نقدی بر فیلم آکوامن ۲۰۱۸

[ad id='39844']

[quote]در این نیم نگاهی به فیلم آکوامن جدیدترین فیلم از دنیای سینمایی دیسی می اندازیم با ما همراه شوید[/quote]

 

اسپایدی متفاوت بودن این فیلم با فیلم های قبلی از همان ابتدا خودش را به اثبات می
رساند و هر چه فیلم رو به جلو حرکت می کند نمود آن بیشتر مشخص می شود. فیلم
ترکیبی است از داستان های بازپس گیری تاج و تخت، خودشناسی و ماجراجویی به
سبک ایندیانا جونز! همه این ها دست به دست هم داده اند که در نهایت فیلم را
به یک اثر کمیک بوکی تمام عیار تبدیل کنند.

متاسفانه برخلاف فیلم پلنگ سیاه که دغدغه های پادشاه یک ملت کاملا قابل درک
بود و تقریبا کلیشه ای نداشت در این فیلم آن بحران و روحی که دنبال آن
بودیم پیدا نمی شد و انگیزه های «اوشن مستر» به عنوان خبیثی که در لباس
پادشاه ظاهر می شود بیشتر به منظور کشور گشایی احساس می شد تا نگرانی!
البته آقای «پاتریک ویلسون» بازی بدی به نمایش نمی گذارد و این بیشتر مشکل
از فیلمنامه است که ویلنی سمپاتیک تر را تحویل طرفداران نمی دهد. مشکل اصلی
که اصلا قابل بخشش نبود چیزی است که می بایست بیشترین بحث را بین مخاطبین
ایجاد می کرد ولی متاسفانه فقط وسیله ای برای روایت فیلم بود. پدیده ای مثل
آلودگی آب که مستقیما به انسان ها مربوط می شود به خوبی نمی تواند سطح خطری
که آتلانتیس را تهدید می کند، به نمایش بگذارد. یعنی موضوع به این مهمی
تبدیل به یکی از انگیزه های سطحی خباثت ویلن داستان تبدیل می شود و در طول
داستان به راحتی به فراموشی سپرده می شود چرا که نه در قلمروی اصلی
آتلانتیس و نه در قلمروهای دیگر و حتی محل زندگی ترنچ ها (Trench) این
تهدید احساس نمی شود. (به نوعی می توان گفت فقط برای این که دل طرفداران
محیط زیست نشکنه این مورد رو اضافه کردند!)

همانطور که تا حد بسیار زیادی از تریلر ها متوجه شدیم وقایع فیلم پس از
فیلم جاستیس لیگ رخ می دهد. «آرتور کری» پس از شکست «استپن ولف» به خانه اش
بازگشته و در این بین گه و گاهی کارهای ابرقهرمانانه انجام می دهد اما هنوز
هدف اصلی خودش را پیدا نکرده است. فیلم نیز برای انسانی تر شدن داستان،
اوریجین و روایت گذشتهٔ «آرتور کوری» را به نمایش می گذارد. پسر خشکی،
پادشاه دریا! فیلم دقیقا از روایت داستان عاشقانه پدر و مادر آرتور آغاز می
شود؛ زنی قدرتمند از ناکجا آباد سر و کله اش پیدا می شود و مامور و محافظ
فانوس دریایی ذره ذره به او دل می بندد غافل از آن که همسرش «آتلانا»
خانواده ای در اعماق دریا دارد. این داستان عاشقانه کوتاه در نهایت با به
دنیا آمدن آرتور کم کم، بعد از این که جنبه های انسانی آرتور را به اثبات
رساند، وارد مرحله ای جدید می شود.

اما مثل هر داستان عاشقانه ای همه چی طبق خواسته عاشق و معشوق پیش نمی رود.
مادر مجبور به جدایی تنها فرزندش می شود و پدر مجبور به غم خواری یادگار
همسرش می شود. این قسمت ابتدایی فیلم بود که سعی داشت داستانی عاشقانه را
روایت کند. در قسمت ابتدایی از فیلم بازیگری «نیکول کیدمن» به یکی از
درخشان ترین و با طراوت ترین بازی های فیلم آکوامن تبدیل می شود. در داستان
بعدی واقع در فیلم، شاهد معرفی قدرت های آرتور و شاهد ته دیگ باقی مانده از
زک اسنایدر هستیم که بهترین نحو به روایت داستان فیلم کمک کرده است. اما
این روایت بیشتر به منظور پُر کردن داستان بوده است و می توانست حتی در فیلم
دوم اکوامن نیز اتفاق بیافتد به هر حال جیمز وان تصمیم گرفته که در این
فیلم هر ایده ای که جواب می داده استفاده کند و آن را به رخ طرفداران “کمیک
بوکی” بکشاند غافل از آن که این کارش باعث شلوغی بیش از حد فیلمنامه برای
افراد “غیر کمیک بوکی” شده است.

در این قسمت بازی آقای «یحیی عبدالمتین دوم» خیلی به دل طرفداران می نشیند
و دقیقا همان چیزی است که از او انتظار می رود و همان بلک مانتایی که در
دنیای کمیک دیده بودیم را به نمایش می گذارد. خدا رو شکر بعد از این قسمت
از فیلم، بر خلاف تصورات قبلی، همچنین چیزی که زک اسنایدر در ابتدا در نظر
داشت، با اکوامنی بسیار خوب و وفادار سر و کار داشتیم و آن حالت “خفن بودن”
بی خودی ای که در فیلم های قبلی DCEU که یک چشمه اش را دیده بودیم، کاسته
شده بود.(البته همین تغییر باعث ایجاد مشکل دیگری شده بود که در ادامه به
آن خواهیم پرداخت.) و البته همانطور هم که می دانید جیمز وان سر بعضی از
صحنه های فیلمبرداری فیلم جاستیس لیگ حضور داشته و از اسنایدر مشورت می
گرفته پس وقتی در این فیلم تغییرات مثبتی را می بینیم درک بالای این
کارگردان را به عینه متوجه خواهیم شد. شخصیتی که «جیسون موموآ» در این فیلم
به نمایش می گذارد در نوع خود عالی است و انگار شخصیت خود جیسون موموآ را
به جای آرتور شاهد هستیم. چرا که اگر صفحات مجازی او را دنبال کنید این
شباهت غیرقابل انکار را به طور واضح خواهید دید. (چیزی مثل فیلم ثور
راگناروک که ما بیشتر کریس همسورث را می دیدیم) «امبر هرد» در هیبت «مرا»
نیز بازیگری کاملا متوسطی را به نمایش می گذارد البته با توجه به سابقه اش
می توان گفت جیمز وان شاهکار کرده و بازی خوبی را از این بازیگر بیرون
کشیده است.

رابطهٔ «مرا» و «آرتور» در فیلم کمی تو ذوق می زند، یعنی آنقدری که رابطهٔ
دوستی بین آن ها جذاب در آمده است، رابطهٔ عاشقانه و شیمی عاشق معشوق وارشان
اصلا به دل نمی نشیند این رابطه شدیدا عجیب، ناخوشایند و هول هولکی است و
این برای مخاطبان رابطه ای غریب درآمده است!!! انگار این دو نفر از دو
دنیای متفاوت آمده اند تا بیشتر با هم گپ بزنند تا رابطه عاشقانه برقرار
کنند(به خاطر همین دوستی بینشان جذابیت خیلی بیشتری دارد.) در این بین
«ویلم دفو» به عنوان مرشد اکوامن بازی خوبی را به نمایش می گذارد و حضور او
در فیلم بی ضرر است در کل بازیگری ها در این فیلم مشکلی ندارند و جیمز با
توجه به این که بازیگران را خودش انتخاب نکرده بود بهترین اثر را به مخاطب
تحویل داد. تغییر شخصیت پردازی در آرتور باعث شده چیزی که مدنظر اسنایدر
بوده تغییر کند، لذا شوخی هایی که در فیلم می شود با این که جواب می دهند
اما حالتی جلف و عجیب را به شخصیت اکوامن اضافه می کند و شاید اگر این
تغییر رخ نمی داد بازیگری موموآ نیز حالتی متفاوت به خود می گرفت!

جلوه های ویژه و CGI فیلم با توجه به بودجه محدودی که جیمز وان در اختیار
داشته است نسبتا خوب است اما مشکل اصلی که در آن وجود دارد شلوغی بیش از
حدی است که در آن وجود دارد.

موسیقی متن فیلم کاملا با صحنه ها اتفاقات فیلم جفت و جور می شود و کاملا
فضاسازی لازم را انجام می دهد. هر جا قرار باشد احساسی عمل کند احساسات
مخاطب را برمی انگیزد هر کجا قرار باشد حماسی باشد، حماسی و Epic عمل می
کند. موزیک متن حتی برای شخصیت های فیلم تم خاص خودش را به نمایش می گذارد
یعنی از این به بعد شما هرگاه «آرتور» را ببینید موسیقی اختصاصی اش در ذهن
شما مرور خواهد شد. خلاصه موسیقی متن در این فیلم فوق العاده است و به شخصه
خیلی روی من تاثیر گذار بود.

جدا از شلوغی فیلمنامه، وفاداری موجود در آن به کمیک بوک ها بی نظیر است و
به خاطر همین هم است که می توان ادعا کرد با فیلمی کاملا کمیک بوکی سر و
کار داریم که هر طرفداری از آن لذت خواهد برد و شخص انگار یک رمان گرافیکی
ویدئویی را ورق می زند. اکشن فیلم عالی و با احساس است(برخلاف سوپرمن
اسنایدر)؛ داستان فیلم با توجه به این که ترکیبی از داستان های دنیای کمیک
بوک است و به علت آن که داستان هایی مشابه در سالهای اخیر در دنیای سینما
مشاهده کردیم شاید تکراری به نظر برسد ولی هر طرفدار کمیک بوکی می داند که
اتفاقات درون فیلم پیشینه ای بسیار قدیمی تر از چیزی دارد که در سال های
اخیر در دنیای سینما شاهد آن بودیم. فیلمنامه خودشناسی یک ابرقهرمان بی هدف
را کاملا به رخ مخاطبان می کشاند و تبدیل شدن آرتور به پادشاهی که دنیایش
را نجات می دهد به بهترین نحو به نمایش گذاشته می شود همچنین فیلمنامه با
اضافه کردن پدر «آرتور» با بازی «تمورا موریسون» چاشنی زمینی بود را به آن
میافزاید.(چیزی که اسنایدر با وجود آن نیز نمی توانست آن را به نمایش
بگذارد!!!) مشکلی که در این بین شاید برای افراد عامه به وجود بیاید، فضای
غریبی است که در فیلم وجود دارد؛ اکوامن، فیلمی است که تا به حال نظیرش
وجود نداشته و آن هم به خاطر دنیایی است که در اعماق دریا اتفاق می افتد.
شاید ما با فیلم های محافظان کهکشان با فضای عجیب و غریبی آشنا شده باشیم
اما لحنی که در آن وجود داشت زمینی و قابل درک بود. در فیلم اکوامن به علت
دنیای زیرآب، امپراطوری آتلانتیس، نژاد های مختلف زیر آب و شگفتی های موجود
در آن ممکن است باعث شود حسی عجیب و دور از واقعیت به شما القا شود ولی این
اصلا یک مشکل محسوب نمی شود و مطمئنا در فیلم های بعدی با توجه به این که
با این فضا آشنا شدیم ارتباط بیشتری برقرار خواهیم کرد.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *