افشاگری اکتای براهنی درباره جهانگیر کوثری برای فیلم پل خواب

[ad id='39844']

[quote]پانزده صفحه از فیلمنامه کم نیست! فیلمی پانزده صفحه کم داشته باشد ولی سر پا باشد! پل خواب شبیه به معجزه ای است که رقم خورد. عجیب است که فیلم هنوز سالم و خوب مانده! من برای صد خودم را حاضر کرده بودم و پیش خودم (در ایده آل ذهنم) باید نمره ی بیست می گرفتم. با بهترین فیلم اول‌های این سالها در فجر رقابت کردم. منتقدان کاندید استعداد درخشانم کردند ولی دل من سیاه و چرکین شده بود.[/quote]

 

نزدیک به پانزده صفحه از فیلمنامه ی پل خواب با فشار شدید تهیه کننده اصلا جلوی دوربین نرفت. پلان ها و سکانس های مهمی که اصلا فیلمبرداری نشدند. بهانه ها بسیار بودند و وقتی بهانه ای نبود؛ تهیه کننده اصلا جواب تلفن من و عوامل را نمی داد! تهیه کننده ای که تنها سه بار سر صحنه آمد. و با تکان دادن دستانش جلوی دوربین پشت صحنه وانمود می کرد که مثلا دارد چیزی را به کارگردان فیلم اول و جوان گوشزد می کند! تهیه کننده ای که می خواست یک خوانننده ی پاپ نقش شهاب را بازی کند! تهیه کننده ای که یکی از محترم ترین سرمایه گذاران کشور را حیف کرد. او تنها یک قسط اول را به عوامل فیلم پرداخت کرد؛ آن یک قسط را هم از روی پول سرمایه گذار پرداخت کرد و رفت. تهیه کننده ای که تعهد مالی کرد و نصف فیلم را شریک شد و بعد گفت “پول ندارم. پس زود جمعش کنید.” گفت: “راش‌ها نود دقیقه شده پس بخش آژانس اضافی است. فیلمبرداری را قطع کنید.”
تهیه کننده ای که سه بار تهدید کرد که کار را بخواباند. دوربینی که چون پولش پرداخت نمی شد چند بار دنبالش آمدند تا از سر فیلمبرداری ببرند. پول عوامل افتاد برای شش ماه بعد که خوشبختانه وام فارابی به فیلم تعلق گرفت و بالاخره با وام فارابی بود که عوامل متعهد و با وفای فیلم پل خواب تسویه حساب کردند. وقتی از فارابی زنگ زدند که بیا تا مشکل فیلمت را حل کنیم. باورم نمی شد که فیلم خوبی ساختم. در سینمای فارابی با عده ای نشستیم و تعریف و تمجید ها از یک راف-کات آنقدر زیاد بود که هنگام برگشتن تمام راه را گریه کردم. شش ماه بعد از پایان فیلمبرداری تازه تدوین شروع شد. پتکی که کوثری بر سر این فیلم کوبید؛ برای این بود که فیلم بخوابد تا من نابلد دیده شوم و سرمایه گذار دمش را روی کولش بگذارد و برود. هرگز کوثری را نبخشیدم . سکوت کردم. خون دل خوردم. بی دستمزد سه سال بی وقفه دویدم.
پانزده صفحه از فیلمنامه کم نیست! فیلمی پانزده صفحه کم داشته باشد ولی سر پا باشد! پل خواب شبیه به معجزه ای است که رقم خورد. عجیب است که فیلم هنوز سالم و خوب مانده! من برای صد خودم را حاضر کرده بودم و پیش خودم (در ایده آل ذهنم) باید نمره ی بیست می گرفتم. با بهترین فیلم اول‌های این سالها در فجر رقابت کردم. منتقدان کاندید استعداد درخشانم کردند ولی دل من سیاه و چرکین شده بود.
حالا امروز عده ای انتقاد می کنند که چرا فلان جای فیلم اینطور است. چرا؟! باید بگویم من سه سال دهانم را بستم تا فیلم پل خواب جلو برود و ابدا بهانه نیاوردم و پاسخ همه را دادم و به فیلم کتک خورده ام هنوز بیش از نود درصد معتقدم. من از این بچه ی مظلوم با جان و دل پاسداری کردم و اصلا نخواستم با گفتن اینکه تهیه کننده چطور زیر توپ می زد؛ اندکی از مسئولیتم کم کنم. من این کار را کردم تا خرده گیران، کودکم را روی پل خواب خفه نکنند. اجازه دهند این کودک پا بگیرد. حالا این کودک طرفدارانی دارد! طرفدارانی که می پرسند که چرا پایان فیلم تند است! جواب را در آینده ای نزدیک از روی فیلمنامه ی پل خواب (نشر نگاه) خواهید گرفت. بله تهیه کننده ی ما دقیقا عین پدر فیلم بود. منتها مثل همان جکی که در آن “سیگار” پدر سلامتی به حساب می آمد. تهیه کننده ای که در جلسه ای جلوی همه فریاد می زد که صحنه ی قتل آشغال است و این را بارها تکرار کرد ولی بعدتر؛ بدو بدو، و حتی تندتر از من در جشنواره فجر می دوید! و زودتر از من برای سفر اکران تورنتو ی کانادا چندان می بست تا پز فیلم ما را دهد! من و ما گول خوردیم. من و ما که می گویم یعنی من و عوامل و سرمایه گذار؛ یعنی کارگردانانی که قبلا با اقای کوثری کار کردند. سکوت آنها را به وجدانشان واگذار می کنم. نیک می دانم نظر کارگردانان قبلی چیست! با آنها صحبت کردم. بله ما گول خوردیم! گول خنده ها؛ گول شهرت و اعتبار همسر آقای کوثری! ما باید می دانستیم که اعتبار همسر و فرزند ربطی به اعتبار شوهر ندارد. و نمی دانم چه بگویم! اصلاح اول از خانه شروع بشود بهتر است.
در سکانس دیگری که به لطف این مرد خندان حذف شد؛ شهاب با ندا می نشستند و درباره ی حاملگی و انداختن بچه و مشکلاتشان در کافی شاپی در بام تهران حرف می زدند. این سکانس در روز آخر فیلمبرداری تبدیل شد به یک پلان که شهاب و ندا را از دور می بینیم که دور می شوند. چاره ای نبود باید به نوعی نشان می دادم که اینها بعد از قتل همدیگر را دیدند و آشتی کردند. شهاب و خانم قدیمی در لحظه ی آشنایی، با هم به خشکشویی و بعد به آژانس هواپیمایی می رفتند. تمام این صحنه ها با یک فوت تهیه کننده به باد رفتند. تهیه کننده ی من بدترین سانسورچی این دوران بود. البته که قصد او سانسور نبود. فقط زیر توپ می زد. در سکانس پلان قتل که این روزها زبانزد عده ای از مردم شده؛ کوثری ایستاده بود و زیر لب به عوامل می گفت که این (یعنی من) هیچی حالیش نیست. دم این عوامل گرم که آن کار سخت را کردند. همه می پرسیدند چرا فیلم به جشنواره ای در خارج راه پیدا نکرد. دوستان! فیلمی که تهیه کننده نداشته باشد به قبرستان می رود! همه می گفتند که چرا فیلم اکران نمی شود؟ پل خواب از اول پخش کننده داشت. اما تهیه کننده ای داشت که از قبل در صنف اعتبارش را از دست داده بود. او بزرگترین کاری که برای اکران کرد این بود که بیاید اکران خصوصی! این بود که عکس بگیرد. اگر لطف دوستان نبود حتی پل خواب به این اکران ناقص هم نمی رسید! شما یک لحظه جهنم کوثری را نمی توانید تحمل کنید؛ من در آن پل خواب ساختم. گفتم که سکوت قبلی ها را به وجدانشان واگذار می کنم. اما من بعدی ها را آگاه می کنم. مبادا با او کار کنید. این بحث دهها صفحه مطلب می برد. و تنها یک شاهد از غیب می آورم:
‎زنده یاد ایرج کریمی سالها پیش در مصاحبه ای گفت:”و به راستی به چه کسی بر می خورد که روزی همراه با یکی از تهیه کنتدگانم مثلا جهانگیر کوثری در یک سانحه ی رانندگی به دیار عدم بشتابم! البته می دانم که او عجله و شتابی برای این قضیه ندارد! ولی دستکم در آنجا می توانیم درباره ی قرارداد نسل جادویی به یک بحث بی انتها بنشینیم.”
عده می پرسند فیلم بعدی چه خبر؟ واقعیت اینست که بعد از پل خواب دو فیلمنامه نوشتم. ولی دل و دماغ ندارم. به مسئولان سینمایی مراجعه کرده ام و خواستم که تهیه کنندگی فیلم خودم را به خودم بدهند. مثل خیلی از دوستانم؛ از آنها خواستم که ارفاقی در حق من کنند؛ و نتیجه ای نگرفتم. من دیگر فیلمی نخواهم ساخت که اراده ی صد در صد خودم در آن نباشد. فیلمسازی مثل اواز خواندن است. وقتی یک نفر مسخره ات کند نمی توانی آواز بخوانی. ای کاش پروانه ساختی نبود! ای کاش تنها پروانه ی نمایش بود و بس! تا من می توانستن فیلمم را بسازم و بعد اگر پخش و پروانه دادند اکران می کردم.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *