نقد بررسی فیلم فانوس دریایی ۲۰۱۹ (The Lighthouse)

[ad id='39844']

[quote]نقد بررسی فیلم The Lighthouse 2019[/quote]

 

انوس دریایی شاید در ظاهر سیاه و سفید باشد اما اگر دقیق باشیم فیلم بیش از هر چیزی خاکستری است. هر چه باشد نمی‌توان صحنه‌هایی کاملن سیاه یا سفید در یک روز طوفانی یافت. داستان فیلم با رسیدن توماس (با بازی ویلم دفو) و افرایم (با بازی رابرت پتینسون) به فانوس دریایی‌ای در ناکجا آباد آغاز می‌شود. توماس مرد پیرتر و کارکشته‌تر است که به افرایم دستور می‌دهد و دائمن یادآوری می‌کند رئیس کیست. از طرفی افرایم زندگی مزخرفی دارد، با یک شیر دریایی دعوا می‌کند و مجبور است هر شب سر شام داستان‌های تکراری رئیسش را بشنود و هنگامی که توماس بالا رفته و از نور کورکننده‌ لذت می‌برد، او در طبقه‌ی پایینی فانوس حبس شده است.

افرایم کم کم وسوسه می‌شود به طبقه‌ی بالایی برود و در برزخ میان کار طاقت‌فرسا و رضایت از خود یر کرده است و فیلمی که از همان ابتدا فرم تجربی به خود می‌گیرد، لحظه لحظه سورئال‌تر شده و باعث می‌شود از خود بپرسیم کدام یکی اول دیوانه می‌شود و چه بلایی سر دیگری خواهد آورد. دیدن فانوس دریایی مانند دیدن صحنه‌ آهسته‌ از یک تصادف اتومبیل است؛ تصادفی که می‌دانید هیچ کدام از سرنشینان نجات نخواهند یافت. این فیلم در مورد رفاقت نیست بلکه نشان می‌دهد چیزی ترسناک‌تر از آن نیست که با کسی که از او متنفری، جایی گیر کنی.

دفو بسیار شبیه با کاپیتان‌های کهنه‌کاری است که دریادیده و پر از تجربه هستند و اجرای ا جذاب است. میان دو شخصیت، توماس و اهدافش مبهم‌تر هستند تا جایی که نمی‌دانیم او صرفن عوضی است یا می‌خواهد به عمد زندگی کارگرش را نابود کند. او در آن لحظه بامزه و اعساب‌خردکن است. اجرای پتینسون حتا درخشان‌تر می‌باشد. میان اجراهای بلندپروازانه‌ی او (شهر گم‌شده‌ی زی و حیات والا) این شاید بهترین کارش باشد. او افرایم را مردی آکنده از لاعلاجی نشان می‌دهد و با رونمایی از دلایل این مسأله، داستان را حتا تراژیک‌تر از قبل می‌کند. هدف او نه زنده ماندن بلکه تلاش برای فرار از حفره‌ی زندگی است. او به نور نیاز دارد؛ او تشنه‌ی موفقیت است. پتینسون خود را کاملن در این شخصیت غرق می‌کند اجرایش را دیدنی.

ستاره‌های فانوس دریایی شاید پتینسون، دفو و یک شیر دریایی عصبانی باشند ولی فیلم دائمن تصمیمات عجیب و غریب کارگردان را رو می‌کند. از نسبت قاب چهار به سه (به جای استاندارد کنونی ۱۶ به ۹) تا سر و صداهای دائم (گویی اگر این دو هم‌دیگر را نکشند، امواج و طوفان هر دو را نیست می‌کند) نیازی نیست برا لذت بردن از جاه‌طلبی و اجرای کارگردان تلاش کنیم ولی فیلم تا حدی به آن‌چه می‌خواهد نمی‌رسد. بله، انگیزش‌های تجربی به شکل بحث‌برانگیزی جالب هستند ولی می‌توانستند فراتر از جالب بودن بروند. شاید هدف همین استو شاید این نسخه‌ی اگزیستانسیالیستی اگرز از داستان‌های کلاسیک دریانوردان است. از آن افسانه‌های محلی که زندگی نگهبانانی را روایت می‌کنند که ماورای جنون می‌روند. کنجکاوی برای هر کسی بهایی دارد و باید مواظب آن بود.

[ad id='39844']

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *