بررسی و نقد داستان فیلم بدون تاریخ بدون امضا وحید جلیلوند

[ad id='39844']

 

خلاصه داستان:

سایت مووی مگ : دکتر نریمان ( امیر آقایی ) پزشکی است که پس از تصادف با موسی ( نوید محمد زاده ) و خانواده اش ، از آنها می خواهد که به درمانگاه بروند اما موسی از این اقدام سرباز می زند و…

 

کارگردان :

وحید جلیلوند : متولد شهر تهران است و فعالیت های هنری اش را از سن ۱۵ سالگی با تئاتر آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۳ موفق شد در مجموعه « دام اعتیاد » به ایفای نقش بپردازد و پس از آن نیز در زمینه های مختلفی از جمله گویندگی، مجری گری و ساخت مستند به فعالیت پرداخت. « چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت » اولین فیلم بلند سینمایی وحید جلیلوند محسوب می شود و حالا او با « بدون تاریخ ، بدون امضاء » به موفقیت های بیشتری در سینما دست یافته که از جمله آن دریافت جایزه « افق های نو » در هفتاد و چهارمین دوره جشنواره ونیز اشاره کرد.

درباره فیلم « بدون تاریخ، بدون امضاء » :

فیلمنامه اثر جدید وحید جلیلوند را می توان در نگاه نخست یک رونوشت نسبتاً کامل از « جدایی نادر از سیمین » اصغر فرهادی است. فیلمنامه ای که حتی در بحران سازی نیز مسیری را طی می کند که فرهادی در فیلم موفق طی کرده بود. در اینجا نیز بحران شکل گرفته بر پایه شک و تردید هایی است که منجر به ایجاد فاجعه می گردد. فاجعه ای که البته منطق آن در اثر فرهادی سبب موفقیت جهانی اثر مذکور گردید اما در فیلم جدید وحید جلیلوند، فیلم دقیقاً از همین نقطه ضربه می خورد.

شخصیت اصلی فیلم یعنی دکتر نریمان، پزشکی است که فیلم تاکید بسیار زیادی بر ویژگی انسانی او دارد. دکتری که بر اثر یک اتفاق ناخواسته، وارد زندگی خانواده ای می شود و در این راه تمام تلاش خود را به کار می بندد که متوجه شود آیا گناهکار است یا فاجعه رخ داده ارتباطی به او ندارد. وحید جلیلوند تا زمان طرح موضوعات و به تصویر کشیدن آن در داستان، تا حدی توانسته از عنصر تعلیق به درستی استفاده نماید و حس کنجکاوی تماشاگر را زنده نگه دارد. تماشاگر تا نیمه داستان همواره با دکتر نریمان همراه می شود تا حقیقت را بیابد و البته با غم آدمهای فیلم، اندوهگین شود. اما ایرادات اصلی « بدون تاریخ، بدون امضاء » از نیمه دوم آغاز می گردد.

در نیمه دوم عطش یافتن حقیقت توسط دکتر نریمان رفته رفته رنگ می بازد و بیشتر به یک تسویه حساب شخصی با خود مبدل می گردد. شخصیت اصلی داستان زمانی که متوجه می شود میزان ارتباط او با فاجعه رخ داده در حداقل ممکن است و فیلم هم تمام شرایط ممکن را برای رفع سوءظن نسبت به دکتر در اختیار مخاطب قرار می دهد، باز هم راضی به رضایت دادن و بازگشت به زندگی طبیعی خود نیست و به یکباره دچار فوران احساسات فرا انسانی می گردد و قصد دارد به هر نحوی فاجعه را به گردن بگیرد تا از این طریق بتواند وجدان خود را آرام نماید!

با توجه به رویکرد دکتر نریمان، به نظر می رسد که وی می بایست دلیل محکمی به جهت تاکید غیر طبیعی خود بر فداکاری داشته باشد و احتمالاً این مسئله می بایست ریشه در گذشته این شخصیت و مشخصاً اتفاقی خاص می داشت، اما فیلم از ارائه توضیحات درباره این شخصیت خودداری می نماید و تصمیم می گیرد صرفاً او را در محیط های بسته و در حالی که متفکر است ( و هیچ زمان هم مشخص نمی شود که تفکر او از چه باب است ) به تصویر بکشد. شاید بهتر می بود که فیلم دلایل بهتری برای رفتارهای عجیب دکتر نریمان به مخاطب ارائه می کرد تا تناقضات درباره او به حداقل ممکن برسد.

اما فیلم نقطه قوتی هم دارد و آن بازی بسیار خوب نوید محمد زاده در نقش موسی است. نقشی که از زیاده گویی مبراست و در اینجا نوید محمد زاده به خوبی توانسته هنر بازیگری خود را به نمایش بگذارد و در نقش پدر درمانده ای که از هر طرف تحت فشار عصبی است، بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارد. بازی بسیار خوب نوید محمد زاده باعث شده تا ضعف های فیلم به مراتب کمرنگ تر از آنچه که هست، به تصویر کشیده شود. بازی امیر آقایی در نقش دکتر نریمان نیز قابل قبول و باورپذیر است؛ البته به شرط آنکه بتوان تناقضات شخصیت او را کنار گذاشت! در این میان بی خاصیت ترین شخصیت داستان نیز دکتر خانمی است که هدیه تهرانی آن را ایفا می کند. شخصیتی که به شدت ساده است و بی کارکرد در داستان. شاید می شد برای ایفای این نقش سراغ بازیگر گمنام تری هم رفت.

« بدون تاریخ، بدون امضاء » را می توان به جهت بازی بازیگرانش و در راس آن، نوید محمد زاده تماشا کرد و از آن لذت برد. اما فیلم در بخش فیلمنامه و منطق روایی ، مخصوصاً در نیمه دوم به لکنت می افتد و پایان بندی اثر نیز اشتباه اثر را تکمیل می کند. پایان بندی که تاثیرپذیری فراوان آن از اثر اصغر فرهادی انکار ناپذیر است. با این تفاوت که در اینجا پایانِ باز تاثیر زیادی بر مخاطب ندارد به دلیل اینکه خودِ فیلم هم تکلیفش را با شخصیت اصلی داستانش نمی داند. شخصیتی که فداکار است، فداکارتر می شود و در نهایت به نقطه ای می رسد که دچار یک جنون برای فداکاری مفرط می گردد؛ بی آنکه منطق روایی آن مشخص شده باشد و سرنخ هایی در طول داستان در اختیار مخاطب قرار گرفته باشد.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *