نمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریان
نمایشنامه اعتراف برگرفته از سریالی است آمریکایی که توسط خود نویسنده یعنی برد میرمن در سال ۲۰۱۰ کارگردانی شده. سریالی دهقسمته که هر قسمت آن بین هفت تا ده دقیقه بود. نمایش در مورد قاتلی مزدور است که یکشب برای اعتراف به کلیسا میآید. درروند ماجرا متوجه میشویم که پسر کشیش است و برای انتقام از پدری که در کودکی او را رها کرده و موجب کشته شدن مادرش شده آمده است.
پدری دائمالخمر، قمارباز، لاابالی، همیشه مست، بیفکر، بیکار، بیتوجه به خانواده، خودخواه، زورگو، ظالم، و… که یکشب طبق معمول مست به خانه آمده و به مشروبخواری خود در خانه ادامه میدهد. پسرش که در آن هنگام هشت سال داشته در حال بازی به میز میخورد بطری مشروب او زمین میافتد و محتویاتش میریزد. مرد عصبانی شده و دست پسر را روی اجاقگاز میسوزاند. مادر برای بردن پسر به دکتر سراغ اندک پساندازش میرود میبیند مرد او را برداشته مرد میگوید پولهایت را باختم. زن عصبی میشود مرد او را کتک میزند و مجبورش میکند که از تراس منزل خودش را به پایین پرت کند.
زن خدا را صدا میزند و از او کمک میخواهد اما خبری نیست مرد میگوید که خدای تو منم زن خودش را پرت میکند و کشته میشود. مرد نیز پا به فرار میگذارد. پسربچه پس از سه روز تنهایی و گرسنگی و درد توسط صاحبخانه پیدا میشود. او سالهای بعدی زندگیاش را در پرورشگاهها سپری میکند. بارها مورد تجاوز قرار میگیرد و درنهایت تبدیل به یک قاتل مزدور و بیرحم میگردد.
پسر سالها بعد بهطور اتفاقی پدرش را که حالا کشیش شده و یک کلیسا دارد در خیابان میبیند او را دنبال میکند؛ و شب به کلیسای او برای اعتراف و درواقع کشتن او میآید.
پسر جریان اعتراف را طوری جلو میبرد که درواقع این کشیش است که اعتراف مینماید. درنهایت خود را به کشیش معرفی میکند. کشیش از اعمال گذشته خود پشمان است؛ او میگوید آدم دیگری شده و به بخشش خدا ایمان دارد. بین آنها بحث درمیگیرد که در خلال آن مسئله جبر و اختیار، ایمان، مرگ و اعتقاد به حیات ابدی، وجود خدا و تأثیر آن بر زندگی آدمها، سکوت و انفعال خدا در مواقع بحرانیای که آدمها به او و کمکش احتیاج دارند. مسئله بهشت و جهنم و … مباحثی ازایندست مطرح میشود که بخشی از آن در زیر متن نمایش جریان دارد.
متن درواقع با ابعادی فلسفی در خصوص ایمان و اعتقاد به خدا مفهومی خلاف مذهب مسیحت دارد. بهزعم نویسنده این چه خدایی است که یک بچه وزن بیپناه را در دستان مردی افسارگسیخته و ظالم به نابودی و درد و رنج میکشاند و هیچ کمکی هم به هیچکدامشان نمیکند. حتی زمانی که زن فریاد برمیآورد «خدایا کمکم کن پس کجایی» هیچ جیز جز انفعال و سکوت از جانب او نمیشنود. حتی بعدها و پس از کشته شدن زن خدا به پسربچه بیپناه نیز کمک نمیکند و میگذارد که هزار جور بلا توسط بندگانش به سر او بیاید. تا او به یک قاتل بیرحم تبدیل گردد. پس این خدا مسیح کجاست؟ چه وقت میخواهد نشانی از خود بروز دهد و کمکی کند.
در عوض همین خدا یک فرد دائمالخمر بیبند و بارو لاابالی و فاسد و… را که موجب کشته شدن همسرش شده و پسرش را شکنجه کرده و گریخته و بعدها نیز هیچ خبری هم از فرزندش نگرفته وزندگی و سرنوشت او برایش کمترین اهمیت و ارزشی نداشته را نهتنها میپذیرد که بهعنوان مبلغ مذهب خویش او را به جامه کشیشی درآورده و یک کلیسا را در اختیارش میگذارد و او را صاحب اعتبار موقعیت اجتماعی و احترام و… میگرداند. بهطوریکه مردم نزد او اعتراف میکنند و از این پدر روحانی و مقدس میخواهند که برایشان دعا کند. چون فکر میکنند که دعاهای او به درگاه خداوند پذیرفته میشود؛ و او نزد خداوند از خودشان محترم تراست. مردم از او میخواهند که از خداوند برایشان طلب بخشش کند.. واقعاً این چه کلیسا و چه خدایی است.
متن مانیفستی اعتراضآمیز و هجو گونه علیه کلیسا و اربابان کلیسا و مسیحیت است. طراحی صحنه هم به خو. بی این زیر متن را تا حدودی نشان میدهد همه صحنهها در دل صحنه اصلی یعنی کلیسا قرارگرفتهاند؛ یعنی همهچیز زیر سر مذهبی است که کلیسا و این کشیش که شرححالش را میبینیم و میشنویم مبلغ آن هستند. باید گفت طراحی صحنه بافکر وبدرستی در راستای خواست متن و زیر متن صورت پذیرفته و از خلاقیت دراماتیک برخوردار است. البته هزینه بالای هم برایش شده.
طراحی صحنه بهگونهای است که در آن زمان حال که در کلیسا اتفاق میافتد در جلوی صحنه و زمانهای گذشته به ترتیب وقوع در پشت سر به شکل پلهای تا صحنه آخر که زمان کودکی پسر است. همه اینها از زبان پسر و در انتها کشیش بهصورت فلاشبک دیده میشوند.
نمایش اعتراف با پروداکشنی قوی، پهنهای تئاتری را در برابر دیدگان تماشاکنان میگشاید واین البته ابتدا به دلیل طراحی صحنه آن است که در عین رئالیستی بودن مدرن طراحیشده است.
اما مهمتر از این، حضور پرقدرت استاد علی نصریان بهعنوان بازیگر نقش کشیش است؛ که به صحنه رنگ و جلای دراماتیک داده است. بازیای حسابشده و گامبهگام با رعایت ریتمهای درونی و بیرونی درست و سکوتها و سکونهای بجا. بازیای دراماتیزه شده که هرآنگاه نو به نو، به تو حرکت، میزان، میمیک، حس و حال، کنش و واکنش ارائه میدهد وتو را با خود همراه میکند بهگونهای که نمیتوانی چشم از بازیاش برگیری، او تا انتها با تو همراه میشود. بازیای در لحظه که «آن» بازیگری را طبیعیای واقعی بازمینماید. آنگونه که تو گریهاش را و پشیمانیاش را از گذشته و تحول درونی و بیرونی شخصیتش را باور میکنی و اشکش را که طبیعی جاری میشود میپذیری. بازی که برای بازیگران، هنرجویان این رشته و تئاتریها میتواند یک درس استادانه باشد. حضور استاد علی نصریان بهطورقطع شاید بزرگترین ویکی از تنهاترین نقاط قوت واو این نمایش میتواند باشد و فرصتی است که باید آن را غنیمت شمارد.
هرچند که دیگر بازیگران مانند پرویز بزرگی، صالح میرزا آقایی، مهدی بجستانی و… و ایضاً دو بازیگر نوجوان تلاش ارزندهای را ارائه دادهاند.
اما در مواردی بیان های وآکسان گذاریهای بیانی ضعیف می نمود.
شاید بهتر میبود که شهاب حسینی در مقام کارگردان و بازیگر تنها به یک کار بسنده میکرد. چون زمانی که کارگردانی میکنی نمیتوانی خود را در مقام بازیگر بازنگری نمایی. هرچند که حضور احمد ساعتچیان و اندیشه او بهعنوان یک تئاتری حرفهای در کار مشهود است؛ اما بهتر است زمانی که با چنین کار گستردهای روبرو هستیم به یک عنوان بسنده کنیم.
شهاب حسینی میتوانست خود فقط کارگردانی این نمایش را به عهده گیرد و بازی نقش اصلی را به کس دیگری واگذارد. البته مسئله فروش گیشه و حضور خود او درصحنه و تأثیرش در گیشه غیرقابلانکار است؛ اما فکر کنم که وجود استاد نصیریان برای این مهم بهتنهایی کافی بود. البته این تنها یک نظر است و صلاح مملکت خویش خسروان دانند. هرچند که بازی او میتواند بیانگر این مدعا باشد. او سینمایی بازی میکند و هنوز خیلی مانده تا بازی درصحنه تئاتر را آنطور که باید تجربه کرده و بهدرستی و دراماتیزه شده به منصه ظهور برساند. گویی تنها دیالوگها را حفظ کرده و میگوید. به صحنه کشیدن یک بهاصطلاح ضدقهرمان و شخصیتپردازی کاراکترش بهصورت دراماتیک موضوعی است که اتفاق نیفتاده. او در همه قتلها یکجور و یکشکل رفتار میکند و عمل مینماید .حالآنکه قاعدتاً باید تفاوتهایی وجود داشته باشد. ریتمش کند است و به لحاظ دراماتیک حضور صحنهای کمرنگی دارد. اما از اینها که بگذریم باید شجاعت او جهت حضور و بازی درصحنه اصلی تئاتر شهر را بهعنوان بازیگر نقش اول یک نمایش ستود. او در جلوی دوربین حرف اول را میزند اما بازی در تئاتر و روی صحنه چیز دیگری است. علی ایحال تئاتر با آغوش باز او را میپذیرد هرچند که سینما اینگونه با تئاتریها رفتار نمیکند. واین البته به مافیایی سینما مربوط است و هیچ ربطی به شهاب حسینی ندارد.
به دیگر سخن باید گفت این صحنه تئاتر است که بهاصطلاح به «سلبریتی ها» اعتبار میبخشد و نه حضور آنان به تئاتر. این واقعیتی است که همگان میدانند ونمی توانند آن را کتمان کرد. تئاتر به حضور سلبریتی ها نیازی ندارد. آنها هستند که برای اثبات بیشتر تواناییهای خود در عرصه بازیگری به تئاتر و به صحنه نیاز دارند. البته اینیک حرف کلی است و باز هیچ ربطی به حضور شهاب حسینی بر صحنه تئاتر ندارد.
از سویی تفکر سینمایی زمانی که به صحنه بیاید به شلیک اسلحه با صدا و جرقه و آتش و خون …ایضاً افکتهای سینمایی مانند خوردن گلوله به بدن و… تبدیل میشود. غافل از آنکه بهمحض اولین شلیک ارتباط مخاطب قطعشده و تمرکزش به هم میریزد و رشته افکارش در خصوص نمایش از هم گسیخته میگردد و دیگر تا انتها کار سخت بتواند با نمایش ارتباط پویا و دراماتیکی برقرار نماید. درست است که چخوف گفته اگر اسلحهای روی دیوار است باید یکجایی از نمایش شلیک شود. والا زائد مینماید؛ اما منظورش که شلیک واقعی با سروصدا و آتش و جرقه و خون نبوده بلکه عمل دراماتیک است.
درهرصورت با نمایشی درخور به لحاظ طراحی صحنه و بازیها و… روبرو بودیم هرچند که هزینه برای طراحی صحنه موردی نیست که منت آن را بتوان بر سر تئاتریها و یا تماشاکنان تئاتر گذاشت و فرضاً گفت که بهاندازه یک فیلم خرج طراحی صحنه و ساخت آن شده است. چه که تئاتر شهر طراحیهای تئاتریای بسیار پرهزینهتر وعظیم تر از این نیز به خود دیده است. تئاتر کسی را اجبار به طراحی صحنه پرهزینه نمیکند.
میتوانستید در سبک و شیوهای دیگر تئاتری کارکنید که نخواهید آنقدر هزینه صحنه بدهید. این دیگر به تفکر و خلاقیت و شناخت و اشراف کارگردان از قابلیتها و سبکهای مختلف تئاتری و ایضاً تحلیل او از متن و خواست زیر متن و… برمیگردد. اینکه آیا اصولاً چنین نمایشی تا چه اندازه نیاز به چنین هزینهای برای طراحی صحنه و ساخت دکور دارد یا نه. در انتها به کارگردان شهاب حسینی برای تلاش ارزنده اش به جهت به صحنه کشیدن نمایشی چنین در خور که به نوعی می تواند مبتلابه انسان امروز در هر جامعه ای باشد و گروه خسته نباشید میگویم.
فروش میلیاردی نمایش اعتراف شهاب حسینی
به گزارش خبرآنلاین، مجموعه تئاتر شهر که از آغاز بهار تا پایان شهریور ماه میزبان ۲۸ اجرای صحنهای و نمایشنامهخوانی بوده در این بازه زمانی بیش از ۱۴۵۲۹۲ نفر تماشاگر داشته است.
در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نمایش «هملت» به کارگردانی آرش دادگر که از ۱۷ فروردین تا ۲۲ اردیبهشت ۳۱ نوبت اجرا شده میزبان ۱۲۶۲۸ تماشاگر بوده است و مبلغ گیشه آن دو میلیارد و ۹۹۹ میلیون ریال اعلام شده است. نمایشنامه خوانی «دی روز» به کارگربه گزارش خبرآنلاین، مجموعه تئاتر شهر که از آغاز بهار تا پایان شهریور ماه میزبان ۲۸ اجرای صحنهای و نمایشنامهخوانی بوده در این بازه زمانی بیش از ۱۴۵۲۹۲ نفر تماشاگر داشته است.
در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نمایش «هملت» به کارگردانی آرش دادگر که از ۱۷ فروردین تا ۲۲ اردیبهشت ۳۱ نوبت اجرا شده میزبان ۱۲۶۲۸ تماشاگر بوده است و مبلغ گیشه آن دو میلیارد و ۹۹۹ میلیون ریال اعلام شده است. نمایشنامه خوانی «دی روز» به کارگردانی علی سرابی نیز که پنج نوبت در خرداد ماه امسال اجرا شده میزبان ۲۶۹۹ تماشاگر بوده و رقم ۸۶۴ میلیون ریال را در گیشه به نام خود ثبت کرده است.
اما نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی در همین سالن ۷۳ نوبت روی صحنه رفت که با ۴۰۵۷۱ تماشاگر مبلغ ۲۰ میلیارد و ۲۹۴ میلیون و ۸۰۰ هزار ریال را از آن خود کرد.
اما سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر از فروردین ماه کار خود را با اجرای نمایش «بوف کور» به کارگردانی ناصر حسینی مهر آغاز کرده است. این سالن که ۱۲۲ صندلی ظرفیت دارد در ۳۴ نوبت که روی صحنه رفت میزبان ۳۵۷۱ تماشاگرشده و مبلغ ۶۹۰ میلیون و ۱۲۵ هزار ریال برای این نمایش ثبت شد. نمایش «چل گیس» به کارگردانی حسین جمالی نیز که خرداد ماه امسال در سالن چهارسو اجرا شد میزبان ۱۸۴۷ تماشاگر بود. این نمایش ۲۵ نوبت اجرا شده و مبلع گیشه آن ۲۴۹ میلیون و ۴۰۰ هزار ریال اعلام شده است. در ماه تیر نمایش «مده آ فصل دوم» به کارگردانی میلاد نیک آبادی ۲۱ نوبت در این سالن اجرا شده که با ۱۰۶۶ تماشاگر مبلغ ۱۲۰ میلیون و ۵۷۵ هزار ریال را به نام خود ثبت کرد. دیگر اجرای این سالن در مرداد ماه نمایش «پسران آفتاب» به کارگردانی اشکان خیلنژاد بود که ۳۱ نوبت روی صحنه رفته و میزبان ۳۷۱۵ تماشاگر بود و در گیشه نیز به مبلغ ۶۷۵ میلیون و ۹۲۵ هزار ریال رسید. دانی علی سرابی نیز که پنج نوبت در خرداد ماه امسال اجرا شده میزبان ۲۶۹۹ تماشاگر بوده و رقم ۸۶۴ میلیون ریال را در گیشه به نام خود ثبت کرده است.
اما نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی در همین سالن ۷۳ نوبت روی صحنه رفت که با ۴۰۵۷۱ تماشاگر مبلغ ۲۰ میلیارد و ۲۹۴ میلیون و ۸۰۰ هزار ریال را از آن خود کرد.
اما سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر از فروردین ماه کار خود را با اجرای نمایش «بوف کور» به کارگردانی ناصر حسینی مهر آغاز کرده است. این سالن که ۱۲۲ صندلی ظرفیت دارد در ۳۴ نوبت که روی صحنه رفت میزبان ۳۵۷۱ تماشاگرشده و مبلغ ۶۹۰ میلیون و ۱۲۵ هزار ریال برای این نمایش ثبت شد. نمایش «چل گیس» به کارگردانی حسین جمالی نیز که خرداد ماه امسال در سالن چهارسو اجرا شد میزبان ۱۸۴۷ تماشاگر بود. این نمایش ۲۵ نوبت اجرا شده و مبلع گیشه آن ۲۴۹ میلیون و ۴۰۰ هزار ریال اعلام شده است. در ماه تیر نمایش «مده آ فصل دوم» به کارگردانی میلاد نیک آبادی ۲۱ نوبت در این سالن اجرا شده که با ۱۰۶۶ تماشاگر مبلغ ۱۲۰ میلیون و ۵۷۵ هزار ریال را به نام خود ثبت کرد. دیگر اجرای این سالن در مرداد ماه نمایش «پسران آفتاب» به کارگردانی اشکان خیلنژاد بود که ۳۱ نوبت روی صحنه رفته و میزبان ۳۷۱۵ تماشاگر بود و در گیشه نیز به مبلغ ۶۷۵ میلیون و ۹۲۵ هزار ریال رسید.
نمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریان نمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریان نمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریان نمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریاننمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریاننمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریان نمایش میلیاردی اعتراف شهاب حسینی و علی نصیریان
[ad id='39844']