معرفی ابر قهرمان های مارول : آیرون من
آنتونی ادوارد استارک ملقب به تونی استارک، فرزند هاوارد آنتونی استارک و ماریا کالینز کاربونل استارک، در بخش لانگ آیلند شهر نیویورک به دنیا آمد. او در جوانی از باهوشی پیشرسی برخوردار بود. در سن هفت سالگی تونی را به یک مدرسه شبانه روزی فرستادند، و در آنجا متوجه شد نمیتواند با دیگران ارتباط بر قرار کند. در این هنگام بود که مسحور ماشین آلات شد. در سن ۱۵ سالگی در ام.آی.تی(موسسه تکنولوژی ماساچوست) ثبت نام کرد و در سن ۱۹ سالگی با دریافت دو مدرک فوق لیسانس در رشتههای فیزیک و مهندسی با رتبه اول در کلاس خود فارغ التحصیل شد.
در سن ۲۱ سالگی پدر و مادرش به طور دلخراش در تصادف اتومبیل کشته شدند. به دنبال آن، تونی وارث شرکت صنایع استارک شد، که یک مجتمع تولیدی عظیم بود و عمدتا تسلیحات سفارش ارتش ایالات متحده را تولید می کرد. یکی از اولین پروژه های او به عنوان مدیر ارشد شرکت، خریداری شرکتی تولیدی بود که مدل اتومبیل والدین او را طراحی کرده بود. تونی دستور داد سیستم معیوب ترمز تمام اتومبیل های این مدل، که ظاهرا عامل مرگ پدر و مادرش شده بود، باز طراحی شود تا از تصادفات دیگر پیشگیری گردد، و از این طریق جان افراد زیادی را نجات داد. عامل اصلی مرگ پدر و مادر او ، که تونی از آن خبر نداشت، اقدامی بازرگانی از طرف شرکت ریپابلیک اویل Republic Oil بود (که بعدا نام آن به رُکسون اویل Roxxon Oil تغییر یافت). تونی که مهارتی در بازرگانی نداشت، به منشی خود پپر پاتس Pepper Potts ارتقا مقام داد، او را دستیار اجرایی خود کرد و قسمت عمده بار کاری خود را روی دوش او گذاشت تا بتواند از انجام کاری اجتناب کند که برای او شاق به نظر می آمد.
در طول جنگ افغانستان، استارک در یکی از کارخانجات تسلیحاتی خود فناوری جدیدی را برای ارتش آزمایش می کرد که یک مین زمینی ساخته خودش منفجر شد و او را زخمی کرد و یک ساچمه نزدیک قلبش قرار گرفت. پس از آن، یکی از سرداران محلی بنام وانگ چو Wong-Chu (که از نوکران مندرین Mandarin بود) تونی را دستگیر کرد و با تهدید نمودن او به مرگ وادارش ساخت با یک زندانی دیگر، فیزیکدان مشهور و برنده جایزه نوبل یین سن Yin Sen، سلاحی برای نابودی کره زمین بسازد. در عین حال ساچمه نیز داشت وارد قلبش می شد و او را می کشت اما او و فیزیکدان یک راکتور قوسی ساختند که نمی گذاشت ساچمه به قلب او برسد. در عوض، تونی یک دست زره کامل ساخت تا به کمک آن از اسارت بگریزد. استارک با این زره با سردار و افرادش مبارزه کرد و انتقام مرگ یین سن را گرفت، و به این ترتیب مرد آهنین Iron Man به وجود آمد.
آفرینش
تونی استارک اولین بار در سال ۱۹۶۳ در نشریه شماره ۳۹ داستان های تعلیقی Tales of Suspense معرفی شد. خالقان او استن لی، لاری ایبر، دان هک، و جک کربی بودند. شخصیت تونی شباهت هایی با هاوارد هیوز داشت که مرد عیاش، ثروتمند، و موفقی بود. می توان ادعا کرد مرد آهنین نماد شایسته سالاری در رژیم سرمایه داری بود. در دهه ۱۹۶۰ که مرد آهنین خلق شد، تهدید کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی تهدیدی عظیم بود. در آن زمان مرد آهنین نه تنها با کمونیست ها و مردم بلوک شرق مبارزه کرد بلکه این پیام را هم داد که با صرفه جویی، ریسک پذیری و پرکاری می توان به چیز های بزرگی دست یافت، چیزی بر خلاف داستان اسپایدرمن که یک سال پیش از مرد آهنین به چاپ رسید و در آن یک عنکبوت پیتر پارکر را گاز گرفت و او قدرت خارق العاده ای پیدا کرد.
تحولات شخصیت
هنگامی که مارول در عصر نقرهای دوباره در صحنهی کتابهای کمیک ظاهر شد (برخی معتقدند ظهورِ دوبارهی مارول نشانهای از آغاز عصر نقرهای کمیکهاست) عامل بزرگ محبوبیت آنها ساختن شخصیتهای بازگوپذیر بود. در بسیاری موارد این امر از یک قهرمان نوجوان شکل گرفت که دیگران با او همدلی میکردند(زیرا در آن زمان مطالب روزنامهها، مجلات یا کتابها در درجهی اول برای جوانترها بود). ایکس من و اسپایدرمن جزو چنین قهرمانهایی هستند. وقتی کار به به تصویر کشیدن شخصیتهای بالغ رسید، هنوز هم تأکیدی بر به تصویر کشیدن انسانیت شخصیت به اندازهی قهرمان بودن او وجود داشت. در مورد تونی استارک این مسئله به دو جنبهی اساساً متفاوت تبدیل شد. او باید با اعتیاد به الکل مبارزه میکرد و کمپانی خود را دوباره سازماندهی میکرد تا دیگر بعنوان یک استفادهچی از جنگ نباشد. او در طول دورهی تاریخ انتشارش می بایست با هر دو جنبه در زندگیش مقابله میکرد.
آرکهای داستانی مهم
تونی پس از فرار از قلمرو دشمن با خلبان جیمز رودز James Rhodes که در هلیکوپترش سرنگون شده بود آشنا و دوست شد. آنها با همکاری یکدیگر توانستند فرارشان را عملی کنند و پس از بازگشت به ایالات متحده، تونی تصمیم گرفت برای مبارزه با بی عدالتی به مرد آهنی بودن ادامه دهد. او به این باور رسید که بخاطر مصدومیتش زمان محدودی برای زندگی برایش باقی مانده است و بنابراین تصمیم گرفت که بهترین استفاده را از آن بکند. پس شروع کرد به ارتقای وسیع تکنولوژی زره قدرت خود.
هویت مخفی
وقتی که تونی بالاخره هویت دوگانهاش را برای نامزدش جوانا نیوِنا Joanna Nivena آشکار کرد، او تونی را به استفاده از زره برای تبدیل شدن به یک ابر قهرمان و نجات زندگی انسانها تشویق کرد. مرد آهنی شروع کرد به معرفیِ خودش بعنوان یکی از بزرگترین ابر قهرمانهای ایالات متحده، اما درحالی که مشغول متوقف کردنِ شیرها و ببرهایی که از یک سیرک بیرون آمده بودند بود، متوجه شد که زره او چقدر مردمی را که در حال دفاع از آنها بود میترساند. تونی با سؤال از دوستش ماریون که اگر او مرد آهنی بود چه کار میکرد، زرهاش را با طلای ضد زنگ رنگ کرد. تونی استارک به عموم مردم اجازه داد تا باور کنند که او چیزی بیش از یک دختربازِ ثروتمند نبود و هویتش به عنوان مرد آهنی یک راز باقی بماند. از آنجا که مرد آهنی اغلب در صنایع استارک دیده میشد، تونی این ایده را منتشر کرد که مرد آهنی، محافظ شخصی او است. البته استارک هنوز هم بیماریِ قلبی اش را داشت و هر روزی ممکن بود آخرین روز او باشد. خوشبختانه عموم از وضعیت قلبی او آگاه شدند و در نهایت از طریق پیوند قلب مصنوعی شفا پیدا کرد.
تونی هنگام تست ماشین مسابقهای خود، «مخصوص استارک Stark Special» تصادف بسیار شدیدی کرد اما در آخرین لحظه، بوکسورِ سابق هری «هپی» هوگان نجاتش داد. برای جبران این کارِ هپی، تونی او را بعنوان راننده استخدام کرد، اگرچه هپی بیشتر به یک محافظ تبدیل شد که از مرد آهنی انزجار داشت. در همین زمان گرگور شاپانکا Gregor Shapanka دانشمندِ سابق صنایع استارک، تونی را از طریق جک فراست (که بعدها بلیزارد نام گرفت) تهدید کرد، تبهکاری که میتوانست یخ تولید کند. هپی اغلب برای جلب محبت پپر تلاش میکرد، اما پپر بیشتر به تونی علاقه داشت. با این حال چون قلب تونی هر لحظه ممکن بود از کار بیفتد او نمیخواست خود را به یک رابطهی جدی متعهد کند؛ زیرا ممکن بود به شکل غیر منتظرهای بمیرد. هپی بشدت به تونی وفادار ماند و در طول دورهای که گمان میشد مرد آهنی تونی را کشته است، مستقیماً به مرد آهنی میگفت که اگر به تونی آسیبی برساند پشیمان خواهد شد. هپی حتی در حینِ رساندن یک دستگاه به مرد آهنی که مرد تیتانیومی Titanium Manرا متوقف میکرد تا نزدیکی مرگ رفت.
تشکیل انتقامجویان
هنگامی که لوکی به خاطر تخریب قطار برای هالک پاپوش درست کرده بود به این امید که ثور با او مبارزه کند، ریک جونز که دوست هالک بود پیامی به چهار شگفت انگیز فرستاد و از آنها تقاضای کمک کرد. لوکی این پیام را برای ثور نیز ارسال کرد. آنچه او نمی دانست آن بود که مرد آهنی، مرد مورچهای و واسپ (زنبورک) Wasp نیز این پیام را گرفته بودند. بعد از آنکه ثور، هالک، مرد مورچه ای، زنبورک و مرد آهنی به همراه هم لوکی را شکست دادند، مرد مورچهای پیشنهاد داد که هر پنج نفر آنها به عنوان یک تیم در کنار هم باقی بمانند و مدت کوتاهی پس از آن زنبورک به آنها لقب اونجرها یا انتقامجویان را داد. بعد از یک جنگ با فانتوم فضایی، هالک تصمیم گرفت از گروه خارج شود چون عقیده داشت هیچ کس به وی اعتماد ندارد. انتقامجویان در حین تعقیب هالک و نامور (که با هم یک گروه را تشکیل داده بودند) به بدن کاپیتان آمریکا Captain America که یک جنگجوی افسانه ای جنگ جهانی دوم بود رسیدند. انتقامجویان او را به عنوان عضوی از گروه خود پذیرفتند و او دوست بسیار نزدیک مرد آهنی شد. مرد آهنی حتی ترانزیستورهایی به کاپیتان آمریکا برای کنترل پرواز سپر خود داد، هرچند کاپیتان آمریکا بعدا آنها را دور انداخت زیرا تعادل سپر او را بر هم میزدند. پس از جنگ با استاد شیطان اصلی که با کشته شدن بارون هلموت زمو Baron Helmut Zemo پایان یافت، مرد آهنی، مرد غولی Giant-Man، زنبورک و ثور همگی تصمیم به جدایی از گروه گرفتند چون نیاز به استراحت داشتند. کاپیتان آمریکا در گروه باقی ماند و رهبر جدید گروه انتقامجویان شد که اکنون متشکل بود از کاپیتان آمریکا، شاهین چشم Hawkeye، نقره سریع Quicksilver و اسکارلت جادوگر Scarlet Witch.
رویاروییهای اولیه
هنگامی که تونی توسط آقای عروسکی Mr. Doll، تبهکار مرموزی که میلیونرها را مجبور کرده بود سرمایههایشان را به او بدهند، مورد هدف قرار گرفت، کاملا در برابر قدرت آقای عروسکی ناتوان بود که باعث شد به خاطر استفاده از یک عروسک مرموز (شبیه وودو) احساس درد کند. با هدف شکست آقای عروسکی، تونی زره خود را کاملا بازطراحی کرد و یک زره سبک متناسب را جایگزین زره سنگین و بزرگ قبلی خود کرد. با این زره جدید او میتوانست آقای عروسکی را در نبرد پیشرو شکست دهد.
مرد آهنی ابتدا در درجه اول با دشمنانی جنگید که تهدیدی برای او و یا شرکت او بودند، مانند ماندارین The Mandarin، ذوبگر The Melter، شبح The Ghost و ارباب جاسوس Spymaster. او همچنین با دشمنان کمونیست نیز جنگید (در دهه ۱۹۶۰، هنگامی که مرد آهنی برای اولین بار معرفی شد، یک دوره زمانی بی نظیر از ضد کمونیسم بود) مانند کریمسون داینامو Crimson Dynamo (شخصیت اولی که به آمریکا پناهنده شد و سپس زندگی خود را در راه متوقف کردن دومین کریمسون داینامو فدا کرد)، بیوه سیاه Black Widow (همان که بعدا به آمریکا پناهنده شد) مرد تیتانیومی The Titanium Man و دیگران. مرد آهنی همچنین یکی از اعضای مؤسس گروه انتقامجویان بود و به واسطه ثروت تونی بود که وی می توانست گروه را از طریق بنیاد ماریا استارک، که یک سازمان خیریه غیر انتفاعی بود که نام مادر مرحوم وی بر آن بود، تأمین مالی نماید. او همچنین خانه دوران کودکی خود را نیز به گروه اهدا کرد که تبدیل به کاخ انتقامجویان شد و توسط ادوین جرویس اداره می شد.
مشکلات الکل
با گذشت زمان تونی تبدیل به شخصیتی پیچیده تر و آسیبپذیرتر شد به طوری که زندگی دوگانه وی به عنوان یک ابرقهرمان مشکلات شخصی فراوانی برای او ایجاد کرد. او قربانی تصاحب شرکتها شد و ثروت خود را برای چندین بار از دست داد و دوباره آن را بازسازی کرد. تونی همچنین در نهایت هنگامی که فهمید شیلد، که زمانی آن را پشتیبانی کرده بود، به دنبال خرید سهام های تأثیرگذار شرکت اوست تا بتواند توسعه پیوسته اسلحه برای آنها را تضمین کند، به سمت اعتیاد به الکل رفت.
بعد از آن تونی در اثر شکست با رقیب خود ابدیا استین Obadiah Stane که برای مدتی احساسات تونی را نیز تحت کنترل گرفته بود ورشکست شد و تقریبا بیخانمان گشت. در این مدت دوست تونی جیمز «رودی» رودز نقش آیرون من را ایفا میکرد. تونی با راهاندازی شرکتی به نام بزرگترین مدار Circuits Maximus که فعالیتش در زمینه تکنولوژیهای کامپیوتری بود توانست دوباره آیندهاش را از نو بسازد. در جریان این اتفاقات رودز بر اثر استفاده از زره آیرون من که مختص دستگاه عصبی تونی طراحی شده بود تا مرز دیوانگی پیش رفت. او در نهایت از پای افتاد و شروع به آشوب کرد. این مسئله تونی را مجاب کرد برای متوقف کردن رودز و خساراتی که به جا آورده بود از زرهای که در نمونه اولیه قرار داشت استفاده کند.
پس از این حادثه رودز مکررا از تونی خواست تا نقشش را به عنوان آیرون من ادامه دهد، اما او مخالفت کرد. با ترس از گذشته می خوارگیاش و این که چطور استین از او سوء استفاده کرد، تونی احساس کرد که بیش از پیش به زره وابسته شده بود و این قضیه او را از درون فاسد کرد. به همین دلیل خود را لایق پوشیدن زره بسیار پیشرفتهای که رودز استفاده میکرد ندانست و برای خود زرهای خاکستری ساخت که دقیقا شبیه زره قبلی خود اما پیشرفتهتر از آن بود. زمانی که تونی با این زره با جرم و جنایت مبارزه میکرد، استین دریافت که تونی آنطور که فرض میکرده ادب نشده است و دوباره تاکتیکهای قبلیاش را برای معتاد کردن دوباره تونی به سمت اعتیاد و نابودیاش پیاده کرد. تمام این قضایا زمانی به اوج خود رسید که استین بسیاری از دوستان و آشنایان تونی را ربود و در ساختمان «بزرگترین مدار» بمبگذاری کرد. نتیجه این بمبگذاری به جراحت شدید رودز و مرگ دوست تونی مورلی اروین Morley Erwin انجامید. ابدیا استین به اشتباه فرض کرد این اتفاقات به شکست تونی و اعتیاد دوباره او به الکل ختم میشود.
زره نقرهای
تونی ساخت یک زره جدید (ملقب به «سنتوریون۱ نقره ای Silver Centurion») را تمام کرد. زرهای که ماهها رویش کار کرد تا با استین روبرو شود. استین از زره خودش که آن را «ابزار آهنی Iron Monger» مینامید استفاده کرد تا با تونی مبارزه کند. با اینکه استین چندین راه و چندین نقشه برای شکست دادن تونی در سر داشت، تونی از تمام موانع عبور کرد و استین را مجبور به فرار و عقب نشینی کرد. در نتیجه استین با در آوردن کلاهش و منفجر کردن سرش با پرتویی که در زرهاش تعبیه کرده بود خودکشی کرد به این عنوان که او بالاخره دشمنی را یافت که توان شکستش را ندارد.
با دسترسی یافتن بسیاری از مردم به زرهها و طرح های او، تونی باید راهی را پیدا میکرد که تمام سوء استفادهها از تکنولوژی سلاحهایش را متوقف کند. تونی راهی را میابد که با استفاده از آن میتواند تمام زرههایی که بر اساس تکنولوژی و طرحهای او ساخته شده است را متوقف کند. تونی حتی زرههای شیلد که خودش برای آنها طراحی کرده بود و به «مندروید Mandroid» معروفند را غیر فعال کرد. این کار باعث شد که او به تهدیدی برای جامعه و دشمنی مهم برای دولت تبدیل شود. تونی با دیوانه نشان دادن خود و فریب دادن آنها، از دستگیری فرار کرد. دوست خوب تونی، کاپیتان آمریکا، فریب نخورد و سعی کرد تونی را راضی کند که با دولت ایالات متحده آمریکا همکاری کند. تونی تظاهر به همکاری کرد ولی در آخر راه خود را ادامه داد و حتی پایش را فراتر گذاشت؛ وقتیکه کاپیتان آمریکا سعی در متوقف کردن تونی بصورت فیزیکی داشت تونی به او شوک برقی وارد کرد. با اینکه کپ آنچنان آسیب ندید ولی بین این دو دوست کدورتی بوجود آمد که مدتی باقی ماند. سپس تونی به Stingray حمله کرد، کارمند زره پوش دولت و یکی از متحدان انتقامجویان. تونی بعد از اینکه مشاهده کرد زره او محصول تکنولوژی دزیده شده خود نیست متوجه اشتباهش شد و آیرون من را کنار گذاشت تا از شر انتقادات عموم و مطبوعات خلاص شود. در جریان نبردش با Firepower، آخرین شروری که از تکنولوژی او استفاده میکرد، تونی مرگ آیرون من دیوانه را جعل کرد. او بعدها با زره جدید آیرون من به صحنه برگشت و ادعا کرد که فردی کاملا جدید در پشت آن ماسک است.