[quote]با بررسی فیلم یلدا با بازی بهناز جعفری و فرشته صدرعرفایی در جشنواره فجر خدمت شما عزیزان هستیم با ما همراه باشید[/quote]
فیلم با پلانهای هوایی از نمای برج میلاد و خیابانهای تهران آغاز میگردد، تا موقعیت جغرافیایی خود را به روشنی مشخص کند. قرار است به قصه یکی از آدمهای این شهر بپردازیم که به فضای رسانه میرود و زندگیاش را بازگو میکند. میتوان چنین برداشت کرد که حسی از گرفتار بودن در ترافیک خیابانها از ابتدا در درونمان نهادینه میشود تا این حس در فضای پشت صحنه برنامه تلویزیونی، جایی که همه چیز زیر نظر گرفته شده است و مریم خود را در قاب دوربینهای یک برنامه زنده گرفتار میبیند، ادامه پیدا کند. دوربین روی دست با تلفیق نور پردازیهای کم مایه، حسی از اضطراب و خفگی را در دل مریم ایجاد میکند که به نظر میرسد طلب بخشش آن هم در مقابل دوربین یک برنامه زنده، به هیچ عنوان برای او کار سادهای نیست. آن وقت است که مسیر سی دقیقه ابتدایی فیلم به راضی کردن مریم میگذرد. مادر با انگیزه نجات دخترش، و مسئول برنامه با نیت پخش برنامهای جذاب.
وقتی با مجری و فضای برنامه که نام آن را لذت عفو گذاشتهاند روبرو میشویم، به تدریج رگههایی از فضای هجو آمیزی را که فیلمساز پیش گرفته است در مییابیم. فیلم اساسا قرارداد میکند که این برنامه کاملا ساختگی است و در حال و هوای رئال نباید به آن نگریست. مسئول برنامه مدعی آن است که با اجرای چنین برنامهای میتواند امثال این دختر را نجات دهد. ما شاهد هستیم که در طول فیلم کوچکترین حرکات مجری برنامه را به او گوشزد میکند و تاکید مداوم بر این اقدام او در جهت تاکید اصلی فیلمساز است. مسعود بخشی ما را بیش از هر چیز متوجه فضای پشت صحنه چنین برنامههایی میکند که در صدا و سیما نیز شاهد آن بودهایم.
ما در حالت عادی با اتفاقاتی که در پشت صحنه این برنامهها رخ میدهد بیگانهایم و حال وقتی که او دوربین خود را به اتاق فرمان میبرد، متوجه دوگانگی حاکم بر فضای مقابل و پشت دوربین این برنامهها میشویم. جالب اینجاست که در فضای استودیو نیز شخصیتها به گونهای با یکدیگر جر و بحث میکنند که انتظارش را در یک برنامه زنده واقعی نداریم. شاید فیلمساز نشان میدهد که واقعیت چنین برنامهای این است که شخصیتها جلوی دوربین خود واقعیشان باشند و نه آن چیزی که در برنامههای ساختگی بیرون از فیلم سراغ داریم. کما اینکه در جایی از فیلم که یک بازیگر را به عنوان مهمان وسط چنین ماجرایی دعوت میکنند ، بازیگر در دیالوگی تاکید میکند که میخواهد خود واقعیاش باشد.
همچنین هجوی دیگر آنجا است که مجری برنامه ماجرای رضایت گرفتن را به صورت یک مسابقه پیامکی اعلام میکند. گویی رسانه، زندگی این آدمها را به مثابه یک بازی سرگرم کننده و هیجان انگیز ارائه میدهد. حتی پلانهایی را هم شاهد هستیم که چند مرد هنگام تماشای این برنامه، پیش بینی رضایت را هم میکنند. فیلم از جهت چنین اشاراتی فیلمی هوشمندانه است.
[ad id='39844']