نقد بررسی کامل انیمیشن آخرین داستان

[ad id='39844']

[quote]با بررسی انیمیشن آخرین داستان خدمت شما عزیزان هستیم با ما همراه باشید[/quote]

 

انیمیشن آخرین داستان در ادامه کمیک‌های جمشید آغاز می‌شود. دوران پادشاهی جمشید، دوران طلایی تاریخ اساطیری ایران است. مرگ از میان مردمان برم‌خیزد و گرسنگی و تشنگی بر می‌افتد. جمشید اسطوره‌ای است که از فر ایزدی برخوردار است (به بیان راحت‌تر می‌توان آن را یک قدرت الهی دانست. فر یک فروغ ایزدی است که به دل هر کس بتابد از همگنان خود برتری می یابد) و در راه ساخت اولین آرمانشهر بشری یعنی جمکرد تلاش بسیار می‌کند. داستان جمشید با این جملات آغاز می‌شود و بر اساس افسانه‌ها، به سقوط او ختم می‌شود. آخرین داستان در همین‌جا آغاز می‌شود.

جمشید که تکبر و غرور تمام زندگانی‌اش را فرا گرفته و از ایزدان روی برگردانده، به دیوها حمله می‌کند و این موضوع که برخلاف عهد و پیمان میان او و این موجودات است، منجر به جنگی بزرگ می‌شود. سربازان جمشید و دیوها با یکدیگر می‌جنگند و در نهایت جمشید از سرزمین خود می‌رود و فرمانروایی را به مرداس می‌سپارد. مرداس اما چند روز بعد می‌میرد و فرزندش ضحاک پادشاه ایران می‌شود و یگانه دختر جمشید به اسم شهرزاد را در قصر محبوس نگه می‌دارد چرا که به او علاقه خاصی دارد. ضحاک اما با اهریمن عهد و پیمان می‌بنند و به واسطه این پیمان، دیوها سربازانش می‌شوند.

او دستور می‌دهد تا مالیات را دوبرابر کنند و اگر مردم نمی‌توانند این مالیات را بپردازند، پس باید جوانان خود را برای کار به قصر بفرستند. این کار او باعث اعتراضات مردم شده و زمانی که او ار سربازانش می‌خواهد که فرزندان نوزاد مردم را برای خوردن مغزشان به کاخ بیاورند، اعتراضات گسترده می‌شود. کاوه آهنگر سردمدار این اعتراضات است و با کمک فرزندش روزبه و دیگر مردمان قصد دارد تا بر علیه پادشاه قیام کند..

دقایق اولیه آخرین داستان با نماهایی POV شروع می‌شود و این موضوع می‌تواند علاقه تیم سازنده این اثر به بازیسازی را نشان دهد و البته خلاقیت آنها را. این صحنه‌ها در انیمیشن سازی بدیع هستند و آغاز کوبنده انیمیشن آخرین داستان از دید یک سرباز در میان جنگ انسان‌ها و دیوها، نویدبخش اثری حماسی-اکشن است و خوشبختانه این ریتم تا پایان انیمیشن همراه آن باقی می‌ماند. حفظ ریتم در طول مدت زمان انیمیشن از جمله موارد بسیار سختی بوده که فیلمنامه از پس آن برآمده و با وجود مدت زمان نسبتا طولانی اثر، کم پیش می‌آید که بیننده احساس خستگی کند.

سینمای ایران همیشه از کمبود فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای رنج برده است. حال اگر بخواهیم در حوزه نوپای ساخت فیلم‌های سینمایی انیمیشن به دنبال فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای باشیم، اوضاع بسیار بغرنج‌تر به نظر می‌رسد. فیلمنامه انیمیشن آخرین داستان برداشتی آزاد از افسانه‌های مختلف ایران زمین است. نویسنده و کارگردان اثری یعنی اشکان رهگذر (که موسس استودیو سازنده فیلم هم هست) با ذکاوت و دانش خود نسبت به متون نوشته شده درباره این اساطیر در منابع مختلف، داستان را تعریف می‌کند و گرچه در بسیاری از جهات با خود اساطیر باستانی تفاوت‌های فاحشی را به وجود می‌آورد، اما داستانی جذاب را با بازنویسی این اساطیر به سبک خود می‌کند.

اشکان رهگذر به جای اینکه به تکرار بازگو کردن داستان‌ها دست بزند، خلاقیت از خود نشان داده و جذابیت‌هایی را به داستان افزوده که آن را امروزی‌تر کند و البته هیجان انگیزتر. داستانی که او نوشته شاید به مذاق برخی از میهن‌پرستان دوآتشه و باستان‌شناسان خوش نیاید، اما در حقیقت تخلصی ماهرانه از کتب مختلفی چون شاهنامه، بندهش، وندیداد و اوستا و… است.

البته ناگفته نماند که این تخلص، در برخی از جاها به بیراهه رفته است. شاکله اصلی داستانی که از نو آفریده شده، هسته بسیار زیبایی دارد اما پرداخت به آن در برخی جاها درست صورت نگرفته است. به نظر می‌رسد حجم زیاد محتوای اسطوره‌های داخل داستان باعث شده که نویسنده بسیاری از موارد را از قلم بیندازد و یا با تصور بر اینکه لابد مخاطب این چیزها را می‌داند، از گفتن‌شان حذر کرده است. مثلا با اینکه اشارات کوتاهی به ماجرای شانه‌های ضحاک و چرایی خوردن مغز مردمان می‌شود اما به هیچ وجه این موضوع واکاوی نمی‌شود و برای مخاطب ناآگاه به این موضوع، قطعا گمراهی به همراه می‌آورد.

فیلمنامه در بخش‌هایی هم با شتاب عمل می‌کند و از روی برخی المان‌های مهم داستانی به سرعت می‌گذرد. این موضوع احتمالا برای کاهش مدت زمان انیمیشن صورت گرفته (همین نسخه فعلی هم چیزی حدود دو ساعت است که فراتر از حالت عادی اکثر انیمیشن‌های دنیاست) ولی باعث شده که یک سوم پایانی نسبت به آغاز داستان گیج کننده‌ باشد. حقیقتش را بخواهید به وضوح مشخص است که نویسنده می‌خواسته داستان را در بخش‌های انتهایی زودتر به سرانجام برساند و نوع روایت آن را نسبت به شروع ماجرا، سرسری رد کرده است.

شخصیت‌های بسیاری از دل ۴ جلد کمیک جمشید در انیمیشن آخرین داستان حضور دارند که مهم‌ترین آنها وزیر ارشیا (یک شخصیت خلق شده توسط خود نویسنده انیمیشن که در اساطیر باستانی وجود ندارد) است. کاراکترهایی چون شهرزاد، جمشید، ضحاک و مرداس و… نیز پیش‌تر در کمیک‌ها حضور داشتند و اگر آنها را خوانده باشید و بعد به دیدن انیمیشن بنشینید، حس و حال بسیار جالبی پیدا خواهید کرد. این اولین بار است که در ایران کاراکترهایی از دل کاغذهای یک کتاب مصور روی پرده سینما جان می‌گیرند و این موضوع به شدت هیجان انگیز است.

خشونتی که در انیمیشن وجود دارد شاید در نگاه اول کمی ترسناک باشد اما کاملا بجاست. چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید، اساطیر باستانی همه ملل‌ها آکنده از مسائل خشن هستند و اوج این موارد را می‌توان در بازی God Of War که برگرفته از اساطیر یونان (و یا نسخه جدید آن، برگرفته از اساطیر نورث) است دید. داستان و فضای این روایت مستلزم خشونت حاضر در انیمیشن بوده و تیم سازنده بدون خودسانسوری اثر خود را به کاری ارزشمند تبدیل کرده‌اند که شاید دیدن آن برای بچه‌های زیر ۱۲ سال،لااقل بدون حضور والدین، چندان منطقی نباشد.

شخصیت پردازی در انیمیشن آخرین داستان، برخلاف فیلمنامه چندان قابل تعریف نیست و این مشکل اصلی انیمیشن است. نویسنده برای قهرمان پروری کاراکترهای خود چندان وقت نمی‌گذارد و نمی‌تواند آن چیزی که در ذهنش بوده را درست به فیلم بیاورد. ضحاک قرار است یک شبه ضد قهرمان باشد ولی عملا یک شخصیت مقوایی است و نشان دادن خاطرات و توهماتش نمی‌تواند کمکی برای به یاد ماندنی شدنش بکند. آفریدون هم که قهرمان اصلی قصه به شمار می‌رود از المان‌های قهرمانی آنچنان چیزی در چنته ندارد و طراحی‌اش (با کمال تعجب) برخلاف سایر کاراکترها ویژگی خاصی ندارد که بتواند او را متمایز کند. شخصیت‌هایی چون ارشیا و شهرزاد و… هم به واسطه دوبلورانشان به دل می‌نشینند وگرنه شخصیتهایی هستند که عمقی ندارند و این نقطه ضعف در پردازش کاراکترها گریبانگیر آنها هم شده است.

