[quote]با بررسی فیلم حمال طلا اولین ساخته تورج اصلانی در جشنواره فج همراه شما هستیم با سیمرغ پلاس همراه باشید[/quote]
«حمال طلا» از آن دست فیلمهای طنازانهی همزمان جدی است که روزگاری ایتالیاییها پروردگارش بودند، از آن کمدیها که ماریو مونیچلی و اتوره اسکولا میتوانستند بدلش کنند به جواهری درخشان و تورج اصلانی هم بیشترین تلاشش را کرده و در اغلب لحظات هم موفق شده، اما نتیجه کارش هرچند مفرح بیشتر شبیه فیلمی است که دینو ریزی با بازی ویتوریو گاسمن ساخته باشد. درباره دو آدم بدبخت همیشه در ته چاه که تصور میکنند فکر بکری به سرشان زده و میخواهند بالاخره خودشان را از چاه بالا بکشند و هوای تازه را نفس بکشند.
اینکه فیلم خواهرخوانده کاری از مونیچلی یا اسکولا نیست و بیشتر پهلوبهپهلوی کاری از ریزی میزند به معنای خُرد شماردن فیلم و تلاش گروه کوچک، اما باانگیزه آن نیست، بلکه بیشتر به نوع نگاه و رویکرد فیلمساز برمیگردد. میلی به هزل و کمدی چرک طبقات فرودست جامعه در «حمال طلا» دیده میشود که در کارهای ریزی کم ندیدیم، هرچند در فیلم اصلانی بنا به رسومات و شرایط خبری از شوخیهای جنسی نیست و بیشتر منجلابی که شخصیتها در آن گرفتار هستند لحظات شوخ را شکل دادند. ایده فیلم – پولدارشدن با تصفیه فاضلاب یک کارگاه طلافروشی- شاید بکرترین ایده برای پرداختن به بازار پرنوسان ارز این روزهای ایران باشد. بعد از همان مقدمه فیلم و اولین ضربه بدبختی که بر پیکر رضا وارد میشود، او کمکم با همراهی لویی، یک مرد لاغرمردنی که فقط باید وردست باشد فکری به سرشان میزند تا قدمبهقدم بیشتر در بدبختی و فلاکت فرو بروند. این ایده بدبختی و گسترش آن به تمامی سطوح زندگی یک شخصیت از آن ایدههایی است که جان میدهد برای ساختن یک فیلم اجتماعی اشکدربیار، از آنها که لقب «سیاهنمایی» به آن میدهند، اما اصلانی و نادی (همکار فیلمنامهنویسش) تصمیم گرفتند راهی دیگر را بروند؛ اینکه ترزبانی جاری در این قشر اجتماعی را بهانهای کنند برای خلق لحظاتی با بار طنز، طنزی از جنس هزل که هرچه موقعیت دو شخصیت اصلی بدتر میشود، بیشتر نمود پیدا میکند و در فصل عجیب و چرک و خندهدار استخر فاضلاب و بیرون کشیدن طلا از آن به اوج میرسد.
«حمال طلا» پر از ایدههای ریز و درشت است که نیاز داشت با ایده بکرتری پایان بگیرد، اما اینطور نشده، نه اینکه پایان فعلی بدون گزند باشد ـ. ایده مشکلگشای پایانی واقعا جالب است، اما همجنس ایدههای دیگر فیلم نیست و به جای بستن فیلم به شکل دایرهوار شاید اگر روند بدبختی توأم با بلاهت شخصیتها ادامه پیدا میکرد و بازی بازار ارز دست از شوخی با این دو بدبخت برنمیداشت با فیلم کوبندهتری روبهرو بودیم، فیلمی تلخ که تمامی لحظاتش کمیک است و «حمال طلا» به یک اتفاق بدل میشد. «حمال طلا» در این جشنواره عبوس و اعصابخردکن که فیلمسازها جسارت را با پرداختن خامدستانه به مسائل اجتماعی اشتباه گرفتند فیلمی است جذاب که سخت بشود با توجه به بافت و شوخیهایش کلمه دلنشین برایش به کار برد، اما ارزش دیدن را دارد و برای کارگردانش هم فیلمی روبهجلوست و هزلی دارد که نیاز به آن در این سینما بسیار احساس میشود، هزلی از جنس فصل مزایده و بعد خالی کردن فاضلاب کارگاه طلا و بدهوبستان کلامی میان رضا و صاحب کارگاه و ایده درخشان تهدیگ!
[ad id='39844']