[quote]ناتیداگ پس از ارائهی یک ترکیب ارزشمند از داستان و گیمپلی باکیفیت در The Last of Us، حالا قصد دارد با انجام یک سری تغییر اندک اما بنیادین در گیمپلی، لایههای خشم و انتقام را در TloU Part 2 واکاوی کند. همراه پیشنمایش بازی باشید.[/quote]
داستان بازی چند سال پس از اتفاقات قسمت اول دنبال میشود. سفر جوئل و الی در قسمت اول، بهجایی رسید که جوئل در آن باید یک تصمیم اساسی را میگرفت. اجازه به فدا شدن جان الی برای نجات پیدا کردن نوع بشر از بیماری بزرگی که گرفتار آن شده است. جوئل اما زیر بار این تصمیم نرفت و با برپا کردن یک کشتار بزرگ و گفتن یک دروغ بزرگتر به الی، پلهای پشت سر خود را یکی پس از دیگری خراب کرد تا این دختر، که حالا جای فرزند کشتهشدهاش یعنی سارا را گرفته و بارقههای زندگی را به چشمهای او تابانده بود را حفظ بکند. یک خودخواهی بزرگ از جوئل که صدالبته، سرنوشت این خودخواهی را به این بوکسور پیر بدهکار بود.
حالا چند سال از آن ماجراها گذشته است. جوئل و الی پس از آن فرار بزرگ از بیمارستان شهر سالت لیک، حالا به منطقهی جکسون برگشتهاند. جکسون یک محلهی امن است. خارج از آن دنیای وحشی، لزج و سراسر ویروس، جکسون جایی است که گرمای خانواده را میتوان در آن حس کرد. آب، برق، گاز و سایر لازمههای ابتدایی زندگی در محلهی جکسون مهیا است. مردم جکسون همچنان به رستورانها میروند و غذا میخورند. کودکان این محله همچنان در کنار یکدیگر برف بازی میکنند و بدون اینکه چیزی از حوادث دنیای خارج بدانند، در این محلهی آخرالزمانی بچگی میکنند. جوئل و الی در این محله، همراه با تامی (برادر جوئل) زندگی میکنند. الی که پیشتر یک دختر تقریبا منزوی بود، حالا با این محله خو گرفته و دوستان زیادی پیدا کرده است. دینا، یکی از دوستان الی، از افراد محلهی جکسون است که حسابی با الی صمیمی شده و کم کم میخواهد جای رایلی را در قلب الی پر کند. همهچیز اما قرار نیست به خوبی و خوشی پیش برود. آن بیرون همچنان موجودات جهشیافته و انسانهای غارتگری وجود دارند. انسانهایی که برای بقا، بهیکدیگر رحم نمیکنند و حالا با حیوانات وحشی هیچ فرقی ندارند! در داستان بازی، اتفاقی میافتد که الی را در مسیر «یک خونخواهی بزرگ» قرار میدهد.
جزئیات زیادی از داستان بازی مشخص نیست و دقیقا نمیدانیم که انگیزهی الی برای بهراه انداختن این کشتار بزرگ، چه چیزی میتواند باشد. ناتیداگ طی سالیان اخیر و با آثاری همچون آنچارتد ۴ و قسمت اول از The Last of Us، ثابت کرد که در روایت کردن داستانهای شخصیتمحور، به یک خالق ماهر تبدیل شده است. در نتیجه، باید برای یک داستان طولانی که روابط بین کاراکترها و شیمی میان آنها استکلتش را شکل میدهند، آماده شویم. طبق گفتههای تیم تولید بازی، The Last of Us Part 2 بزرگترین و عمیقترین داستان خلقشده توسط اعضای ناتیداگ را تعریف خواهد کرد.
از لحاظ گیمپلی، ناتیداگ تقریبا همان هستهی گیمپلی سابق و امتحانپسدادهی The Last of Us را با یکسری تغییر کوچک، به قسمت دوم میبرد. اولین تغییر مهم بازی که روی گیمپلی آن اثر میگذارد، تغییر شخصیت بازی از جوئل به الی است. جوئل یک کاراکتر تقریبا سنگین و با استقامت بود که حالا، یک شخصیت چابک و نحیف که الی باشد، جایگزین او شده است. این یعنی گیمپلی بازی با سرعت بیشتری نسبت به قبل دنبال خواهد شد. دشمنانی که قبلا با یک مشتِ جوئل ناکار میشدند، حالا بیشتر از قبل برای الی چالش میسازند. الی بهاندازهی جوئل قدرتمند نیست اما، سرعت بالای او به برگ برندهاش تبدیل میشود. بهلطف جثهی ریز و نحیفی که الی دارد، او حالا میتواند در تنگترین و کورترین نقاط ممکن پنهان شود، از تعداد زیادی از نقاط نقشه بالا برود و درکل، نگرشی متفاوت نسبت به جوئل را در میدانهای نبرد پیاده کند.
اضافه شدن قابلیت «سینهخیز رفتن» یکی از تغییرات جدید گیمپلی بازی است. افزوده شدن سیستم داج یا «جای خالی دادن» به TloU 2 هم تغییر مهم دیگر آن نسبت بهنسخهی قبلی است. در قسمت قبل و طی مبارزات تنبهتن، غیبت یک سیستم جایخالی بهدردبخور، کاملا حس میشد و افزوده شدن این مورد به روند قسمت دوم، ضمن برطرف کردن ایراد نسخهی قبلی، مبارزات بازی را هم چالشیتر و مهمتر میکند. حالا بازیکنان بیشتر از قبل میتوانند روی نبردهای یک به یک و با دستان خالی (یا با سلاح سرد) حساب باز کرده و در استفاده از مهمات، صرفهجویی کنند. مهماتی که در درجههای سختی بالا (مثل حالت Grounded نسخهی قبلی) بهشدت کمیاب هستند و امید میرود که کمبود مهمات در این نسخه هم لحاظ شده باشد و مثل نسخهی قبلی، شاهد ارائهی یک تجربهی بقامحور عالی باشیم. باید ببینیم که این موضوع چطور در نسخهی دوم جواب میدهد.
