سینمای ایران گرفتار معضلی شده که پیدایش آن به شرایط جامعه بازمیگردد ؛ شرایطی که باعث شده میزان ساخت فیلمهای کمدی در دو، سه سال گذشته سر به فلک بکشد و ندانیم چگونه باید با این حجم انبوه از فیلمهای کمدی که متاسفانه یکی از دیگری ضعیفترند برخورد کرد ! البته در این میام کمدیهای اجتماعی و تفکر برانگیزی همچون ساعت ۵ عصر مهران مدیری و خرگیوش ساخته شدند که متاسفانه در میان انبوهی از کمدیهای دیگر گم شدند و عملا جایی برای عرض اندام نداشتند ! متاسفانه معضل “کمدی بفروش” ساختن گریبانگیر کارگردان جوان سینما ، یعنی مصطفی احمدی نیز شده .
همه چیز در این فیلم رنگ و بوی اجتماعی دارد که البته به علت بار کمدی مسخره ، بیشازاندازه و بیمصرف فیلم ، عملا از میان رفته و جایی برای خودنمایی ندارد . فیلم سعی دارد تا مفاهیمی عمیق را بازگو کند و روایتی تلخ باشد از انسانهای امروزهی جامعهی ما ؛ اما عملا در رساندن این موضوع به مخاطب عام شکست میخورد و وقتی که از سالن سینما بیرون روید ، احساس میکنید که چقدر دیدن فیلم برایتان بیهوده بوده . شاید اگر احمدی سعی می کرد به جای خلق یک کمدی عادی ، فیلمش را بیش از این به سوی کمدی تلخ و سیاه بودن پیش میبرد نتیجهی بسیار بهتری کسب می کرد .
راستش را بگویم در هیچ صورتی نمیتوانم چشمانم را روی بازی صابر ابر ببندم ؛ ابر در این فیلم ، نقش کاراکتری به نام رضا را ایفا می کند که چندین بار خودکشی کرده و شیفتهی مرگ است ! او انسانی فرازمینی و به دور از درگیریها و مشکلات روی زمین است ، همیشه میخندد و هیچ چیزی نمی تواند خاطرش را مکدر کند . وجود همچین کاراکترهایی در فیلم است که باعث می شود به شدت در انتخاب کردن میان خندیدن و گریه کردن بلاتکلیف شوید و در انتها ، معجون انتهایی را برایتان تلخ و بیمعنا می کند . شاید بگویید که چرا از بازی دیگر شخصیتها چیزی نگفتم ؟ زیرا که بازی آنها تکراری و خسته کننده است ؛ همین ! حتی این فیلم از لحاظ فنی نیز حرف خاصی برای گفتن ندارد .
در این فیلم مباحث سنگین و رنگین بسیاری را خواهید دید و سخنانی را میشنوید که از شنیدن آنها در فیلمی به این شکل تعجب خواهید کرد ؛ از فلسفهی مرگ و زندگیهای قبلی و بعدی گرفته تا سخنان روانشناسانه و تیپهای شخصیتی که هر حرکتشان آموزنده است . احتمال میدهم حتی نخواهید فهمید که چرا همچین موضوعاتی در فیلم گنجانده شده . میدانید چرا ؟ چون به نظر میرسد خود سازنده نیز نمی داند که قرار است چه بلایی سر فیلمش بیاورد ! اگر قرار است کمدی تلخی از انسانهای روزگار اکنون ساخته شود ، نباید آن را به سمت ساخت یک کمدی پوچ برد که به زحمت شما را میخنداند و در عین حال ، باعث نمیشود که در مباحثش عمیق شوید . برترین سکانس این فیلم شاید صحنهای باشد که کاراکتر رضا ( با بازی صابر ابر ) سیگاری روشن میکند ، به دستشویی میرود ، تهسیگارش را به بیرون پرت میکند و سپس منفجر شده و خود و کلی چیزهای دیگر را میسوزاند ؛ این را گفتم تا بدانید که حتی عمق و معنای این سکانس نیز کاملا به هدر رفته !
[ad id='39844']