نقد بررسی فیلم خانم یایا عبدالرضا کاهانی

[ad id='39844']

[quote]در این پست به بررسی فیلم جدید عبدالرضا کاهانی یعنی خانم یایا می پردازیم[/quote]

 

فیلم خانم یایا داستان دو باجناق ایرانی را روایت می‌کند که در حین سفرهای کاری خود به پاتایا می‌روند و به همسرانشان (که از قضا دو خواهر دوقلو هستند) به دروغ می‌گویند که به شانگهای چین رفته‌اند. آنها در پاتایا اما به جای خوشگذرانی بیشتر در هتل خود نشسته‌اند و کم پیش می‌آید که به بیرون از هتل پا بگذارند. آنها همه جا زنی تایلندی به نام خانم یایا را می‌بینند و از آن حرف حساب می‌برند.

این دو نفر با نام ناصر (با بازی رضا عطاران) و مرتضی (با بازی حمید فرخ نژاد)، در نهایت با یکی از همکاران قدیم خود روبرو می‌شوند که در صنف آنها (چسب و یراق) فعالیت می‌کرده ولی به خاطر عیاشی و لو دادنش توسط همین دو نفر، از صنف اخراج شده و کارش به کارت پخش کنی در پاتایا رسیده است. او (با بازی امین حیایی) با دیدن این دو با جناق در پاتایا، می‌خواهد کمی تا قسمتی از آنها انتقام بگیرد…

از ابتدای فیلم تا انتهای فیلم، همه چیز گنگ است و تماشاگر نمی‌داند که خانم یایا دقیقا کیست و چرا دو نفر اصلی همه جا او را می‌بینند و از آن مهمتر چرا از این زن ترکه‌ای تایلندی که دائما به آنها پیشنهاد می‌کند که به هتل بروند و با هم خلوت کنند، می‌ترسند. یایا حتی پیشنهاد می‌دهد که می‌توانند سه نفره به هتل بروند و درباره موضوع ساخت یک سالن ماساژ با یکدیگر همفکری کنند ولی بازهم این اتفاق از ترس دو باجناق رخ نمی‌دهد. این صحبت‌ها با توجه به لوکیشن پاتایای فیلم، تا حد زیادی جنسی بر می‌آید اما آیا کاهانی می‌خواسته فیلمی با مضامین جنسی بسازد؟ مسلما خیر. کاهانی از این بستر استفاده کرده تا حرف‌هایش را سربسته بزند چرا که بستری جذاب‌تر و کنجکاوبرانگیزتر از پاتایا پیدا نکرده است، درست مانند برخی بیلبوردهای تبلیغاتی غربی که با استفاده از المان‌های جنسی، مخاطب را به دیدن خود ترغیب می‌کنند.

خانم یایا می‌تواند خیلی چیزها باشد و نباشد، در حقیقت ما با کاراکتری روبرو هستیم که همه جا در کار شخصیت‌های فیلم دخالت می‌کند و همیشه و همه جا خودش را نشان می‌دهد. هر دو کاراکتر از حضور یایا در کنارشان هراس دارند و حتی فکر می‌کنند که ممکن است یایا زیر تختشان قایم شده باشد و از این موضوع واهمه دارند. خانم یایا با زبان تایلندی با آنها سخن می‌گوید، یک زبان اجنبی و بیگانه ولیکن ناصر و مرتضی به راحتی حرف‌های او را می‌فهمند و با او به فارسی صحبت می‌کنند و او هم حرف‌هایشان را می‌فهمد،‌انگاری که یک زبان مشترک دارند.

دو کاراکتر فیلم از دست خانم یایا ذله شده‌اند و از اینکه او در همه جا حضور دارد و اجازه نفس کشیدن به آنها نمی‌دهد به ستوه آمده‌اند. یکی از آنها هم که به او اعتراض می‌کند منجر به زندانی شدنشان می‌شود. خانم یایا پیش آنها گریه می‌کند و مظلوم نمایی می‌کند در صورتی که به نظر می‌رسد آنچنان هم خیر و صلاح آنها را نمی‌خواهد و البته اینکه خانم یایا ترجیح می‌دهد که این دو ایرانی به جای گردش در شهر، بیشتر به هتل بروند و عشق و حال کنند. خانم یایا نمی‌گذارد که این دو از تایلند خارج شوند و با حضورش در شرکت‌های هواپیمایی، مانع از رفتن این دو می‌شود.

در جایی از فیلم یکی از دو باجناق به خانم یایا می‌گوید: «چطور بگیم اشتباه کردیم، ما عکستونو دیدیم، گول خوردیم. رک بگم بهتون ما شما رو دوست داریم خانم یایا ولی اذیتمون کردین. پس کی زندگی کنیم؟» و یا در جایی دیگر یکی از آنها می‌گوید: «یایای ما رو دزدیدند،دارن باهاش پز میدن.»

تمام موارد بالا می‌تواند اشاره‌ای به این نکته باشد که کاهانی خانم یایا را دولتی می‌داند که با تبلیغاتی خاص، مخاطبینش را فریب داده و حالا هم که در جایگاه خود نشسته، در همه کارها دخالت می‌کند و واهمه‌ای بین مردم راه انداخته است. دولتی که حرف‌هایش انگاری از زبان دیگری ادا می‌شود و نه فارسی و مانند بیگانه با مردمش رفتار می‌کند و همچنین آنها را ممنوع الخروج می‌کند و در صورت اعتراض، کارشان را به زندان هم می‌کشد. خانم یایایی که نفس کشیدن را از مردم گرفته و آنها را حتی مجبور می‌کند که ماهانه پولی دهند تا او بتواند با یک شخص دیگر، یک خانه ماساژ در جای دیگری به جز ایران راه اندازی کند (که می‌تواند تعبیری از انتقاد به ساخت و ساز در کشورهای دوست و همسایه باشد)

حتی در سکانسی از فیلم که ناصر و مرتضی در شهر در حال گشت و گذار هستند، با جشن آب بازی مردم روبرو می‌شوند و این سکانس آب پاشی با افکت‌های صوتی و صداهای تیراندازی همراه می‌شود، موضوعی که سالهاست در ایران قدغن شده و آب بازی دختران و پسران را به مثابه عملی قبیح می‌دانند و دو ایرانی داخل فیلم نیز نمی‌توانند در این جشن و شادی شرکت کنند، چرا که عادت کرده‌اند آب بازی را چیز خوبی ندانند. اصولا دو ایرانی داخل فیلم، با اینکه در شهر توریستی پاتایا هستند، یادشان رفته چگونه تفریح کنند و با خوردن ماع‌الشعیر و یا سر تکان دادن در دانسینگ‌ها، فکر می‌کنند که در حال تفریح کردن هستند.

این صحبت‌ها در فیلم زده می‌شود ولی محتوایی که کاهانی می‌خواهد از آن دم بزند، فدا می‌شود و آنقدر موضوع اصلی به حاشیه می‌رود و گنگ ادا می‌شود که عملا آن تاثیرگذاری خود را از دست می‌دهد. فیلمساز حتی با اینکه به کشور دیگری سفر کرده، از ویژگی‌های جغرافیایی زیبای تایلند غافل مانده و از آنها کمترین استفاده را می‌کند و این موضوع شاید تعمدی باشد، مثلا برای اینکه بیشتر به مخاطب بفهماند که دو کاراکتر فیلم هیچ درکی از کشور دیگر و زیبایی‌هایش را هم ندارند، ولی باز هم باید گفت کاهانی در اینجا هم مسیر را گم کرده است.

پایان بندی فیلم هم دیالوگ‌های مرموزی دارد که کنکاش درباره آنها تا الان مرا به نتیجه‌ای نرسانده و اینکه آیا کل روایت فیلم یک توهم بوده و یا منظور فیلمساز، باز فلسفه دیگریست همچنان برایم مسکوت باقی مانده است. علی ایهالحال کمتر کسی است که خانم یایا را به مسائل اجتماعی و سیاسی ربط دهد و در صورت ربط دادن هم فیضی از این کار نمی‌برد چرا که همین پیام‌ها و صحبت‌ها می‌توانست خیلی شفاف‌تر و جسورانه‌تر بیان شود، مثل کاری که دیگر کارگردان خوب کشورمان، کمال تبریزی که در مارموز کرده (این فیلم هم به زودی اکران می‌شود) و اتفاقا بستر درست کمدی را نیز برای کارش انتخاب کرده است.

فیلم خانم یایا از نظر تکنیکال ایرادی ندارد و کاهانی درس سینمای فنی خود را به خوبی پس داده، او با استفاده از تیم زبده ایرانی-تایلندی تولید فیلم توانسته هم فیلمبرداری قابل قبولی ارائه کند و هم تدوین خوبی را در فیلم به کار گیرد؛ هرچند بازیگران فیلم نمی‌توانند خودشان را نشان دهند چرا که کاراکترهایشان بعد و خاصیتی ندارد. اما فارغ از موضوع ضعف بازیگری، مشکل اصلی خانم یایا دقیقا سلایق و امضاهای خود کارگردان است که در جای جای فیلم حضور دارد و این یک بار، برخلاف آثار گذشته او، بی سر و ته حاضر می‌شود. اینکه دو بازیگر اصلی فیلم در بیش از نصف سکانس‌های آن با نیم تنه بالای لخت می‌چرخند و دوربین روی اندام آنها زوم می‌کند، ضرورتی دارد و کاری از پیش می‌برد؟ اگر حرفی در پس پرده این لخت کردن است، نباید سیگنالی درباره آن به مخاطب داده شود؟

تبلیغات و مارکتینگ فیلم خانم یایا آن را یک اثر کمدی به مردم معرفی می‌کند و همین موضوع باعث شده که بسیاری از مردم بعد از دیدن فیلم، انتقادات تند خود را روانه آن کنند، انتقاداتی که باعث شده حمید فرخ‌نژاد بار دیگر در اینستاگرام خود تاکید کند که فیلم، یک اثر کمدی نیست و تبلیغات اشتباه آن باعث شده که مخاطبین انتظار یک اثر کمدی را داشته باشند. همین تبلیغات و مانور دادنش روی کمدی بودن فیلم نیز تراژدی دیگری برای ایران است: اینکه اگر می‌خواهی فیلمت دیده شود و فروش پیدا کند، آن را به جای یک کار کمدی به مخاطبینت تحویل بده وگرنه پیام‌های اجتماعی-سیاسی تو تماشاگری نخواهد داشت. هرچند کاهانی در ادای همان پیام‌ها هم اشتباه کرده و رسما فیلمی ساخته که نه کمدی است و نه می‌توان آن را در بین آثار اجتماعی-سیاسی قلمداد کرد.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *