بلیت های سازمانی فیلم ماجرای نیمروز : رد خون

[ad id='39844']

[quote]تهیه کننده فیلم سازمانی ماجرای نیمروز : رد خون سعی دارد با فروش بلیت های سازمانی و نیم بها فروش آبرومندانه ای برای فیلمش رقم بزند[/quote]

 

در حال خوردن پاپ کورن و تماشای فیلم سینمایی هستید که در خبرها به عنوان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های روی پرده معرفی شده است. اطراف‌تان را که نگاه می‌کنید، اکثر صندلی‌ها خالی است، در حالی که وقت خرید بلیت اکثر صندلی‌ها اشغال شده بود و نتوانسته‌اید صندلی مناسب را در سالن انتخاب کنید؛ فضا کمی عجیب نیست؟ این صحنه‌ای است که اگر در یک روز غیرتعطیل که قیمت بلیت سینما نیم بها نباشد، ممکن است با آن در سالن سینما مواجه شوید و اسباب شگفتی‌تان را رقم بزند اما از کنارش به سادگی عبور کنید.

چگونه ممکن است گروه بزرگی در سانس‌های متعدد بلیت سینما بخرند اما در سالن سینما حضور نیابند؟ بحث درباره چند تماشاگر نیست، بلکه سخن پیرامون ده‌ها هزار تماشاگر است که در سانس‌های مختلف توزیع شده‌اند. این تماشاگران واقعاً اشخاص منفردی هستند که برای خود و دوستان یا خانواده‌شان بلیت می‌خرند اما همزمان با هم به این نتیجه می‌رسند که قید سینما رفتن را بزنند؟! قاعدتاً با منطق احتمالات نیز چنین هماهنگی دور از ذهن نیست و اتفاق دیگری در حال وقوع است که از نظرها به دور مانده است؛ اتفاقی که می‌توان آن را یک «سوءجریان» خواند.

شواهد نشان می‌دهد برخی مالکان فیلم‌های سینمایی با سه هدف متفاوت در این اتفاق نقش دارند و با خرید گسترده بلیت فیلم‌هایشان، عملاً آمار فروش را بالا می‌برند. در مواردی این اقدام در روزهای نخست اکران مشاهده شده که نشان می‌دهد هدف یک فروش انفجاری در ابتدای اکران و افزایش توجه عمومی در قالب «استقبال ویژه» بوده، تا بدین ترتیب تماشاگران برای دیدن فیلمی که با استقبال گسترده در افتتاحیه مواجه شده، راهی سالن‌های سینما شوند. در واقع رویکرد اول عمدتاً تبلیغاتی بوده و به همین ترتیب نیز این رویکرد تداوم نمی‌یابد.

رویکرد دوم، حفظ کف فروش در سینمای سرگروه می‌تواند باشد. بر اساس آیین نامه اکران، در صورتی که فیلمی کف فروش را از دست دهد، سینمای سرگروه که سینمای پرفروشی است را از دست می‌دهد و به مرور اکرانش پایان می‌یابد اما اگر بالاتر از کف فروش در سینمای سرگروه باشد، همچنان به اکرانش در سقف زمانی تعیین شده تداوم بخشیده می‌شود. بنابراین اگر به عنوان صاحب یک فیلم، به قدری که فروش سینمای سرگروه بالاتر از کف باشد، اقدام به خرید بلیت نمایید، عملاً تداوم اکران فیلم‌تان را گارانتی کرده‌اید. این اقدام در گذشته نیز مطرح بوده و اکنون با مکانیزه شدنِ فروش، ردیابی‌اش ساده‌تر است.

رویکرد سوم، آمارسازی است که درباره فیلم‌‌های ارگانی بیشتر می‌تواند صادق باشد؛ فیلمی که هزینه‌ای گزاف داشته، با شکست مطلق در اکران هم نهاد سفارش‌دهنده‌اش زیر سؤال می‌رود و هم توانایی و کیفیت محصول سازندگانش به چالش کشیده می‌شود. در این شرایط تهیه کننده می‌تواند شخصاً یا با حمایت سازمان سفارش دهنده بلیت بخرد که حدود ۳۵ درصد قیمت بلیت در نهایت به جیب تهیه کننده بازمی‌گردد اما حدود ۶۵ درصد قیمت بلیت سهم سینمادار و پخش کننده و مالیات است که دیگر بازنمی‌گردد و در مسیر چنین آمارسازی هزینه می‌شود!

در گذشته از شیوه‌های آبرومندانه‌تری نظیر بلیت نیم‌بها برای نهادها و مدارس استفاده می‌شد که هزینه کمتری روی دست صاحبان فیلم‌های سینمایی می‌گذاشت اما اکنون به نظر می‌رسد ترجیح داده می‌شود رو بازی شود. البته آیین نامه‌های اکران درباره این شیوه‌ها سکوت کرده و بنابراین تخلفی صورت نپذیرفته، مگر آنکه در این آیین نامه‌ها بازنگری نشود اما دست‌کم به گروه‌هایی نظیر رسانه‌ها و تماشاگران پالس‌های اشتباه و غیرواقعی داده می‌شود. در شرایط کنونی سالن‌دار راضی است که سالن خالی و با کمترین استهلاک برایش درآمدزا باشد و با سکوت همراهی می‌کند و این جزو اتفاقات عجیب سینمای ایران است.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *