کارگردان: حسین کندری نویسنده: حمیدرضا بابابیگی تهیهکننده: علیرضا شجاعنوری
بازیگران: باران کوثری ، رضا بهبودی ، بهار کاتوزی ، مهدی حسینی نیا ، آیسان حداد ، مسعود فروتن ، بابک انصاری ، فهیمه رحیم نیا
خلاصه داستان فیلم: خیلی طول میکشه باور کنی که دیگه منو نمیبینی. شنیدی چی گفتم صحرا؟
فیلمنامه ی «شنل» نوشته حمیدرضا بابابیگی تراژدی تنهایی انسان هاست که در بستر شهری کوچک به مثابه دهکده جهانی روایت میگردد؛ در خلاصه داستان فیلم آمده: خیلی طول میکشه باور کنی که دیگه منو نمی بینی. شنیدی چی گفتم صحرا؟
باران کوثری،رضا بهبودی، بهار کاتوزی، مهدی حسینی نیا، رضا احمدی، با حضور مسعود فروتن، فهیمه رحیم نیا ، بابک انصاری و بازیگر خردسال آیسان حداد ترکیب بازیگران فیلم را تشکیل می دهند.
به نقل از ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، نشست خبری فیلم «شَنِل» ساخته حسین کندری کارگردان و مدیرفیلمبرداری، علیرضا شجاع نوری، تهیه کننده، حمیدرضا بابا بیگی، فیلمنامه نویس، مسعود فروتن، مهدی حسینی نیا، فهمیمه رحیم نیا، بازیگران، سینا سعیدیان، مجری طرح و مدیرتولید، مهدی پناهی، موسیقی متن، هادی قالیخانی، گریمور و اجرای محمود گبرلو در سالن سعدی برج میلاد برگزار شد.
کندری در ابتدای نشست از مشاوره های کمال تبریزی و سعید شاهسوری تشکر کرد و ادامه داد: از شروع ایده و طرح سه سال طول کشید و ده ماه نیز پروسه فیلمنامه نویسی را داشتیم که پس از آن آقای شجاع نوری افتخار دادند و به عنوان تهیه کننده کنار ما قرار گرفتند.
وی با بیان اینکه میخواستیم فیلمی نو را روایت کنیم، افزود: در طول این مدت فیلمنامه سیزده بار بازنویسی شد و بخش اعظم جزیئاتی که در فیلم میبینید، حاصل این نگاه حساس ما است.
کندری درباره پایانبندی فیلم گفت: از گام اول چندین پایان را برای فیلم نوشته بودیم اما مشاورهها ما را به این پایان رساند. قصدمان این بود که در پایان این نکته را بگیوییم، میشود جلوی مشکلاتمان بایستیم.
وی در توضیح این انتقاد که بیشتر اطلاعات فیلم به جای تصویر در دیالوگها گنجانده شده بود، گفت: من آقای فرهادی نیستم که بتوانم ریسک کنم و دو ساعت فیلم بسازم، مجبورم در ٩٠ دقیقه حرفم را بزنم. من از نسخه ١٣٠ دقیقهای فیلمنامه، فیلم ٩٠ دقیقهای ساختم.
کارگردان «شَنِل» اضافه کرد: سعی کردم قصهام را خلاصه و صریح تعریف کنم و ترجیح دادم اطلاعاتی را حذف کنم اما به دلیل طولانی شدن مخاطبم را از دست ندهم.
علیرضا شجاع نوری با بیان اینکه به این فیلم افتخار میکنم، اظهار داشت: گروهی از جوانان بیادعا یک فیلمنامه بیادعا را ساختند و من از ساخت این فیلم مفتخرم. من مثل پدر حواسم بود که در جاهای خطرناک، زمین نخورند.
وی در توضیح شخصیت اول فیلم گفت: صحرا، درس را از بچهاش یاد میگیرد و شرافتمندانه زندگی کردن را انتخاب میکند.
مسعود فروتن درباره حضورش در این فیلم توضیح داد: من قبلا با بابابیگی در نویسندگی «یادگاری» کار کرده بودم و در این فیلم حدود یازده ماه همراه بودم. در ابتدا قرار نبود نقشی را در فیلم بازی کنم اما یک نقش کوتاه را در فیلم برای من نوشتند که به یادگار بازی کردم.
وی با اشاره به اینکه فیلم یک ماجرای پنهان در جامعه را مطرح میکند، افزود: شخصیت اول فیلم اولین اشتباه را که میکند، اشتباههای بعدی پشتش میآید. یک بار که دروغ بگویی و یا باج بدهی مجبور به ادامه این روند هستی.
حمیدرضا بابابیگی درباره پایان فیلم توضیح داد: همه پایانهای ما از همین جنس بود، ما میخواستیم پایان باز داشته باشیم.
وی ادامه داد: ما به هیچ وجه نمیخواستیم فیلم ضد زن یا ضد مرد بسازیم. قصدمان ساخت فیلمی درباره انسانیت بود که اگر درنیامده است، ببخشید.
هادی قالیخانی نیز درباره چهرهپردازی فیلم توضیح داد: قبل از شروع فیلمبرداری چندین جلسه با آقای کندری درباره گریمها داشتیم. قصدمان این بود که گریمها به گونهای باشد که شخصیتها لو نروند و مخاطب نتواند حدسی درباره آنها بزند.
فردا/ نگاهی به فیلم سینمایی «شَنِل»
«شنل» فیلم رازها و دروغها
شَنِل فیلم رازها و دروغهاست. درباره چیزهایی است که نمیگوییم و آن قسمت از زندگی که پنهانش میکنیم و همین پنهانکاری است که فاجعه میآفریند.
مازیار وکیلی: شَنِل غافلگیری جشنواره تا به امروز است. چون هیچ تصوری از کیفیت فیلم وجود ندارد و هیچ برداشت و ذهنیت خاصی از کارگردان آن در ذهن تماشاگر شکل نگرفته تماشاگران کاملاً بیواسطه با آن مواجه میشوند و به احتمال زیاد از دیدن آن لذت هم خواهند برد.
داستان فیلم بر خلاف بسیاری از فیلمنامههای نوشته شده جشنواره امسال نه از ریتم میاُفتد و نه خطوط فرعی زائد را وارد داستان اصلیاش میکند. فیلم به همان خط قصه اصلی که از ابتدا به آن تکیه کرده وفادار میماند و آن را مداماً در عمق بسط و گسترش میدهد. داستان فیلم مداماً اوج میگیرد و چنان تعلیق مناسب و نفسگیری دارد که در تمام لحظات تماشاگر را مشتاق تماشای ادامه داستان نگه میدارد. از همه مهمتر شخصیتپردازی خوب فیلم است که کاملاً شخصیتهای درون فیلمنامه را با هویت و قابل باور میسازد. طاهر و صحرا هر دو یک اندازه پست، دروغگو و قابل ترحم هستند. هر دو سعی کردهاند از اطرافیان خود به نفع خودشان سوءاستفاده کنند و هر دو میدانند انتهای راهی که میروند ویرانی است. همین دانستن و آگاهی آنهاست که خطرناک و ترسناکشان میکند.
طاهر تا حد زیادی شبیه رابرت دنیرو تنگه وحشت است. او نفرت از زنان را با منفعتطلبی پیوند زده و بدل به هیولایی شده که نمیتوان مهارش کرد. هیولایی که به کم قانع نیست و همه چیز را میخواهد. طاهر انقدر پیچیده، متناقض و وحشتناک از آب در نمیآمد اگر بازی رضا بهبودی نبود. بهبودی کار خاصی نمیکند. اما با همان بازی کنترلشده و نگاه ترسناکش کاری میکند که او را تا مدتها فراموش نکنید و آن دیالوگ درخشان پایانیاش هم تا مدتها پس ذهنتان بماند. صحرا هم با اینکه در برابر طاهر در موضع ضعف قرار دارد آدم بهتری نیست. زنی است که در زندگیاش فقط دروغ گفته و همه چیز را پنهان کرده تا به یک زندگی سعادتمند برسد. حتی دوستان صمیمی هم او به نفع شخصی خودشان فکر میکنند و میخواهند از موقعیت صحرا سوءاستفاده کنند و بچه او را مال خود کنند. همه آدمهای شَنِل هیولاهایی هستند در هیبت آدمیزاد. همین هم هست که انقدر ترسناکشان میکند.
شَنِل فیلم رازها و دروغهاست. درباره چیزهایی است که نمیگوییم و آن قسمت از زندگی که پنهانش میکنیم. همین پنهانکاری هم هست که فاجعه میآفریند. وگرنه همه ما ظاهر موجه و شاید مظلومی داریم. ترس برای زمانی است که اتفاقی باعث شود نقابی که به صورت زدهایم کنار برود و خود واقعی و زشتمان معلوم شود.
شَنِل از آن فیلمهای جذابی است که صرفاً سینما برایش ملاک بوده. معلوم است کارگردانش فیلمبین است و از فیلمهایی که دیده کلی نکات مثبت فرا گرفته. پس میتوان با خیالی راحت به آن لقب غافلگیری جشنواره فیلم فجر تا به امروز را داد.
نویسنده فیلمنامه شَنِل این موضوع را اثبات میکند که از یک خط قصه تکراری میتوان چه بهرهبرداری درستی کرد. اصلاً احتیاج به متفاوت نمایی نیست. اگر داستان خوبی داشته باشیم کافیست آن را بدون هیچ حرکت اضافهای تعریف کنیم. موفقیت شَنِل علت خاصی ندارد. فقط به سینما به عنوان یک مدیوم مستقل اعتماد میکند و همین اعتماد هم هست که فیلم را در مسیر موفقیت قرار میدهد.