دیگر موارد بازی مثل سیستم ساختوساز، ارتقاء ادوات مبارزه و ارتقاء قابلیتهای الی، همگی به این قسمت از اثر راه پیدا کردهاند. مثل قسمت قبل، گشت و گذار در محیط بازی یک نکتهی کلیدی برای یافتن مهمات و برتری پیدا کردن نسبت به دشمنان است. بهلطف پیشرفت سختافزار پلی استیشن ۴ نسبت به پلی استیشن ۳، ناتیداگ توانست محیط آثار خود را بزرگتر از همیشه بسازد. این موضوع را در آنچارتد ۴ بهوضوح دیدیم. اثری که یک تجربهی خطی را در نقشهای بسیار بزرگ ارائه میکرد و سبک بازی را از یک اکشن/ماجرایی عادی، به یک اکشن/ماجرایی «سندباکس» تغییر داده بود. حالا این موضوع به «The Last of Us: Part II» راه پیدا کرده است. در نتیجه، گشتوگذار در محیطهای بزرگ بازی، نقشی اساسی را در تجربهی بازیکن از TloU 2 ایفا خواهد کرد. افرادی که بهتجربهی بازی پرداختهاند، گشتوگذار در محیطهای بسیار بزرگ بازی را یک عنصر بسیار بسیار مهم قلمداد کردهاند.
طبق گفتهی منتقدان بازی که این روزها مشغول تجربهاش هستند، گشتن در جهان بازی مزیتهای بسیار زیادی را برای گیمر بههمراه دارد. اگر بازیکن بهخوبی در جهان بازی بهکاوش نپردازد، حتی ممکن است آیتمی که یک قسمت مهم از درخت مهارتهای الی را آزاد میکند هم پیدا نکنند! محیطهای بازی از فعالیتهای مختلفی پرشدهاند. برخی از این محیطها، یکسری معمای محیطی اعم از چالشهای پلتفرمینگ یا معماهایی منطق (مثل نمونههایی که در سری آنچارتد دیدهایم) را پیش پای بازیکن میگذارند. طبق گفتهی منتقدان بازی، گیمرها با پشت سر گذاشتن موفقیتآمیز این معماها، پاداش دریافت میکنند! پاداشهایی که روی تجربهی بازی اثرگذار خواهد بود. پاداشی مثل یک افزونه برای تفنگ الی یا اضافه شدن چند مهارت جدید به درخت مهارتهای این کاراکتر. شخصا فکر میکنم که تیم تولید بازی، این ویژگی از بازی (کاوش در محیط، پشت سر گذاشتن چالشهای اختیاری محیطی و گرفتن پاداش) را از سری رزیدنت ایول (Resident Evil) قرض گرفتهاند. موردی که با محیطهای بسیار بزرگ بازی هم بسیار جور درمیآید و امید میرود که در خروجی نهایی بازی، بهبهترین شکل ممکن در تار و پود گیمپلی آن قرار گرفته شده باشد.
تمامی این گشتوگذارها و جمع کردن منابع، جهت آمادگی برای رویارویی با دشمنان است. طبق معمول، ۲ نوع انسان و موجودات آلوده (Infected) برای الی خطرآفرینی خواهند کرد. دشمنان انسانی در دستههای مختلفی قرار میگیرند و حالا، انسانهای غارتگیر پس از گذشت چند سال از اتفاقات قسمت قبلی، سازمانیافتهتر از گذشته بهفعالیتهای خود ادامه میدهند. ۲ گروه «نیروی رهاییبخش واشنتگتن (WLF)» و سرفایتس (Seraphites) و احتمالا گروههای بیشتر که از آنها اطلاعی نداریم، از دستههایی هستند که انسانهای زیادی را میزبانی کرده و هر جنبندهای که ببینند (از جمله الی) را از دم تیغ خواهند گذراند. هوش مصنوعی انسانها در قسمت اول The Last of Us، یکی از نقاط قوت بازی بود؛ البته که موردی مثل نامرئی بودن یارهای همراه برای دشمنان، کمی در ذوق میزد و ما این مورد را در بازیهایی مثل آنچارتد ۴ هم دیدیم. امیدواریم که ناتیداگ بالاخره از شر این مشکل از آثار جدید خود خلاص شده باشد. گروه آزادیبخش واشنگتن یک جوخهی شبه نظامی است و از سلاحهای پیشرفته بهره میبرد؛ چیزی مثل گروه فایرفلایز در قسمت قبلی. در مقابل، دستهی سرفایتس گروهی است که از نظر آن، گناهان نوع بشر عامل اصلی گرفتاریاش به این پاندمی عظیم بوده است. این گروه، میدان مبارزه را به شکلی کاملا مخفیانه مدیریت میکند. سلاح اصلی اعضایش تیر و کمان است و آنها برای شکار هدف خود، از درختان و پوشش جغرافیایی مناطق جهت استتار، استفاده میکنند.
[ad id='39844']