فرشته حسینی، بازیگر جوانی که این روزها اسماش بر سر زبانها افتاده در فیلمهای قابل اعتنایی به ایفای نقش پرداخته است. در ادامه برای خواندن بیوگرافی فرشته حسینی با زومجی همراه شوید.
فرشته حسینی،۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ از پدر و مادری مهاجر و افغانستانی در تهران زاده شد. به نظر میرسد رویای دور و دراز او برای ستاره شدن به زمانی برمیگردد که نزد اساتید بزرگی همچون اصغر محبی، مهتاب نصیرپور و محمد رحمانیان مشق میکرد. سالهایی که خاک صحنه برایش به مثابه شکوه زندگی بود.
فرشته حسینی برای اولینبار در سال ۱۳۹۴ در مستند «من یک بازیگر شادم» ساخته سامره رضایی جلوی دوربین رفت. این فیلم که در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تهیه شده بود، توانست برنده جایزه حقوق بشر جشنواره بینالمللی فیلم مستند استهکلم و جشنواره بینالمللی فیلم مستند زنان کابل شود. مستند «من یک بازیگر شادم» در ۲ اپیزود مجزا با محوریت دو دختر نوجوان به نامهای حکیمه و سکینه روایت میشود که درباره دو مهاجر افغانستانی است که در شهرکهایی دورافتاده در حومه تهران زندگی میکنند. آنها با وجود مشکلاتی که در خانواده و اجتماع دارند در سر رویای بازیگری را میپرورانند.
حسینی در روزگاری که سناش به بیست سال هم نرسیده بود، با قرار گرفتن جلوی دوربین برادران محمودی، در فیلم «رفتن» خوش درخشید و آنقدر خوب بود که بعدها دو بار دیگر در «شکستن همزمان بیست استخوان» و «هفت و نیم» با برادران محمودی همکاری کرد. حسینی برای بازی در این فیلم موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره بینالمللی مراکش شد. رفتن که نماینده کشور افغانستان در آکادمی اسکار بود، فیلمی است درباره مهاجران افغانستانی که به نمایش مصائب عشق در غربت و مهاجرت پرداخته و فرشته حسینی در آن بهعنوان شخصیت اصلی به ایفای نقش پرداخته است.
همکاریهای حسینی با تیم برادران محمودی بعد از این فیلم ادامه پیدا کرد. حضور او در ساختههای شاخصترین کارگردانان فعال این عرصه بیشک تاثیر بهسزایی در کارنامه کاریاش گذاشت. کاراکتر آرام او در «شکستن همزمان بیست استخوان» با اینکه دیالوگهای بسیار کمی دارد و یک نقش محوری محسوب نمیشود اما به خوبی حس خود را منتقل میکند. به یاد آورید نگاههایی را که بدون اضافهگویی با محسن تنابنده رد و بدل میکند و سبب انتقال بیشترین حس صحنه را فراهم میسازد.
یک سال بعد او برای سومین بار با برادران محمودی همکاری کرد و این بار در نقش زنی که میخواهد پنهانی فرزند خود را سقط کند در فیلم «هفت و نیم» ساخته نوید محمودی ظاهر شد. شیمی خوبی که بین فرشته حسینی و حسین مهری در سکانسهای مربوطبه اتاق سقط برگزار شد، اپیزود فرشته را به موفقترین اپیزود فیلم هفت و نیم تبدیل کرد. اپیزود فرشته در این فیلم با اینکه داستانی کلیشهای دارد اما این تفاوت نگاه محمودی است که اثری درخور میآفریند.
فرشته کمی مرموز، پنهانکار و ترسو است اما مخاطب خیلی سریع با او همذاتپنداری میکند چرا که اساسا او را بیتقصیر میداند و اهمیت بازی حسینی در برقراری چنین احساسی در مخاطب است. اگر بتوان «پرفورمنس» را سطح درک یک بازیگر از نقشی که آن را بازی میکند، تعریف کرد؛ میتوان گفت حسینی در این فیلم پرفورمنس را قابلتوجه، عرضه و نمایان میکند.
یکی از مصائب سینمای ایران است که بازیگران در سنین حقیقی خود به ایفای نقش نمیپردازند و بازیگران با سنین بالاتر، در نقش کاراکترهای جوانتر ظاهر میشوند. مثلا بازیگری که سن واقعیاش ۴۴ سال است در سریالی نقش یک ۳۰ را بازی میکند. اساسا فرایند رسیدن به شهرت در سینمای ایران زمانبر و دشوار است و به همین دلیل معمولا نقشهای اصلی جوانان در سینما، واقعا در سن حقیقی به بازیگران سپرده نمیشود. در این وضعیت شروع درخشش یک بازیگر زن جوان از اواخر دومین دهه زندگیاش، اتفاقی بسیار امیدوار کننده است. فرشته حسینی میتواند با ادامه درخشش در سینما، جسارت لازم برای اعتماد به هنرپیشههای جوان را در کارگردانهای ایرانی تقویت کند.
فرشته حسینی که همکاریهای مهماش با برادران محمودی را مرور کردیم، اخیرا با دو فیلم «یلدا» و «سونامی»، توانسته تواناییهای خود در عرصه بازیگری را بیشازپیش آشکار کند. این دو فیلم شاید آثار درجه یک و شاخصی در سینمای امروز ایران نباشند، اما به ترتیب قدرت او در انتقال احساسات با استفاده از اجزای صورت و توانایی بالای او در ادای دقیق و متبحرانه دیالوگها را نشان میدهند. حسینی در این فیلمها دو نقش از دو جهان متفاوت را به شکلی باورپذیر ارائه میکند؛ بهویژه با نقش نسبتا کوتاهاش در «یلدا»، به چهره شاخص فیلمی تبدیل میشود که فیلمنامه ملتهب و حساس آن، زمینه مناسبی برای بروز قدرت بازیگری بازیگراناش را فراهم آورده است.
«دیدهشدن» اگر هدف اصلی یک بازیگر نباشد بیشک یکی از اهداف ثانویهاش محسوب میشود. هر بازیگری در دوران فعالیت حرفهای یا نیمهحرفهای خود همواره به شهرت میاندیشد. بازیگران خوب ابتدا تلاش میکنند از ایفای نقش و مسئولیتی که بر عهدهشان است به خوبی برآیند تا در ادامه و از پس نقش به خوبی دیده شوند.
حال اگر این شهرت در مقیاسی بزرگ به وقوع بپیوندد میتواند بازیگر را نزد مخاطب عام بیشتر و بهتر معرفی کند. در دو سال اخیر بهدلیل مسائلی که بر سر سینما آوارشده و سالن سینماها مدام تعطیل و بازگشایی میشوند، مخاطبان بیشتر به سمت سریالها گرایش پیدا کردهاند. دراینمیان اگر بازیگری بااستعداد پا به این عرصه بگذارد احتمال دیدهشدناش بیشتر شده و باعث میشود شمایلاش به خاطر تعطیلی سینما از بین نرود. بیشک بازی فرشته حسینی در سریال قورباغه یکی از همین موقعیتها را فراهم میکند. قورباغه منفیترین نقش حسینی است. کاراکتری آرام و کمحرف که هیچگاه نمیدانی در ذهنش چه میگذرد. بازیای که با واکنش فراوان منتقدان روبهرو شد…
کاظم راستی منتقد فیلم درباره بازی حسینی در سریال قورباغه مینویسد: «بیرون آمدن یک بازیگر از بلاتکلیفی برنامهریزی شده میتواند به پدیده غافلگیرکننده یک سریال بدل شود. دراینمیان چهره آرام و مظلوم فرشته حسینی در نقش لیلا بهعنوان خواهر نوید محمدزاده در نقش نوری در سریال قورباغه بسیار حساب شده و ارزشمند به تصویر کشیده شده است. شما در پشت یک شمایل کمتحرک انسانی، داستانی پر از شرارت و فلاکت مییابید که توان گویشاش به زبان تصویر میتواند هم تکاندهنده و هم اغناکننده باشد.
حسینی اگر حرفهای رفتار کند و به دام حواشی نیفتد، میتواند بهعنوان یک چهره سینمایی موفق، گام بلندی در روابط فرهنگی بین دو کشور بردارد و در داخل ایران نیز، برخی کلیشههای غلط درباره مهاجران همسایه شرقی ایران را تغییر دهد تا دنیا بفهمد که مهاجران افغانستانی میتوانند در ایران علایق خود را پیبگیرند و به قلههای موفقیت برسند.