معرفی فیلم اتاق شرعی ابراهیم ایرج‌زاد

[ad id='39844']

[quote]اکتای براهنی پیش از این فیلم پل خواب را ساخته است. مهدی گلستانه نیز سابقه کارگردانی فیلم نقطه‌کور و تهیه کنندگی سریال عاشقانه را در کارنامه دارد.[/quote]

ابراهیم ایرج‌زاد فیلم اتاق شرعی را خواهد ساخت. نگارش فیلمنامه بر عهده اکتای براهنی است و مهدی گلستانه تهیه کننده و موسسه مانترا فیلم تابا مجری طرح این فیلم خواهد بود. این فیلم قرار است نگاهی تازه به مشکلات اجتماعی داشته باشد. داستان فیلم درباره مردی است که هیولا شده است. اکتای براهنی پیش از این فیلم پل خواب را ساخته است. مهدی گلستانه نیز سابقه کارگردانی فیلم نقطه‌کور و تهیه کنندگی سریال عاشقانه را در کارنامه دارد.

 

نقد فیلم تابستان داغ

نسرین از دست شوهرش فرهاد فرار و به خانه‌ای کوچک نقل مکان کرده که نزدیک فرودگاه است. (راستی این نزدیکی چه کارکرد دراماتیکی دارد؟) اما فرهاد جای او را پیدا کرده و هر روز، درِ خانه و محل کارش می‌آید تا با او آشتی کند. خیلی اتفاقی سرنوشت نسرین با زن و شوهر پزشکی گره می‌خورد. ۴۰ دقیقه ابتدایی فیلم هیچ چیزی بیش از این ندارد. نه حادثه‌ای وجود دارد نه آنچنان شخصیت‌پردازی به خصوصی شکل می‌گیرد. در تمام این مقدمه بسیار طولانی وضعیت زندگی این دو خانواده شرح داده می‌شود. حال خیلی اتفاقی زنِ پزشک (مینا ساداتی) نسرین را در خیابان می‌بیند و بدون آنکه شناختی از او داشته باشد تصمیم می‌گیرد که بچه‌اش را به او بسپرد. (راستی این اندازه بی فکری و عدم‌مسئولیت‌پذیری از کجا می‌آید؟ جز آن است که نویسنده به هر قیمتی تلاش می‌کند تا این دو خانواده را به هم وصل کند؟)

مدت زیادی از فیلم که خسته‌کننده هم هست صرف کش و قوس نسرین و زن پزشک می‌شود تا موافقت کند که بچه را به خانه‌شان ببرد. هر چه به اتفاق اصلی و تکان دهنده داستان (یعنی مرگ پسر دکتر که خیلی دیر هم اتفاق می‌افتد) نزدیک می‌شویم بار اتفاقات، حوادث و تصمیمات غیرقابل‌باور شخصیت‌ها افزایش پیدا می‌کند. مینا ساداتی بچه‌اش را به خانه نسرین می‌آورد. خیلی اتفاقی همان شب برادر نسرین با موتور تصادف کرده و بیمارستان است. خیلی اتفاقی‌تر دختر نسرین که تنها در خانه مانده و خواهر نسرین با بی‌خیالی به او سر نمی‌زند، آش از دستش می‌ریزد و روفرشی را کثیف می‌کند و باز هم خیلی اتفاقی لحظه رسیدن مینا ساداتی با روشن بودن لامپ و باز بودن آب حمام مصادف می‌شود. در اینجا یک تصمیم اجباری برای شخصیت گرفته می‌شود تا درام به شکل مورد نظر نویسنده بر اساس احتمالات و اتفاقات جلو رود. مینا ساداتی تصمیم می‌گیرد بدون آنکه منتظر دیدن نسرین شود بچه‌اش را بگذارد و برود. در ادامه خیلی اتفاقی دختر نسرین به پشت بام رفته و بی‌حواسی‌اش باعث مرگ پسرِ دکتر می‌شود. این همه حادثه و اتفاق پشت به پشت هم و بدون منطق دراماتیک برای خلق و تعریف یک داستان کلیشه‌ای و تکراری که بارها و بارها در درباره الی، جدایی نادر از سیمین، ملبورن، شکاف و … نمونه مشابه‌اش را دیده‌ایم چه لزومی دارد؟ بهتر نبود نویسنده کمی صبر و حوصله به خرج می‌داد یا اینکه فیلم اصلاً ساخته نمی‌شد؟

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *