نقد فیلم Bumblebee
با اینکه پارامونت با «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» (Transformers: The Last Knight) قصد به راه انداختن یک دنیای سینمایی را داشت، اما اکران این فیلم با بدترین افتتاحیهی این مجموعه و نهایتا شکست تجاریاش با کسب ۶۰۵ میلیون دلار که آن را به کمدرآمدترین فیلم مجموعه بدل میکند آیندهی این روبات/ماشینهای پرسروصدا را در هالهای از ابهام قرار داد. این اتفاق نشان داد آنطور که به نظر میرسید مردم قرار نیست تا ابد هر چیزی که مایکل بی بالا میآورد را قورت بدهند. بالاخره روزی فرا میرسد که این مجموعه به یک تحول اساسی نیاز دارد. خوشبختانه به نظر میرسد اسپینآف «بامبلبی» (Bumblebee) که حکم داستان مستقلی به دور از نبرد آپتیموس پرایم و مگاترون را دارد قرار است به همان نفس تازهای تبدیل شود که این مجموعه در این لحظه بیشتر از هرچیزی به آن نیاز دارد. طبق گفتهی سازندگان، «بامبلبی» به طرفداران نشان خواهد دارد که زندگی این اوتوبات محبوب به دور از مربی و راهنمایش آپتیموس پرایم چگونه خواهد بود.
برای شروع مایکل بی جای خودش را به تراویس نایت، کارگردان انیمیشن «کوبو و دوتار» (Kubo and the Two Strings) و رییس استودیوی لایکا داده است. این در حالی است که هیلی استینفلد نقش اصلی فیلم را برعهده دارد و خدا را صد هزار مرتبه شکر که اینبار مجبور نیستیم قیافهی تکراری مارک والبرگ را تحمل کنیم. یکی از انتقاداتِ رایج به فیلمهای «ترنسفورمر»، خالی بودنشان از احساس است. بنابراین خیلی امیدوارکننده است که تهیهکنندهی فیلم، «بامبلبی» را با «غول آهنی» (Iron Giant) مقایسه کرده است. هر دو فیلم در دههی ۸۰ جریان دارند و به دوستی نوجوانی مشکلدار با روباتی غولپیکر میپردازند که با هم دوست میشوند و از این طریق حفرههای احساسی درونیشان را پُر میکنند. مهمتر از همه این است که هر دو فیلم با وجود قلب و پیامهای بزرگی که دارند، خیلی جمع و جور و بیمدعا به نظر میرسند و خوشبختانه «بامبلبی» قرار نیست مثل فیلمهای اخیر مجموعه شامل مقدار زیادی نبردهای گوشخراش در دل شهرهای بزرگ دنیا باشد. همچنین تراویس نایت به عنوان کارگردان هم قبلا با انیمیشنهایی که در ساخت آنها نقش داشته نشان داده که نه تنها راه و روش طراحی سکانسهای اکشن را بلد است، که استفادهی اصولی از جلوههای ویژه که در فیلمهای اخیر «ترنسفورمرها» به یک معضل تبدیل شده بود را هم میداند؛ دو نکتهی بسیار مهمی که جای خالی آنها در فیلمهای مایکل بی بدجوری توی ذوق میزنند. تصمیم پارامونت برای فاصله گرفتن از مجموعهی اصلی همان کاری بود که در چند سال اخیر نتایج خیلی خوبی برای فاکس قرن بیستم داشته است. درست در زمانی که فیلمهای «مردان-ایکس» با بیتوجهای مردم مواجه شدند، آنها از «ددپول» و «لوگان» رونمایی کردند که هر دو خیلی بیشتر از فیلمهای چندکاراکتریشان مورد استقبال قرار گرفتند. امیدواریم که «بامبلبی» هم چنین نتیجهای را برای پارامونت در پی داشته باشد و آنها را مجبور کند تا مسیرهای متفاوت دیگری را برای دار و دستهی اتوباتها در نظر بگیرند.
[ad id='39844']