[quote]ماجرای ایران–کُنترا که به ماجرای مکفارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، یک رسوایی سیاسی است که در ایالات متحده آمریکا از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ بهمدت یکسال و نیم، در دور دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان رخ داد. مقامات دولت ریگان بهطور مخفیانه، با فروش تسلیحات به ایران، که در محاصره تسلیحاتی بود، کمکرسانی کردند آنان امیدوار بودند که بدین وسیله آزادی گروگانهای آمریکایی را تضمین کرده و شورشیان کنتراهای نیکاراگوئه را تأمین بودجه کنند. تأمین بودجهٔ کنتراها از سوی دولت آمریکا بر اساس لایحه بولند، از سوی کنگره ممنوع اعلام شده بود.[/quote]
رسوایی ایران-کنترا بزرگترین بحران داخلی دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان بود و افشای آن در ایران هم تأثیر قابل توجهی گذاشت.
این رسوایی با عملیاتی به منظور آزادسازی هفت گروگان آمریکایی که در لبنان اسیر عماد مغنیه بودند، آغاز شد. این گروه شبه نظامی پیوندهایی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت.[نیازمند منبع] برنامهریزی شده بود که از انبارهای سلاحهای اسرائیل، تسلیحاتی را به ایران ارسال کنند، و آنگاه آمریکا انبارهای تسلیحات اسرائیل را از نو تأمین کرده و وجه آن را از اسرائیل دریافت کند. دریافتکنندگان ایرانی باید قول می دادند هر چه در توانشان باشد را برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی انجام دهند.[۵] سرگرد الیور نورث از شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در اواخر ۱۹۸۵ اصلاحاتی در نقشه تعبیه کرد، که بنا بر آن بخشی از عواید حاصل از فروش سلاح برای تأمین بودجهٔ مخالف جبهه آزادیبخش ملی ساندینیستا، یا همان کنتراها، در نیکاراگوئه هدایت میشد
با این که رئیسجمهور رونالد ریگان از حامیان جنبش کنترا بود شواهد در خصوص این که هدایت پول حاصله از فروش سلاح به ایران به کنتراها با اجازهٔ او بوده مورد مناقشه است. یادداشتهای دستنویس کاسپار واینبرگر در ۷ دسامبر ۱۹۸۵، نشان میدهند که ریگان از انتقال احتمالی گروگانها با ایران، و نیز فروش موشکهای امآیام-۲۳ هاوک و بیجیام-۷۱ تاو به عناصر «میانهرو» در آن کشور مطلع بودهاست. کاسپار واینبرگر نوشت که ریگان گفته «او میتوانست پاسخگوی اتهامات غیرقانونی بودن باشد ولی نمیتوانست به این اتهام پاسخی دهد که رئیسجمهور ریگان بزرگ قوی از فرصت آزاد کردن گروگانها گذر کردهاست»پس از افشای فروش تسلیحات در نوامبر ۱۹۸۶، ریگان در تلویزیون ملی ظاهر شد و گفت که انتقال تسلیحات رخ داده، ولی ایالات متحده در قبال گروگانها تسلیحات داد و ستد نکردهاست تحقیقات در پی نابود شدن و ارائهندادن حجم بزرگی از اسناد در خصوص این رسوایی از سوی دولت ریگان به محققان کند شد.در ۴ مارس ۱۹۸۷ ریگان در خطاب به تلویزیون ملی مسئولیت کامل همه اقداماتی که از آن مطلع نبوده را پذیرفت و اعتراف کرد «آنچه به عنوان گشایشی استراتژیک به ایران شروع شد، در هنگام اجرا، به تبادل اسلحه در قبال گروگانها رو به زوال گذاشت.»
