بررسی و نقد فیلم اسرائیلی پناهگاه گلشیفته فراهانی

[ad id='39844']

فیلم اسرائیلی پناهگاه گلشیفته فراهانی

گلشیفته فراهانی نقش همسر سابق رهبر حزب الله را بازی می‌کند که یک مامور موساد، مسئول محافظت از او می‌شود.
فیلم “پناهگاه” آخرین ساخته اران ریکلیس اقتباسی از روی کتابی به نام «ارتباط» است و یک تریلر جاسوسی محسوب می شود.
به گزارش سینماتیتر، داستان فیلم درباره‌ی نائومی مامور موساد است که دو سال را در عزا و سوگواری همسرش گذرانده. همسری که جلوی گلوله‌ای را گرفته که قرار بوده به نائومی اصابت کند.
پس از گذشت دو سال بازنشستگی او دوباره به کار بازمی‌گردد. او را به هامبورگ به خانه‌ی امنی می‌فرستند تا از دارایی مهمی محافظت کند. این دارایی مونا(گلشیفته فراهانی) است.
مونا که همسر سابق رهبر حزب‌الله، نایم است پس از پشت کردن به همسرش و برای رسیدن به زندگی جدیدی در کانادا که قولش را به او داده‌اند چهره‌اش را تغییر می‌دهد و فرار می‌کند.
اما همه‌ی این‌ها تنها زمانی می‌تواند اتفاق بیافتد که او بتواند به مدت دو هفته از دست دوستان قدیمی‌اش که حالا قصد گرفتنش را دارند قسر در برود.

 

 

 

نظرات مردم درباره بازی گلشیفته فراهانی در فیلم پناهگاه

 

۱ . اتفاقات خوبی که برای گلشیفته میفته نشان میده که چقدر راه برای رسیدن به رویاهامون درکشورمون غیر هموار وشاید مسدوده و پتانسیل طبقه اجتماعی در کمال تاسف نابود شده وبه روز مرگی و رفاه طلبی رسیده

 

۲ .  او مثل بسیاری از هنرمندان وطنی نبود که به نظام و حکومت بد و بیراه میگن , اما در خفا از چلوکباب نظام تناول می کنن !! . او پای اعتقاداتش ایستاد . حالا ممکنه اعتقادات و سبک زندگی او را قبول داشته باشیم یا ممکنه قبول نداشته باشیم . اما باید اقرار و اعتراف کنیم که او از بسیاری از سلبریتی های وطنی , حداقل صادق تر و انسان تر بوده و هست .

 

۳ . سنتوری مزخرفی بیش نبود که فقط اهنگهای چاوشی باعث دیده شدنش شد. گلشیفته در ایران فقط بوتیک.
حالا اونور با جیم جارموش کار کرده و همین بس برای اثبات موفقیتش. به کوری چشم اونهایی که همه چیز رو در انحصار نگه داشتند حتی انسان و انسانیت رو. اینجا کره شمالی نبود. شادمهر گلشیفته فلانی و فلانی رفتند و موفقند.
وطن اونجاس که دل خوشه

 

۴ . چرا ننوشتین فیلم محصول اسراییله؟؟واقعا روز به روز در حال درخشیدنه با این نقشهای شاهکارش

 

 

۵  . میم مثل مادر.بوتیک.اشک سرما.سنتوری.خاطراتی که خراب شد.هرکسی زندگی شخصی ش به خودش ربط داره ولی هرکسی هم میتونه ازیکی که یه زمانی دوستش داشت بدش بیاد.متنفرباشه یاهراحساس منفی.ارنه پاپاس بازیگری یونانی خارج ازهالیوود بودکه درفیلم های اروتیک هم بازی کرده بود.ولی بافیلم محمدرسول الله ونقش هنددرتاریخ سینماماندگارشد.گل شیفته باسیاهه ای ازفیلم های انسانی وهنری روندی معکوس رفت.شدمدل برهنه ورقاص فیلم های درجه سه.خورش آلووسنگ صبوروفیت بامحسن نامجو.

 

۶  . گلشیفته باعث افتخار ایران هست
و متاسفم براى افرادى که میگفتن گلشیفته از وقتى از ایران رفته سوخته
امثال جیرانى و عرب نیا
بابا طرف اونجا داره با جیم جارموش و جانى دپ و نیکول کیدمن کار میکنه
اگه ایران بود تهش باید تو فیلم هاى نفتى بدون مخاطب کار میکرد
اخرش هم به جرم شرکت تو جشن تولد باباش ممنوع الکار میشد

 

 

 

بررسی فیلم پترسون فیلم قبلی گلشیفته فراهانی

 

خوب یا بد – با کات فراوان بر نماهایی از یک سگ ، حتی بیشتر از آن چه که در کمدی موقعیت های دهه ی پنجاه میدیدم- «پترسونِ » جیم جارموش قصیده ای است منحصر به فرد به زندگی منظوم، هارمونی خانگی و شعر بعنوان چیزی ارزشمند.این اثر بی ادعا و خاص در شهر کهنه ی نیوجرسی اتفاق می افتد که شخصیت های مهم زیادی از آن سربرآورده اند.این اثر آرام و بطرزتعجب آوری غیردراماتیک لذت پنهانی را به طرفداران این کارگردان کهنه کار نیویورکی که همواره راه خود را رفته، میدهد.حضور آدام درایور در بالای لیست بازیگران به فیلم در باکس آفیس کمک چندانی نمیکند، اما به آمازون برای فروش خانگی فیلم اعتبارمیبخشد.

بمانند فیلم قبلی جارموش « فقط عاشقان زنده میمانند» (یکی از ورودی های بخش مسابقه ی جشنواره ی کن و از بهترین و شخصیترین آثار او) که داستان دو شخصیته ای درباره ی یک زن و شوهربود ، پترسون نیز گرفتار نمایش سعادت پیله مانند زناشویی است. داستان که به مدت یک هفته درهوای آرام پاییزی اتفاق می افتد( اگر داستان در زمستان یا تابستان اتفاق می افتاد ، لحن کاملا متفاوتی بخود میگرفت) به فصل های روزانه ای تقسیم شده که با نمایی بدیع از زوج روی تخت ، بیدارشدن پترسون در ساعت ۶:۱۲ بدون زنگ ساعت و زمزمه های عاشقانه ی لارا(گلشیفته فراهانی) آغاز میشود.

همانطور که در سایر آثار کارگردان نیز دیده میشد ، در این فیلم نمایش بت واره ی وسایل خانگی دیده میشود- زیبایی جعبه کبریت های آبی و کیفیت وسایل محصور نقش مهمی را در اینجا ایفا میکنند-و زندگی این زوج در سادگی خاصی نمایش داده میشود.پترسون( هم نام شهری که در آن زندگی میکند) از خانه ی ساده اش پیاده به محل کار میرود، اتوبوس شهری را میراند، ناهارش را از ظرف غذا برمیدارد و درحالی که سگش ماروین را با خود دارد برای نوشیدن مشروب به بار نزدیک خانه شان میرود.لورا پروژه های خلاقه ی مختلف خود را در خانه دنبال میکند که شامل تبدیل شدن به یک خواننده ی کانتری ، پختن کیک فنجانی و تزئین کردن قفسه ها با طرح های دایره ای سفید و سیاه و دیگر اشیائ است.

پترسون حقیقتا فردی کاملا معمولی است بجز این که میتواند از بخش های مختلف روزهای تکراری زندگیش برای شعر گفتن استفاده کند: قبل از شروع شیفتش پشت فرمان مینشیند، اشعار در هنگام رانندگی به ذهنش می آیند و موقع ناهار بیششتر هم میشود.آثار او ( که توسط ران پجت نوشته شده ) اکثرا راجع به زندگی روزمره است و متناوبا شامل مشاهدات اتفاقی و آشکار او هستند که فاقد قافیه اند و چندان قابل توجه نیستند اما نمیتوان بکلی آنها را نادیده گرفت.

نکته این است که اشعارش او را حفظ میکند ، حتی به او هویت میبخشد.او چندان ادعای شاعری ندارد، انگیزه ای برای انتشار اشعارش ندارد و هیچ یک از مظاهر بیرونی یک “هنرمند ” در او دیده نمیشود، با اینحال لورا او را تشویق به چاپ آثارش میکند.

مشروب فروشی کرنر ، مکانی آرام با مشتریان غالبا سیاه پوستش، نقش میزبانی را برای درام های شخصی بازی میکند که قابل توجه ترین آنها داستان عشق یکطرفه ای است که منجر به اسلحه کشی میشود و پترسون منفعل نیز درگیر ماجرا میگردد. وقتی به خانه میرود ، همسرش همیشه منتظر اوست ، و آزاردهنده ترین جنبه فیلم تملق های آزاردهنده و رفتار پرحرارت و صمیمانه ی لورا است. ممکن هست که بخواهیم جنبه ی مثبت قضیه را درنظر بگیریم اما شادی بی تزویر این زن میتواند بشدت افسرده کننده شود.جای تعجب است که چرا هیچ دوست یا شغل بیرون از خانه ندارد و چطور او و همسرش با درامد حاصل از رانندگی اتوبوس زندگی میکنند.

پترسون در نهایت صدمات روحی نه چندان جدی را تجربه میکند که لحن فیلم را اندکی تغییر میدهد و با اینکه به سختی میتوان آنها را اوج های دراماتیک نامید، دو سکانس متاخر خیلی خوب، حس علاقه و وابستگی مرد به شعر را عمیق تر میکند.در یکی از این سکانس ها با دختر ده ساله ای برخورد میکند که شعرهایش را برای او میخواند و در دیگری بازدیدکننده ای ژاپنی با او مکالمه ای برقرار میکند. مرد ژاپنی ( ماساتوشی ناگاسه) خودش یک شاعر و استاد دانشگاه هست که ترجمه ی ژاپنی از حماسه ” پترسون”ِ ویلیام کارلوس ویلیام را با خود دارد ( بله، شاعر نیز یکی دیگر از متعلقات نیوجرسی است) و نادانسته جرقه ای که پترسون بدان نیاز داشت را برای او ایجاد میکند.

اجرا ها در طول فیلم درست ، بی تکلف و بی ادعا هستند.حال آنکه عناصر بصری ، جدای از طراحی های خانگی مفصل لارا، بی تجمل اند و سبک مخصوص کارگردان ، کمتر در آنها دیده میشود.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *