[quote]با بررسی فیلم دیدن این فیلم جرم است در جشنواره ۳۷ فیلم فجر خدمت شما عزیزان هستیم با ما همراه باشید [/quote]
دیدن این فیلم جرم است نسخه آپدیت شدهای از فیلم آژانس شیشهای به شمار میرود که در آن حاج کاظم کارکنان یک آژانس هواپیمایی را گروگان گرفته بود تا حقش را بگیرد و در اینجا یک جوان بسیجی آتش به اختیار، میخواهد حق ناموس وطنش را از یک شهروند انگلیسی-ایرانی بگیرد. تفاوت بین این دو فیلم در نگاههای دو کارگردان است (هرچند ناگفته نماند حاتمی کیای امروزی با حاتمی کیایی که آژانس شیشهای را ساخت زمین تا اسمان فرق میکند) در فیلم آژانس شیشهای مذاکرات منطقیتری را مشاهده بودیم و کارگردان دائما قهرمانش را به سمت تفنگ در دست داشتن پیش نمیبرد، اما زهتابچیان در فیلمش طوری وانمود میکند که حلال همه مشکلات تفنگ برداشتن و اسلحه کشیدن روی مخالفین است.
زهتابچیان یک قهرمان ارزشی و بسیجی را کاراکتر اصلی فیلم خود کرده و دیالوگهایی شعارگونه که بیشتر شبیه به پستهای تلگرامی میمانند را از دهان او به تمامی نهادها و بدنه دولت و حاکمیت نثار میکند؛ حتی به ولایتمدارهایی که زیر پرچم ولی به هر کثافتکاری دست میزنند. شنیدن این دیالوگها در فیلمی که در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب ساخته شده، عجیب است و به نظر میرسد انقلاب و افکار سینماییهای انقلابی با چندسالی تاخیر وارد چرخه زحل خود میشود
دیدن این فیلم جرم است با مطرح مضامین روز و به باد انتقاد گرفتن آنها، فیلمش را بیش از پیش در دل تماشاگر جا میدهد؛ مضامینی چون تجاوز به کودکان ایرانی در عربستان و یا چپاول کردن میلیاردها پول و ژن خوب و… که این روزها در هر جای ایران و در هر رسانهای صراحتا از آنها صحبت میشود و کسی جوابگوی آنها نیست. امیر (قهرمان فیلم) به دنبال پاسخ است و بارها در طول فیلم ادعا میکند که از حق خود گذشته اما نمیتواند از حق دختران سرزمینش بگذرد و حتی راضی میشود که شهروند انگلیسی دستگیر شده از پایگاه برود، به شرط اینکه یک مقام دولتی به او سیلی بزند. خواستههای امیر همگی حول خشونت میچرخند و بسته به نوع نگاهی که تماشاگر به مسائل سیاسی دارد، میتواند به دل او بنشیند یا اینکه او را مخالف حرفهای امیر کند.
قهرمانان فیلم آنارشیست به تمام معنا هستند و حتی تصمیم میگیرند که اگر پلیس ضدشورش و امنیت خواست مقابل آنها بایستد، وارد کارزار جنگ شوند. فیلم به زیبایی ماجرای درافتادن چندین نهاد امنیتی و دفاعی مملکت را به تصویر میکشد و انتقاداتی که از وزارت اطلاعات و خودیها میکند گرچه شعاری است اما حرف دل بسیاری از مردم بوده و برای همین تبدیل به اثری عامه پسند میشود.
باید اعتراف کرد که اصولگرایان و دلواپسان بعد از سالها ساخت فیلم و کلیپ و… که فقط خودشان از آنها استقبال میکردند، در چند سال اخیر رگ خواب مردم را پیدا کردهاند و آثاری میسازند که در آن هم حرفهایشان را میزنند و هم فیلمی هیجان انگیز و مردمی از دل آن بیرون میآید که با استقبال خوبی از سوی ملت مواجه میشود. این تفکر پشت ساخت این فیلمها وجود دارد و متاسفانه در ورای فیلم «دیدن این فیلم جرم نیست» این تفکر اینجوری تعریف شده که همه نهادهای نظام دچار الودگی سیاسی شدهاند و تنها بسیج است که خالص مانده و هنوز مردان خدا در آن فعالیت میکنند.
بسیاری نظر بر این دارند که اگر به بهانه سانسور و خفقان در سینما، آثار سیاسی نساخت و کنج خانه نشست، عملا هیچ کاری نکردهایم. زهتابچیان این شهامت را داشته که سالها دنبال مجوز فیلمش برود و حرفش را با وجود ترس از ممیزیها بزند؛ اگرچه بخت و اقبال با او همراه بوده و حوزه هنری پشت فیلم درآمده و بیشک اگر این سازمان در تولید فیلم نقشی نداشت به هیچ وجه فیلم ساخته نمیشد.
با دیدن این فیلم دلمان میخواهد که تمام جناحها بتوانند با همین صراحت حرفشان را بزنند و وقتی که اجازه اکران به این فیلم داده میشود و بعد از گذشت سالیان سال همچنان آثاری مثل آشغالهای دوست داشتنی اجازه اکران ندارند؛ میتوان چه نتیجهای گرفت؟ دیدن این فیلم جرم نیست نشان میدهد که اصولگرایان به ضعفهای سیستم و حاکمیت اجحاف دارند و صدای افراطیترینشان هم بابت این موضوع درآمده و نگاه انتقادشان هم صرفا به دولت نیست (در اینجا شاهد جدال همیشگی دولت و حکومت نیستیم) بلکه نگاهی انتقادی و کلی به تمام سیستم وجود دارد.
[ad id='39844']