در ایران، یک ماه بعد از آمریکا، این ماجرا را منوچهر قربانیفر دلال اسلحه، با نامهای به فتحالله امید نجفآبادی از اطرافیان قائم مقام اطلاع داد پس برای اولینبار در بیت منتظری قائممقام رهبری مطرح شد، گفته میشود سید مهدی هاشمی مسئول نهاد نهضتهای آزادیبخش سپاه که از نزدیکان منتظری بود، به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرد.[۱۵] ماجرای مکفارلین در خاطرات حسینعلی منتظری در صفحات ۵۸۷ و ۶۰۷ و همچنین نامههای منوچهر قربانیفر به محسن کنگرلو به همراه سند در پیوست های ۱۳۰ و ۱۳۱ خاطرات حسینعلی منتظری مفصل آمدهاست.
جنگ با عراق بود و به کمک از خارج برای جنگ و اقتصاد نیاز داشت. به علاوه ارتش ایران در پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بهطور گستردهای مسلح به اسلحه آمریکایی بود و این نیاز ایران به تجهیزات آمریکایی را دو چندان میکرد، اما پس از بحران گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران، جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را مورد تحریم تسلیحاتی قرار داده بود. همچنین از ژانویه ۱۹۸۴، آمریکا ایران را به فهرست حامیان دولتی تروریسم اضافه کرده بود که از این طریق نیز مشمول تحریمهای از جمله تسلیحاتی آمریکا و متحدانش واقع میشد. همچنین از بهار ۱۹۸۳، تحت عملیات استانج آمریکا تلاش دیپلماتیک وسیعی برای قانع کردن کشورهای متحدش به امتناع از فروش اسلحه به ایران شروع کرده بود در این زمان بخشی از نیروهای حکومتی ایران به بهبود روابط با آمریکا تمایل داشتند. از سوی دیگر رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا، امید داشت تا با کمک ایران گروگانهای آمریکایی در لبنان را آزاد کند. همچنین در این زمان آمریکا بیم داشت که یک ایران ضعیف به دامان شوروی کمونیستی بیفتد. در ژانویه ۱۹۸۶ ریگان دستور داد تا چهار هزار موشک تاو توسط سازمان سیا از وزارت دفاع خریده شود و از طریق اسرائیل به ایران فروخته شود. در این زمان ریگان، رابرت مک فارلین مشاور پیشین امنیت ملی را برای نزدیک شدن بیشتر به ایران و مذاکره به جناحهای میانهرو ایران از جمله هاشمی رفسنجانی و طرفدارانش به ایران فرستاد. این روابط تا ماه نوامبر ادامه داشت تا زمانی که این روابط توسط یک روزنامه لبنانی فاش شد.
در ۵ اکتبر ۱۹۸۶ (۱۳ مهر ۱۳۶۵) یک هواپیمای باری قدیمی آمریکایی که در حال پرواز برفراز نیکاراگوئه بود، توسط یک موشک ضدهوایی سقوط کرد. یوجین هیزنفاس تنها بازمانده این حادثه بود که به اسارت درآمد. بعد از اطلاع از دستگیری، سازمان سیا تصمیم گرفت هرچه سریعتر وارد عمل شود و وی را بازگرداند. اما مدتی بعد هیزنفاس با حضور در پشت دوربینهای تلویزیونی از نقش آمریکا در تجهیز و پروراندن شورشیان نیکاراگوئه (کنترا) پرده برداشت.
این خبر در حالی به اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا رسید که وی در حال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود. رابرت مکفارلین، عضو دیگر شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا، بعد از اطلاع از این خبر از ادامه مذاکرات با طرف ایرانی دست کشید و به واشینگتن بازگشت
این خبر در هر دو کشور خصوصاً در آمریکا زمانی که مشخص شد با وجود آنکه کنگره آمریکا تأمین مالی شورشیان کنترا در نیکاراگوئه را ممنوع کرده بود، دولت ریگان از پول معاملات اسلحه در ایران برای کمک مالی به این شورشیان استفاده میکردهاست، باعث خشم عمومی شد.
تریتا پارسی هم، در کتاب «اتحاد خائنانه» در تأیید ملاقات مقامات ایرانی و اسرائیلی نوشتهاست که با میانجیگری اسرائیلیها، ایرانیها از آمریکاییها، موشک ضدتانک تاو خریداری کردند.
۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ در طی ماجرای پرواز TWA ۸۴۷ که دو لبنانی عضو گروه عماد مغنیه اقدام به هواپیماربایی نمودند و خلبان را مجبور کردند در فروگاه بیروت بر زمین نشیند، با میانجیگری اکبر هاشمی رفسنجانی در طی سفرش به سوریه و لبنان، گروگانگیرها گروگانها را آزاد کردند. این مسئله موجب توجه رونالد ریگان به نفوذ ایران در اقدامات گروه عماد مغنیه لبنان شد و درصدد برآمد مدتی بعد برای حل بحران ربایش برخی کارکنان سفارت آمریکا در بیروت توسط اعضای گروه عماد مغنیه، مجدداً از کمک ایران سود ببرد. در همین راستا آمریکا با واسطه ژاپن و پاکستان با سید احمد خمینی نیز تماس برقرار کرد.
از طریق ارتباط بین یک دلال اسلحه بینالمللی ایرانی الاصل بنام منوچهر قربانی فر با آقای محسن کنگرلو یکی از معاونان نخست وزیری مقدمات معاملات پنهانی گروگان-اسلحه بین ایران و آمریکا مهیا میشود و در چندین مرحله ماهها انجام میگردد.
همچنین پس از اجرای چند عملیات نظامی موفقآمیز از سوی رزمندگان ایرانی در خلال سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ که از آزادسازی خرمشهر آغاز شد و تا تصرف فاو ادامه داشت، سیاستمداران نسبت به شکست عراق توسط ارتش ایران بیمناک شدند و ادامه روند جنگ را به نفع ایران دیدند. ایران نیز کویت را به دلیل در اختیار عراق قراردادن جزیره بوبیان به عنوان پایگاه موشکی تهدید کرد و موجب ترس سران کشورهای حاشیه خلیج فارس شد. از این روی بود که رونالد ریگان، جورج بوشِ پدر را ۳ ماه پس از تصرف فاو به منطقه خاورمیانه فرستاد تا با سران کشورهای عرب منطقه ملاقات کند. پس از پایان مذاکرات بود که آمریکا و اعراب به این نتیجه رسیدند که ادامه حمایت از صدام حسین کمکی به پیروزی وی در جنگ نمیکند و بهتر آن است که ایشان اقدام به مصالحه با ایران نمایند و از نفوذ بیشتر ایران در منطقه جلوگیری نمایند.
بنابراین مذاکرات برای آینده حکومت ایران بعد از روح الله خمینی و روی کار آوردن جناح میانه رو در دستور کار معاملات پنهانی آمریکا-ایران قرار گرفت.
بعد از کمتر از یکسال معاملات پنهانی ایران و آمریکا، هیئتی در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۸۶ جهت مذاکرات وارد تهران شدند عبارت بودند از: الیور نورث، رابرت مکفارلین تحلیلگر سازمان سیا و مشاور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، جورج کِیو از مقامات شورای امنیت ملی، هوارد تیچر و امیرام نیر، یکی از مأموران سرویس امنیت اسرائیل. این هیئت با خود یک اسلحه کلت و یک انجیل امضاشده توسط ریگان و یک کیک به همراه داشت. کیک شکلاتی با نظر جورج کِیو به شکل کلید و در تلآویو پخته شده بود تا سمبلی از گشایش در روابط ایران و آمریکا باشد.
بر اساس گفتههای هاشمی رفسنجانی مکفارلین و همراهانش با نام ایرلندی با یک هواپیمای حمل سلاح وارد ایران شدند. در بدو ورود به ایران، اعضای این هیئت به یک هتل برده شدند. در مدت ۵ روز مکرراً به درخواستهای رابرت مکفارلین مبنی بر ملاقات با یکی از مسئولان ردهبالای ایران پاسخ منفی داده میشد. مأموران ایرانی اعضای هیئت را تهدید میکردند در صورتی که هدف و نقشه اصلی حضور غیرمنتظره در ایران را شرح ندهند، هویتشان در رسانههای جمعی معرفی خواهد شد.
بعد از آن اولین دور مذاکرات به مدت ۲ ساعت انجام شد. در این جلسه مقامات سیاسی ایران حاضر نبودند و تنها فرماندهانی از سپاه پاسداران هیئت ایرانی را تشکیل میدادند. دور دوم مذاکرات به دلیل ترک جلسه توسط مکفارلین تنها نیمساعت ادامه پیدا کرد، وی این اقدام را به نشانه اعتراض به بیتوجهی مقامات ایرانی نسبت به حضور وی در ایران انجام داد. دور سوم بدون حضور مکفارلین و با حضور چند دیپلمات ایرانی و به مدت ۶ ساعت انجام شد. در دور سوم، چهارم و پنجم توافقات نسبی بین طرفین انجام شد. در پایان دور ششم مذاکرات، هیئت آمریکایی به این دلیل که نتیجه مذاکرات را مورد قبول نمیدیدند، درخواست بازگشت به آمریکا را مطرح نمودند. این گروه در پایان دور هفتم مذاکرات (۱۷ خرداد ۱۳۶۵) گذرنامه خود را دریافت و ایران را ترک کردند
نقش حسن روحانی
فارن پالیسی در گزارشی با عنوان «وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد» نوشت:
- حسن روحانی مشاور ارشد سیاست خارجی دولت وقت ایران، بیست و هفتم می ۱۹۸۶ با هیاتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شده و آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکاییها شود. جزئیات این مذاکرات کاملا مخفی و محرمانه بوده است و مدارک کمی درمورد نقش حسن روحانی وجود دارد که در مستند قمار نیز به آن اشاره می شود.
این نشریه با تشریح جزئیات مذاکرات ایران و آمریکا همزمان با جنگ تحمیلی ادعا کرده که حسن روحانی نقشی محوری در این ماجرا داشتهاست.
اولین محموله موشکهای تاو در ۶ اوت ۱۹۸۵ به ایران ارسال شد. در ۱۵ سپتامبر، دومین محموله که شامل توپهای فوق پیشرفته و سنگین و دوربرد ۱۵۵ میلیمتری بسیار دقیق و لوله بلند با شعلهپوش که البته ساخت آمریکا بود ولی در ارتش ایران برای رد گم کردن به توپهای اتریشی معروف شدند. این محمولهها از طریق آبی و از بندرعباس به حکومت ایران تحویل داده شد.بنیامین ویر ، گروگان آمریکایی در لبنان، در ۲۴ شهریور ۱۳۶۵ آزاد گردید. دومین گروگان نیز در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۶۵ آزاد شد. رونالد ریگان همان ساعت با تلفن به شیمون پرز، مراتب تشکر دولت متبوعش را به خاطر هماهنگسازی اسرائیل در انتقال تسلیحات به ایران ابراز داشت. سه نفر دیگر نیز در ماجراهای دیگری در ۱۸ و ۲۱ شهریور و نیز ۲۱ مهر آن سال در بیروت به گروگان گرفته شدند که در جریان مذاکرات پنهانی نبودند. در این موارد هم گروگان نخست سریعاً آزاد شد، اما دو تن دیگر برای مدتها گروگان بودند.
ناهم مانبار ، یکی از دلالان اسلحه اسرائیلی مدعی شدهاست که در طی معاملات اسلحه، ایران مقداری گاز اعصاب و گاز خردل نیز دریافت کردهاست؛ احتمالاً ایران این مواد شیمیایی را در برابر دریافت موشکهای قذافی لیبی با وی معامله کردهاست.
موشک ضدهوایی هاوک نیز یکی از اقلام فروخته شده به ایران بوده که آدولف شویفر آنها را از نیروی هوایی آمریکا تحویل گرفت.
ارزش کل کالاهای ارسال شده به ایران در خلال این معامله بالغ بر ۲ میلیارد دلار میباشد.
بر اساس گزارش نیویورک تایمز، این سلاحها در جریان این معاملههای پنهانی دراختیار ایران قرار گرفت:
- ۲۰ اوت ۱۹۸۵: ۹۶ موشک ضدتانک تاو (بیجیام-۷۱ تاو)
- ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵: ۴۰۸ موشک ضدتانک تاو[۳۹]
- ۱۲ نوامبر ۱۹۸۵: تعداد کثیری قطعات هواپیماهای فانتوم اف-چهار به ارزش تقریبی ۴۳ میلیون دلار
- ۲۴ نوامبر ۱۹۸۵: ۵۰۰ موشک ضدهوایی هاوک (امآیام-۲۳ هاوک)
- ۱۷ فوریه ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضدتانک تاو
- ۲۷ فوریه ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضدتانک تاو
- ۲۴ می ۱۹۸۶ :۵۰۸ موشک ضدتانک تاو و۲۴۰ قطعه یدکی موشکهای ضدهوایی هاوک
- ۱۴ ژوئن ۱۹۸۶: تعداد کثیری قطعات و تسلیحات اف-۵ تایگر و اف-۱۴ تامکت به ارزش تقریبی ۵۰ میلیون دلار
- ۴ اوت ۱۹۸۶: قطعات یدکی موشکهای ضدهوایی هاوک
- ۲۸ اکتبر ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضدتانک تاو
مقامات ایرانی میکروفیشی به دست آورده بودند که نشان میداد قیمت قطعات یدکی موشک هاوک هفت برابر حساب شدهاست، اما قربانیفر اصرار داشت که اضافه قیمت تنها ۴۱٪ هست.[۴۰]
به نوشته مالکوم برن در دانشنامه ایرانیکا، بین اوت ۱۹۸۵ تا نوامبر ۱۹۸۶، هفت محموله مرسوله کشتیرانی از تجهیزات نظامی از بنادر ایالات متحده یا اسرائیل به ایران ارسال گشت. ایران در مجموع ۲۰۰۴ موشک تاو و ۱۸ موشک هاوک به علاوه بیش از ۲۰۰ عدد قطعات یدکی سکوی پرتاب موشک هاوک در ازای آزادی گروگانهای آمریکایی تحویل گرفتند؛ ولی عملیات به خوبی به نتیجه نرسید. سه آمریکایی دیگر در طی همین دوره به گروگان گرفته شدند؛ در عین حالی که مشکلات متعددی برای رسیدن سلاح به وجود آمد که باعث ایجاد بیاعتمادی طرفین معامله شد.
رسوایی در آمریکا
در ۵ اکتبر ۱۹۸۶ یک هواپیمای باری قدیمی آمریکایی که در حال پرواز برفراز نیکاراگوئه بود، توسط یک موشک ضدهوایی سقوط کرد. یوجین هیزنفاس تنها بازمانده این حادثه بود که به اسارت درآمد. بعد از اطلاع از دستگیری او، سازمان سیا تصمیم گرفت هرچه سریعتر وارد عمل شده و وی را بازگرداند. اما مدتی بعد هیزنفاس با حضور در پشت دوربینهای تلویزیونی از نقش آمریکا در تجهیز و پروراندن شورشیان نیکاراگوئه پرده برداشت.
این خبر در حالی به اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا رسید که وی در حال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود. رابرت مکفارلین، عضو دیگر شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، بعد از اطلاع از این خبر از ادامه مذاکرات با طرف ایرانی دست کشید و به واشینگتن بازگشت. درست یک ماه بعد خبر معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا از یک هفتهنامه لبنانی منتشر شد. این دو رسوایی سیاسی، یک بحران سیاسی را در آمریکا پدیدآورد.
در ۲۵ نوامبر ۱۹۸۶ فاش شد که سرهنگ الیور نورث از کارکنان شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا ترتیبی داده بود که سود ۱۰ تا ۳۰ میلیون دلاری فروش اسلحه به ایران به شورشیان کنترا پرداخت شود. در حالیکه پیش از آن کنگره ایالات متحده آمریکا چنین اقدامی را از اساس غیرقانونی کرده بود. انتشار این اخبار ریگان را واداشت تا آدمیرال جان پویندکستر، مشاور امنیت ملی را که در سال ۱۹۸۵ جانشین مکفارلین شده بود، به همراه اولیور نورث از کار برکنار کند.
ریگان بهدنبال این ماجرا، کمیته مشترک ریاست جمهوری و کنگره، به ریاست سناتور سابق جان تاور، را مأمور رسیدگی به این ماجرا کرد. کمیسیون تاور بعدها اعلام کرد که ریگان از اقدامات زیر دستانش در شورای امنیت ملی در ماجرای ایران–کنترا خبر نداشتهاست هرچند که افرادی نظیر رونالد ریگان رئیس ستاد کارکنان ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، کاسپارواینبرگر وزیر دفاع و جرج شولتز وزیر خارجه به دلیل تعلل در جلوگیری از این قانونشکنی مورد انتقاد قرار گرفتند.
در طی جلسات سؤال از متخلفین در کمیسیون تاور، سرهنگ اولیور نورث با استفاده از حق توسل به متمم پنجم، از دادن هرگونه شهادت در رابطه با نقشش در نابود کردن مدارک مربوط به ماجرای ایران–کنترا خودداری کرد.
این دو رسوایی سیاسی، یک بحران سیاسی را در آمریکا پدیدآورد. برای بیشتر آمریکاییها این دو رسوایی غیرقابل قبول بود۰
رونالد ریگان و آنتونی میس که در تاریخ ۲۵ نوامبر همان سال از ارتباط این دو موضوع مطلع و شوکه شده بودند، کنفرانس خبری آن روز را لغو کردند. البته همواره از وجود شواهدی مبنی بر آگاهی شخص رونالد ریگان از این رابطه دوطرفه سخن گفته شدهاست؛ ولی هیچگاه مدارکی در جهت محکومیت رئیسجمهور ارائه نشد.
پس از این رسوایی، ریگان کمیتهای ۳ نفره به ریاست سناتور جان تاور تشکیل داد تا این موضوع را بررسی کنند. این کمیته به کمیسیون تاور معروف شد و مأموریت بررسی نقش شورای امنیت ملی آمریکا را در این بحران بر عهده گرفت.
در ۲۲ مارس ۱۹۸۷ و پس از گذشت دو سال از ماجرا، مک فارلین با خوردن تعداد زیادی قرص والیوم دست به خودکشی زد. این خودکشی ناموفق بود و وی جان سالم بدر برد.
رسوایی در ایران
در ۳ نوامبر ۱۹۸۶ یک روزنامه لبنانی به نام الشراع نوشت که رابرت مکفارلین مشاور امنیت ملی ریگان در یک مأموریت مخفیانه به همراه یک کیک و یک انجیل امضاء شده توسط ریگان به تهران سفر کرده تا از طریق فروش سلاح به ایرانیان از کمک آنان برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان استفاده کند. کسی که این اطلاعات را در اختیار الشراع قرار داده بود شیخ سید مهدی هاشمی مسوول نهاد نهضتهای آزادیبخش سپاه و از نزدیکان آیتالله منتظری قائم مقام رهبری بود و وی نیز این اطلاعات را از امید نجف آبادی دریافت کرده بود.
به دنبال انتشار گزارش الشراع، هاشمی رفسنجانی که آن زمان رئیس مجلس شورای اسلامی بود با توصیه آیتالله خمینی فردای آنروز در مراسم سالگرد ۱۳ آبان در سفارت سابق آمریکا به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران پرداخت. اعتماد مردم به اقدامات آیتالله خمینی موجب جلوگیری از اعتراضات مردمی در ایران شد؛ ولی برخی رجال سیاسی مخالف، نارضایتی خود را با این مسئله اعلام کردند.
از معترضان به ماجرای مک فارلین در ایران آیت الله منتظری بود. او در خاطرات خود نوشتهاست: «ساده انگارانه است اگر کسی باور کند که آمریکاییها برای فروش مقداری سلاح یا رهایی چند گروگان در لبنان دست از سیاستهای اصولی خود در جنگ ایران و عراق بردارند. تجربه گروگانگیری افراد سفارت آمریکا درسهای آموزندهای برای آمریکاییها و ما داشت. اتفاقاً آزادی آنها هم در ابتدای ریاست جمهوری رونالد ریگان بود و سفر مک فارلین هم در همین دوران ریگان بود. از طرف دیگر این چه روشی است که در ایران متداول شده که از مذاکرات رسمی و روشن و منطقی با آمریکا روی گردان بوده و آن را خیانت و بیغیرتی اعلام میکنند ولی به صورت مخفی و پشت پرده مذاکره میکنند. واقعاً اینها دردهایی است که ما در این کشور میکشیم.»
منتظری ادامه میدهد: «آقایان برای خرید اسلحه روابط مخفیانهای با آمریکاییها برقرار کرده بودند و مک فارلین مشاور رئیسجمهور آمریکا و همکاران او بهطور مخفیانه و پاسپورت جعلی وارد کشور شدند. سپس با نامههای آقای منوچهر قربانی فر این مسئله برای ما برملاشد. آقای قربانی فر فتوکپی نامههای خود به آقای کنگرلو را به وسیله آقای فتحالله امید نجف آبادی برای من فرستاد و طبعاً جریان مک فارلین در بیت ما مطرح شد. البته من اصلاً قربانی فر را ندیدهام و نامههای قربانی فر را ظاهراً سیدمهدی توسط یکی از دوستانش به الشراع رسانده بود و آقایان با علم کردن این مسائل میخواستند به طرفهای آمریکایی خود بفهمانند که ما با طرفداران صدور انقلاب، به قول آمریکاییها تروریسم، و با مخالفان این مذاکرات و افشا کنندگان آن برخورد کردهایم. در آن زمان بسیاری از تلکسهایی که بر روی منزل ما میآمد از همین موضوع حکایت داشت.»[۱۵]
میرحسین موسوی نخستوزیر وقت نیز پس از فاشسازی با ارسال نامهای به سید روحالله خمینی، از اینکه در جریان این معامله قرار داده نشدهاست، گله کرد.
۸ تن از نمایندگان مجلس نیز تصمیم گرفتند در این مورد علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجه را مورد سؤال قرار دهند. این هشت نفر عبارت بودند از: حسینی سیرجانی، جلالالدین فارسی، نیکروش، سید محمد خامنهای – موسویانی، نجفی رهنانی، فهیم کرمانی و اسرافیلیان. متن سؤال به قرار زیر بود:
- با توجه به این که وزارت امور خارجه عهدهدار اجرای سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و تعیین خط مشی با مقام معظم رهبری و مجلس شورای اسلامی است، در رابطه با جنجال تبلیغاتی اخیر از داخل و خارج کشور در خصوص ارتباط با دولت آمریکا اعلام دارند که این ارتباط در چه سطحی صورت پذیرفتهاست.
- نظر به این که مجلس شورای اسلامی هیچ گونه اطلاعی از این فعل و انفعالات نداشتهاند، اعلام دارند چه مقامی یا مقاماتی تصمیم به این تماس و ارتباط گرفتهاند.
- شنیده میشود افرادی خارج از کادر وزارت امور خارجه با هیئت آمریکایی تماس گرفته و مذاکره نمودهاند، لطفاً اعلام دارید که این افراد مأموریتی از جانب وزارت امور خارجه داشتهاند یا خیر و در صورتی که پاسخ منفی باشد، مجوز قانونی تماس و ارتباط افراد مذکور کدام است؟
- جریان سفر هیئت آمریکایی به ایران به چه صورت و با چه کیفیتی صورت پذیرفته و چه کسانی در ایران با آنها مذاکره نموده، محور مذاکرات چه بوده و مذاکرات به چه تصمیماتی منجر گردیدهاست.
- ضمناً موضوع قبلاً با وزیر محترم امور خارجه در میان گذاشته شده و پاسخ مشارٌالیه مقنع نبودهاست.
آیتالله روحالله خمینی، رهبر وقت ایران، در واکنشی تند به طرح این سؤال چنین سخنرانی کرد: «چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمدهاست برای این بی اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطانزده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضیشان در نظر من پوچاند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد میزنند سر مسئولین ما! چه شدهاست؟ شماها چهتان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما اینطور شدهاست و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها میخواهید تفرقه ایجاد کنید؟ لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما چه شدهاست اینطور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان… شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را.»
با این حال و با گذشت چندین سال از این ماجرا هنوز جنجال سیاسی بر سر ابعاد آن ادامه دارد و برخی هاشمی رفسنجانی را متهم میکنند که فقط مذاکره برای خرید اسلحه و معامله برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان را به سید روحالله خمینی اطلاع دادهاست ولی حضور هیئت بلندپایه در تهران و تلاش برای عادیسازی روابط با آمریکا از طریق خودش و میانهروها را از وی پنهان نمودهاست.
نشریه السفیر مینویسد ریگان در مورد اعتراضات کنگره در مورد ارسال سلاح به ایران گفت:سلاحهای ارسالی فقط جنبه دفاعی دارد و هدف ما از ارسال آنها یکی این است که بفهمانیم ما آماده عادیسازی روابط هستیم و دیگر اینکه با جناح میانهرو در جنگ قدرت پس از آیتالله خمینی کانال ارتباطی برقرار نماییم.
روزنامه النهار مینویسد: ریگان و جان پویند کستر در یک مصاحبه مطبوعاتی گفتند:هدف اصلی ما از مذاکرات و ارسال سلاح محرمانه به ایران، ایجاد ارتباط مناسب با رهبران احتمالی آینده ایران بود و موضع گروگانها فرعی و جانبی است. آنها اظهار امیدواری کردند که پس از فوت آیتالله خمینی جناح میانهرو روی کار آید
نشریه کویتی المجتمع فاش کرد که هدف ماجرای مک فارلین ۴چیز است.[۴۹]
- تغییراتی در داخل حاکمیت ایران در حال وقوع است و باید از آن بهرهبرداری کرد.
- برخورد دو جناح منتظری و هاشمی
- تقویت جناح میانهرو
- ایجاد زمینه تفاهم با حاکمیت پس از مرحله آیتالله خمینی
تماس دموکراتها با ایران: هشت سال بعد از ماجرای مک فارلین و در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون، هاشمی رفسنجانی مطلبی به شرح زیر در خاطرات خود مینویسد:
«آقای فلاحیان آمد و اوراق فاکسی را آورد که یکی از عناصر حزب دموکرات آمریکا زده و خواسته بود، برای کم کردن دشمنی دولت فعلی آمریکا که درصدد ضربه زدن به ایران است، بعضی از اسناد مربوط به جریان مک فارلین را برای تضعیف جمهوری خواهان منتشر کنیم، تا باعث کمشدن خشم دموکراتها و نزدیکی ایران و آمریکا بشود. گفت آیتالله خامنهای گفتهاند صحبت کنم.» هاشمی در ملاقات بعدی خود با رهبر جمهوری اسلامی در مورد این پیشنهاد با وی صحبت میکند. به گفته هاشمی «آیتالله خامنهای نظر داشتند که برای توسعه اختلافشان استفاده بشود، ولی به نتیجه روشنی نرسیدیم.»
[ad id='39844']