صداپیشگانی که در انیمیشن آخرین داستان حضور داشته‌اند، همگی از ستارگان سینما هستند. این جمع از بازیگران به گفته سازندگان این مجموعه با تیم آنها همراه شده‌اند و تقریبا هیچ یک از گزینه‌های مدنظر گرفته شده به استودیو هورخش نه نگفته است. حدس می‌زنم دستمزد چندانی هم در کار نبوده و این ستارگان وطن دوست، با عشق و علاقه خود وارد روند ساخت این انیمیشن شدند و انصافا اکثر آنها از جان و دل مایه گذاشته‌اند. گل سر سبد صداپیشگان پرویز پرستوی است که سابقه دوبلوری در انیمیشن را پیش‌تر هم داشته و شخصیت ارشیا و تن صدایش را به زیبایی خلق می‌کند.

لیلا حاتمی که نقش راوی و البته شهرزاد را بر عهده دارد هم صدای خود را به این انیمیشن قرض داده و توانسته به زیبایی داستان را برای بینندگان تعریف کند. حامد بهداد هم نقش منفی ماجرا را برعهده دارد و صدایش را به ضحاک قرض داده است. نام‌های دیگری چون حسن پورشیرازی، اشکان خطیبی، بیتا فرهی، شقایق فراهانی، ملیکا شریفی نیا، زهیر یاری، باران کوثری، بانیپال شومون و فرخ نعمتی هم در لیست صداپیشگان به چشم می‌خورند که اکثرشان کار خود را به درستی و تعداد معدودی از آنها هم با ناشی‌گری کارشان را انجام داده‌اند. در مجموع اما می‌توان گفت بخش صداپیشگی انیمیشن آخرین داستان نمره نسبتا کاملی دریافت می‌کند و این بخش با آوازهای بی‌نظیری که در طول مدت انیمیشن پخش می‌شود هم تکمیل می‌شود.

جدا از آوازها، موسیقی انیمیشن نیز حماسی خلق شده و به شدت با حال و هوای داستان جور در می‌آید. کریستف رضاعی (که در عالم سینما بسیار گزیده کار می‌کند) رسالت خود را در قبال این اساطیر به درستی انجام داده و آهنگ جادویی‌اش می‌تواند تا مدتها در ذهن تماشاگر باقی بماند. آهنگ تیتراژ آخر انیمیشن هم اثری است از استاد شهرام ناظری که می‌تواند حجت این بخش را تمام کند. علی رحیمی نوازنده دف و فرید الهامی نوازنده تنبور این قطعه هستند که با پیشنهاد کریستف رضاعی، آهنگساز این انیمیشن شکل گرفت.

سبک و سیاق طراحی آخرین داستان به شدت یادآور کمیک‌های همین مجموعه، به ویژه دو جلد آخر آن است. انیمیشن آخرین داستان به صورت دوبعدی ساخته شده و انیماتورها به زیبایی هرچه تمام‌تر کار خود را انجام داده‌اند. آنها با توجه به بودجه و امکاناتی که در کشور برایشان فراهم بوده توانسته‌اند اثری در حد و اندازه استانداردهای جهانی بسازند و کاملا مشخص است که اگر با بودجه و امکانات بهتری برخوردار بودند، می‌توانند یک انیمیشن هالیوودی به تمام معنا بسازند و چیزی از آنها کم نداشته باشند. کیفیت در حال حاضر انیمیشن هم دست کمی از این استانداردهای جهانی ندارد و فقط در صحنه‌های عظیم نبرد کم و کاستی‌هایی دیده می‌شود که می‌توان کاملا از آنها چشم پوشی کرد.

انیمیشن آخرین داستان مسیر بسیار بلند و طولانی را برای رسیدن به سینماها طی کرده و قرار است در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در کنار دو انیمیشن دیگر برای اولین بار در سالن‌های سینمای کشور اکران شود. تیم سازنده این اثر،‌استودیو هورخش سابقه خوبی در امر بازیسازی داشته و این بار توانایی انیماتورهای خلاق خود را در زمینه ساخت یک انیمیشن سینمایی بلند محک زده است. صنعت انیمیشن در کشور رو به رشد است و اوضاع با چندین سال پیش کاملا فرق کرده و به نظر می‌رسد که ایران و تولیدکنندگان ملی با حمایت‌های مردمی می‌توانند از این صنعت میلیاردی در جهان، سهمی داشته باشند.

چیزی که بعد از دیدن انیمیشن آخرین داستان به مخاطب دست می‌دهد، یک حس خوب است از اینکه بالاخره اثری حدودا درخور و شایسته درباره اساطیر ایران ساخته شده است؛ شاید نکات ضعف فیلمنامه برای عده‌ای خیلی پررنگ به چشم بیاید اما در کل با اثری روبرو هستیم که توسط عده‌ای جوان هنرمند و خوش ذوق ساخته شده که می‌تواند در مارکت جهانی هم حرفی برای گفتن داشته باشد.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *