[quote]فیلمبرداری فیلم سینمایی «خائن کشی» به کارگردانی مسعود کیمیایی و تهیه کنندگی علی اوجی به نیمه رسید.[/quote]
«خائن کشی» سی امین فیلم مسعود کیمیایی است که فیلمبرداری اش به نیمه رسیده و همچنان در تهران ادامه دارد.
بازیگران
از بازیگران این فیلم می توان به مهران مدیری،پانتهآ بهرام،پولاد کیمیایی،سارا بهرامی،امیر آقایی،حمیدرضا آذرنگ،اندیشه فولادوند،سام درخشانی اشاره کرد.
داستان
این فیلم زندگی مهدی بلیغ مشهورترین سارق و کلاهبردار ایرانی را به تصویر میکشد. بلیغ معروفترین خلاف کار تهران بود؛ خلاف کاری که قصههایش مشهور است و دست کم دو قصه او را تهرونیهای قدیمی خیلی خوب میدانند. یکی از کلاهبردارانی که حتی کاخ دادگستری را هم فروخت!
به گزارش فرادید، «خائن کشی» یک اتوبیوگرافی از زندگی “مهدی بلیغ” مشهورترین سارق و کلاهبردار ایرانی است که در عجیبترین اقدام در دهه سی ساختمان کاخ دادگستری را به فروش رساند.
خائن کشی ابتدا قرار بود در سال ۹۳ ساخته شود، اما دو سال بعد مسعود کیمیایی قاتل اهلی را ساخت و دیگر خبری از ساخت آن نبود.
او همان سال گفته بود که فیلمنامه خائن کشی را سالها پیش نوشته و قرار بر این بوده که ساخته شود، ولی به دلیل پیدا نکردن سرمایه گذار، قید ساخت آن را زده است. در سال ۹۳ حتی گفته میشد که پولاد کیمیایی، شهاب حسینی، حامد بهداد و فریبرز عرب نیا گزینههای ایفای نقش اصلی فیلم خائن کشی هستند.
اما با این حال، پروانه ساخت این فیلم از سوی شورای صدور پروانه به تازگی صادر شده و انگار قرار است رویای دیرین کیمیایی برای ساخت خائن کشی به واقعیت بدل شود.
فیلم خون شد آخرین ساخته کیمیایی در سال ۱۳۹۸ بود که نمایش آن در جشنواره سروصدای فراوانی به پا کرد. فیلم به مذاق مردم و منتقدان خوش نیامد و تنها معدود هواداران سینهچاک او را راضی کرد.
بیشتر منتقدان به این نکته اشاره داشتند که مسعود کیمیایی قصد بازگشت به سالهای “قیصر” و “گوزن ها” را دارد و این میل به کهنه گرایی در فیلمهای جدید او به شدت مشهود است و فیلمنامه هایش بزرگترین لطمه را از همین الگوهای کهنه و قهرمانهای تاریخ مصرف گذشته میخورند.
این دسته از منتقدان پس از نمایش آخرین فیلم کیمیایی میگفتند که قهرمانهای فیلمهای جدید کیمیایی میخواهند قیصرهایی باشند، در عصر حاضر و حاصل این شده که آنها نه دیگر خصوصیات قیصرها را دارند و نه در زمانهی فعلی از سوی مخاطبان قابل پذیرش اند.
اما در طرف مقابل برخی از منتقدان هم عقیده داشتند که تنها روش مواجهه با آثار جدید کیمیایی میتواند این باشد که فیلمهای او را با دنیای فیلمهای خودش مقایسه کنیم و به دنبال دریافت الگوها و عناصر آثار روز اجتماعی در فیلم هایش نگردیم.
آنها میگفتند که در فیلمنامههای کیمیایی نمیتوان به دنبال منطق روایی و انگیزهی شخصیتها گشت، بلکه باید پذیرفت قهرمانهای او به دنبال خون خواهی، جوانمردی و انتقام گیری اند و مهم نیست این اقدامات تا چه حد برخاسته از منطق و واقعیتهای منطقی باشند.
حالا باید دید با وجود انتقاداتی که در فیلمهای اخیر به مسعود کیمیایی مطرح شده، او در فیلم جدیدش رویکردی تازه را در پیش خواهد گرفت یا اینکه کیمیایی قرار است دوباره در تیررس حملههای منتقدان قرار گیرد.
قهرمان این فیلم کیمیایی هم مانند کارهای سابقش آدمی عبوس، جسور و با صفاتی مناسب با دنیای آرمانی کارگردان است. این قهرمان قرار است با پوشش گانگستری (کلاه شاپو و پالتو) در این فیلم ظاهر شود و در خیابانهای تهران به دنبال پیدا کردن نشانی برای حل یک موضوع جنایی باشد.
در این فیلم ته مایهای از خیانت به رفیق، عشق و سیاست وجود خواهد داشت. شنیده میشود که تقریبا دو سوم فیلم در خیابان میگذرد و کیمیایی که نشان داده از دکور خوشش نمیآید، این روزها به فکر پیدا کردن فضاهای واقعی برای لوکیشنهای اصلی این فیلم است.
حکایت این کلاهبرداری تا آن حد خواندنی است که در طول زمان روایات مختلفی از آن در نشریات چاپ شد؛ روایاتی که نحوه فروش کاخ در همه یکسان است و تنها هویت خریداران تغییر میکند.
اما واقعیت ماجرای فروش کاخ دادگستری توسط سیدمهدی بلیغ که با این کار لقب «آرسن لوپن ایرانی» را از سوی حادثهنویسان به خود اختصاص داد، بر اساس آن چه در نشریات سال ۱۳۳۳شمسی منتشر شد، این گونه است: بلیغ هنگامی که کشور گرفتار حواشی کودتای ۲۸مرداد بود، تصمیم گرفت تا با کاری جسورانه ره صدساله را یک شبه برود. او برای رسیدن به این منظور فروش کاخ دادگستری را در دستور کار قرار داد.
بلیغ برای اجرای نقشه خود ابتدا دفتری در خیابان گیشا اجاره کرد و سپس مدتی را به گشت و گذار در برابر مراکز رفت و آمد خارجیها بخصوص آمریکاییها و انگلیسیها و البته عربها اختصاص داد. انتخاب این کشورها هم بدان دلیل بود که بلیغ با وجود نداشتن سواد رسمی به دو زبان انگلیسی و عربی تسلط کامل داشت. او پس از چندی طعمه خود را که دو توریست آمریکایی بودند در حوالی سفارت انگلیس شناسایی کرد.
بلیغ متوجه شده بود که این دو نفر قصد خرید هتلی را در ایران دارند. پس خود را یک میلیاردر ایرانی در حال فروش اموال برای خروج دائم از کشور معرفی و آنها را به دفتر خود در گیشا دعوت کرد. این دعوت و برخورد گرم با دو آمریکایی خریدار هتل، عاملی شد تا آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب از سوی وی رد نکنند.
بلیغ پس از معرفی کلی ساختمان قرار بازدید بنا را برای عصر روز بعد هماهنگ کرد و پس از آن میهمانان را به محل اقامتشان رساند. او در گام بعدی کلاهبرداری تاریخی خود به سراغ اتاقدار وزیر وقت دادگستری رفت و با تطمیع وی، دفتر کار وزیر را برای ساعتی اجاره کرد. بلیغ فردای آن روز و ساعتی قبل از آمدن مشتریها، ۲۰۰ جفت دمپایی پلاستیکی را در برابر اتاقهای کاخ دادگستری قرار داد تا این مکان اداری که به هنگام بازدید مشتریان آمریکایی خالی بود، یک مجموعه مسکونی جلوه کند. او پس از آن به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهای خود شد.
آمریکاییها سر وقت آمدند و بلیغ به عنوان صاحب عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و البته به بهانه بودن مسافران در اتاقها و با نشان دادن دمپاییها، آنها را از دیدن داخل اتاقها بجز اتاق وزیر که در آن مستقر شده بود، بازداشت. این گونه بود که مشتریان ساختمان را پسندیدند و همان روز ۵۰۰ هزار تومان به او پرداخت کردند تا پس از انجام مراحل قانونی ۱۰ روز دیگر برای تحویل ساختمان مراجعه کنند.
خریداران ساعتی بعد فهمیدند چه کلاهی بر سرشان رفته است و در این بین بلیغ پس از انجام معامله، ایران را به مقصد مصر ترک کرد؛ خروجی که بسیار دوام پیدا نکرد و او پس از چندی که مطمئن شد دیگر کسی به دنبال وی نیست به ایران بازگشت.
البته این تنها مواجهه بلیغ با کاخ دادگستری نبود، زیرا او همان گونه که در ابتدای مطلب اشاره شد در سالهای انتهایی دهه ۳۰ بارها به عنوان متهم میهمان کاخی بود که خود فروخته بود. پروندهای که باعث شد وی پس از چند بار فرجام خواهی به اتهام قتل رفیق خود مهدی نظری و حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شود؛ حبس ابدی که با پیروزی انقلاب اسلامی ناتمام ماند، اما ظاهراً سرنوشت بلیغ با این ساختمان گره خورده بود، زیرا اندکی پس از پیروزی انقلاب بار دیگر در ابتدای دهه ۶۰ سر و کارش به این کاخ افتاد تا با صدور حکم بواسطه همراه داشتن مواد مخدر پرونده زندگیاش بسته شود.
بدین گونه داستان بلیغ و نماد دادگستری در ایران عصر پهلویها در حالی به پایان رسید که کاخ دادگستری در سالهای پس از بلیغ هم بارها و بارها افرادی آرسن لوپنتر از بلیغ را به خود دید. آرسن لوپنهایی که اغلب مغبون از این ساختمان تاریخی خارج شدند.