بعد حدود دو یا سه سال فصل دیگرشم ساختن و ب همین روال تا فصل هفت
      در این فیلم قسمت اخرش بیشتر چیز ها مشخص نشد
      امیدوارم فصل چهارو بسازین ک سرنوشت بیشتر چیز ها مشخص بشه😀😀😀😀😀

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *